logo





سه شعر

«این رژیم»، «مردم خسته اند از چهرهای منفور» و «عدل »

پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۱ سپتامبر ۲۰۱۶

شهاب طاهرزاده

این رژیم

مردم چه می کشند از این رژیم
انگار سیبی له شده با دین رژیم
چپ و راست میروی سایهء تو ست
می خورد به سیم خاردار بالین رژیم
فدا کن هر چه هست به او و بازماندگان
چون تو فردا گم میشوی درآیین رژیم
دل ببازی شد و هر سو نخی رفت
نخ را به کجا آویزم که مسکین رژیم
شهباز کجا رفت و هوا خوش نبود
تو اسمت ایرانی ست کجا شاهین رژیم ؟
هر که دزد بود و جلاد و غارتگر گفت
این سرزمین مال ماست زمین رژیم !!!
ایران می میرد و هیچ کس حاضر نیست
دستی بلند کند و بتوفد به کمین رژیم
چرا کشور شد سیاه و بد روی
هر چه می گذرد نزول سنگین رژیم
هر چه می گذرد ایران بیشتر آب می رود
شتاب کن ! ایران است با همین رژیم .

2016 01 12

============================================

مردم خسته اند از چهرهای منفور

رد کردن چهرهای منفور کار من است
خوشحال شدن از گل باغ وقار من است
نگاه کردم و دیدن انتخابات شرارتی ست
بلند تر از آسمان داد زدن انکار من است
ریش و پشم چه منفورند پیش ملت
هر مویی از آن بکنی رهگذار من است
این عجب نیست که من می گویم
گل آفتاب گردان می چرخد گهربار من است
سی و چند سال آدم کشتند با چهره های منفور
آری ! اینان مرده باشند افتخار من است
غصه نخور که بعد از این منفورتر می آید
راست می گفت آنکه رفت اعتبار من است
یک فکر فراهم شود تو آماده باش !
یکی یکی هضم شود که این دشوار من است
فکر را پرتاب کن توی کوچهء عقل
بگذار برود ! رها شود ! این پندار من است .

2016 02 15

======================================

عدل

تقصیر از ما نبود
غارتگر گره گشا نبود
به ما گفتند عدل
نه ! عدل تقاضا نبود
فضای عدل خالی بود
کسی نبود و پا نبود
آمدند با شمشیرهاشان
زدند شمشیر که چها نبود
...که عدل چنین است
خواهی یا نخواهی رها نبود
هستی زن و مرد
به یک نخ و یا نبود
اگرم هست نشانی
این نشان ما را نبود
اینهمه اعدام چرا ؟
به مهر سوگند چرا نبود
ما اینهمه غم که داشتیم
به آن افزودند محابا نبود
هر چه گفیم بس است
جنایتکار رمید روا نبود
حال از عدل چه امید
هر چه گفتیم بخشا نبود .

2016 01 16
شهاب طاهرزاده

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد