logo





عقوبتی شگفت!

سه شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۶

علی اصغر راشدان

Aliasghar-Rashedan05.jpg
هم سن وسال خودم است.آدم خنده روی خوش صورت وصحبتی است.همیشه باخانمش وگاهی دوسه نفردیگریک میزکامل رااشغال میکردند.تویکی ازشهرهارئیس بانک ووزنه ای بوده.توهمان موجهای اول جلای وطن کرده ومثل همه،سالهای آزگارتویکی ازفروشگاههای زنجیره ای کارهای یدی کرده وبازنشسته شده.بچه هارابزرگ کرده ورفته اندسی خودشان.دوران پیری وبازنشستگی راتنهاباخانمش توخانه ملکی خودشان میگذرانند. توساعات قهوه نوشی وکاهی شام مختصرعصرگاه،هفته ای دوسه بارمیدمشان.ظاهراباخانمش خوش سلوک بودند.خانمش هم خوش مشرب بودوبرخوردی مهربانانه داشت.مزاحمشان نمیشدم،درفاصله ی چندمیز،کنارمیزی می نشستم.ازدوردست تکان میداد،باخنده ی همیگیش دعوتم میکردسرمیزشان.حرف وگپهای زیادی داشت.تعریف هاش به دلم می نشست. درانتخاب همنشین وهمصحبت آدم بدقلقیم.امامشتاق دیداروشنیدن تعریفهای این آدم بودم وهستم...
کمی ازبهاروتابستان وکمی ازپائیز،وقت قهوه نوشی وقدم زدن عصرگاهیم راطرفهای کناره دریاچه وسط شهرمیگذرانم ونمیروم مجتمع محل.رواین حساب شش ماهی ندیدمش.بارآخری که دیدمش،پاک زیروروشده بود.نشناختمش،به عادت همیشه دست تکان داد.عینهودن کیشوت باریک ودرازشده بود.هاج واج گفتم:
«انگارحال ندارین.بشینین کنارمیز،براتون میگیرم،قهوه یاکاپوچینومی نوشین؟»
«شماروصندلی اون میزکناری بشین.یه آب میگیرم ومیام.»
یک شیشه آب گرفت وبرگشت،روصندلی روبه روم نشست.خوش وبش کردوگفت:
«بهترین خوردنیاونوشیدنیای جهان تواین کشورواین رستورانه.دلم واسه همه شون لک زده،تنهامیتونم آب بنوشم.دکتراتقریباخوردن همه چیزروبرام قدغن کردن.»
«کسالتتون چیه؟»
«شرحش مفصله مایه دردسرمیشه.»
«مشتاق شنیدن حرفهاتونم،فکرشونکنین.»
«گوشتام همه ش ریخته،کمی که روصندلی میشینم استخونام دردمیگیره،باید زودبلن شم،بگذریم.»
«نگفتین بیماریتون چیه؟»
«هرازچندگاه غده هائی روهمه جای تنم قلنبه میشه وبالامیاد.هفته پیش یکی ازروسینه م درآوردن.دیروزم این یکی روازبالای پیشونی وگوشه سرم درآوردن.لب گلام،انگاررفتنی شدیم،آقا.»
«خانمتون کجاست؟بااین حال نبایدتنهاتون بگذاره.»
«دوره آخرالزمون که میگن همین دوره است.دست رودلم نگذارآقا.»
«نکنه واسه خانمتونم مسله ای پیش اومده وبیخبرم؟»
«ازوقتی دکتراتوگوشش پچپچه کردن که این بابارفتنیه،یه عده پیرزن همقطارشوتواطاق پذیرائی جمع میکنه،هرشب گروهی تاخروسخون باصدای گوشخراش تاروتنبک میزنن،میخونن وباباکرم میرقص....»


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد