logo





آقاى حسن روحانى مدعى مبارزه با تبعيض مذهبى!

يکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۵ ژوين ۲۰۱۶

قهرمان قنبرى

آقاى حسن روحانى در سفر خود به آذربايجان غربى در روزهاى دهم تا سيزدهم خرداد در جمع مردم شهرستان اورميه و مهاباد سخنرانى كرد و در آن از تعهد خود به مبارزه با تبعيض قومى و مذهبى سخن گفت و ادعا كرد كه در جمهورى اسلامى اصل شايسته سالارى است و نظام اسلامى هيچ فرقى بين باورمندان مذاهب مختلف و گويشوران زبانهاى مختلف قائل نيست. ايشان در ادامه سخنان خود ادامه داد كه آذربايجان غربى نماد همزيستى مذاهب و قوميتهاى مختلف در منطقه اى است كه سرشار از جنگ و جدال قومى و مذهبى است. البته ايشان از خودش و دولت هم انتقاد كرد كه شايسته نيست كه فقط يك معاون وزير كُرد سنى مذهب و يا يك سفير كُرد سنى مذهب در دولت حضور داشته باشد(٤ ،١،٢،٣). اگر بخواهيم دو خط برجسته از تمام سخنان ايشان گلچين نماييم بايد اول از اهتمام ايشان و نظام تحت نمايندگى شان به مساوات مذهبى خصوصا سنى مذهبان ياد كنيم و دوم اشاره كوتاه ايشان به موفقيت دولت ايشان درباره احياى درياچه اورميه اشاره كنيم، هر چند كه گذرا مى توان اين نكته را اضافه كرد كه دروغ احياى درياچه اروميه از طرف هيچ كس جدى گرفته نشد، چونكه احيايى و يا اقدامى صورت نگرفته فقط بخاطر افزايش بارندگى و فصل بهار كمى سطح آب افزايش پيدا كرده است كه دوباره با آغاز تابستان و افزايش گرما و تبخير به سطح قبلى نزول پيدا خواهد كرد . ايشان هر چند كه از اهتمام دولت شان براى ارتقاى اقتصادى و يا آموزش زبانهاى مادرى تُركى و ُكردى هم إشاراتى كردند اما كفه اصلى سخنانشان بر همان رفع تبعيض مذهبى از غيرشيعه مذهبان و احياى درياچه اورميه بود. بى شك نگارنده در نگاه اول با لفظ اين سخنان مخالف نيست و قلباً شديداً معتقد به رفع تبعيض از اهالى سرزمينمان است كه بخاطر امرى كه خود در انتخابش نقش ندارند و بخاطر بى اراده متولد شدن كسانى در خانواده اى سنى مذهب يا بهايى مذهب و يا ديگر باورمندان غير شيعه كه از بسيارى از حقوق اوليه خود محروم مى شوند مكدر است. نگارنده سعى خواهد كرد بسته به توان خود اين سؤالها را كنكاش كند كه آيا اصولاً رفع تبعيض مذهبى در جمهورى اسلامى ايران امكان پذير است؟ آيا آقاى حسن روحانى به سخنانى كه گفته اعتقاد دارد و باورمند است؟

در نگاه اول اگر نگاهى كوتاه و گذرى به ساختار سازنده جمهورى اسلامى بيندازيم بيشتر با حجره هاى آموزش دين روبرو هستيم كه يكى از شرايط زمامدارى در آن داشتن ريش و پشم و ملبس بودن به لباس آخوندى است. نگارنده ميخواست استنادات خود را مستند به قانون اساسى جمهورى اسلامى بكند كه در آن همه امور و قوانين و مقامات وابسته به فقه و فقيه شيعه است و اصولاً خواب و خيال رهبرى، رياست جمهورى، مقامات شوراى نگهبان، مقامات عالى قضايى و امنيتى براى غير شعيه ها غيرممكن و لامحال است. هر چند شايد كه خواننده به درستى انتقاد كند كه براى شيعيان غير معتقد هم اين مقامات غيرممكن است، اما واقعيت اين است كه اين دو از يك جنس نيستند، چونكه بواقع اگر غير معتقد و غيرخودى بودن انتخاب شخصى خود شيعه ها باشد كه در پرسه زمانى بهر دليلى با در نظر گرفتن تبعات آن دست به انتخاب مى زنند، اما يك سنى مذهب و يا يك غير شيعه مذهب نه بخاطر اعتقادات انتخابى خودش، بلكه بخاطر متولد شدنش در خانواده اى غير شيعه از اول بايد در نظر بگيرد كه او صلاحيت احراز بسيارى از مقامات را در كشور خودش را ندارد. در اول عرايضم عرض كردم كه مى خواستم استنادات خودم را مستند به قانون اساسى جمهورى اسلامى بكنم كه بند بند آن مقيد به قانون فقه و فقيه شيعى است، اما واقعيت بعد از ديدن فتواى مراجع تقليد شيعه در تقبيح و ممنوعيت ازدواج دختر و خانم هاى اهل شيعه با مردان اهل سنت و ديگر غير شيعيان استناد به قانون اساسى جمهورى اسلامى را كه محتملاً بسيارى از خوانندگان از آن باخبر هستند را زياده ديدم. لازم به ذكر است كه در بين فتوا دهندگان به ممنوعيت ازدواج با اهل سنت بنيانگذار جمهورى اسلامى و رهبر فعلى جمهورى اسلامى هم وجود دارند، جالب است كه نماينده ولى فقيه در استان كردستان و نماينده خبرگان رهبرى از استان كردستان آقاى آيت الله حسينى شاهرودى هم حكم به ممنوعيت و تقبيح ازدواج خانم هاى شيعه با آقايان اهل سنت كرده است(٤،٦). ( لازم به ذكر است كه انتخاب محمد حسينى شاهرودى از استان كردستان ياداور انتصاب حسن امامى از حوزه مهاباد به مجلس شوارى ملى است، فرزند ارشد ايشان عبدالهادي حسينى شاهرودى هم از استان گلستان سنى به مجلس خبرگان انتساب شده اند و معروف است خانواده تاً معتقد به حجتيه و از تبليغ گران مذهب شيعه در بين سنى ها هستند).

اما ازدواج چيست؟ ازدواج در مكتب دين و اسلامى و در اينجا از نگاه فقه شيعى، تملك زن توسط مرد است براى تشفى غرائز جنسى اش كه هدف والاترش كه همان فروكاست زن به ماشين جوجه كشى است را توجيه مى كند. بهمين خاطر هم بنيانگذار جمهورى اسلامى و رهبرى فعلى نظام تملك زن شيعه توسط مرد سنى مذهب را بر نمى تابد. در واقع ما با دوگانه سازى تاريخى نور و تاريكى، خير و شَر، اهورامزدا و اهريمن روبرو هستيم. در نظام جمهورى اسلامى اين دواليسم بصورت شيعه و غير شيعه پياده شده است، هر چه شيعه است خودى است و هر چه غير شيعه است غير خودى است، غير خودى ها بيگانه است و غِير، با او حتى نمى توان ازدواج كرد. اما با چه كسى نمى توان ازدواج كرد؟ با كسى كه دشمن و تهديد است، او بايد به ابژه اى پَست تقليل پيدا بكند، او از انسانيت خود تهى مى شود، او را مى توان در دوگانه طهارت و نجس دينى به ابژه نجس دينى تقليل داد و به خاطر اينكه تماس با نجاست هر چند در حد كوچك، كل را نجس مى كند بايد از ازدواج با او پرهيز كرد. در اين دوگانه غير شيعه تهديد اى است بر عليه جامعه شيعه، او شرى است كه حتى ازدواجش با شيعه تهديدى بزرگ بر عليه خير است. در جامعه اى كه بنيانگذار و رهبرش و مراجع عاليقدرش فتوا به تحريم با سنى و ديگر غير شيعه ها مى دهند، صحبت از اينكه جمهورى اسلامى الگوى همزيستى مذاهب مختلف است و ما در جمهورى اسلامى مسله اى بعنوان تبعيض مذهبى نداريم چيزى بيشتر از پُر رويى مى طلبد. توجه خواننده را به اين نكته جلب مى كنم كه ما در جمهورى اسلامى با نظامى روبرو هستيم كه فتواى ولايت فقيه در آن حتى بالاتر از قانون و قانون اساسى ناعادلانه خود جمهورى اسلامى است و بقول معروف "خامنه اى خمينى ديگر است ولايتش ولايت حيدر است" و حالا چطور در اين نظامى كه بقول آقاى روحانى بمدد رهبرى داهيانه آقاى خامنه اى يك روز هم پرچم مردم سالارى دينى بعد از مـرگ خمينى بر زمين نيافتاده است، خود در مقام شاكى و مدعى العموم از حقوق برابر شهروندى ملت ايران بدون در نظر گرفتن مذهبش سخن مى گويد(٧). اين چطور حقوق شهروندى است كه حتى شهروندان شيعه از ازدواج با شهروندان غير شيعه منع مى شود، حالا به اين فاكتور فتواهاى آقاى خمينى و خامنه اى را مى توان اضافه كرد كه حتى در مدارس كودكانه هم استفاده از آفتابه مشترك با كودكان بهايى را منع مى كند و شديداً توصيه مى كند كه در مدارس بايد به كودكان ياد داده شود كه بخاطر نجاست كودكان بهايى از اشتراك غذاى آنها اجتناب شود(٨). آيا در چنين نظامى كه پايه اش بر ارتجاع دينى گذاشته شده است و اساسش بر تقسيم بندى دوگانه شر و خير و يا خودى و غير خودى است ادعاى مخالفت با تبعيض دينى چيزى بيشتر از وقاحت بيشرمانه نيست؟ چطور امكان دارد كه كسانى را كه صلاحيت اخلاقى و شخصى ازدواج با خير از ايشان سلب ميشود به او صلاحيت احراز فرماندارى و يا استاندارى و يا رياست اداره اى داده شود؟ صلاحيت شر و يا غير شيعه در ايران بنا به اصول قانونى از احراز مقامات عاليه سلب شده است، آيا در اينجا مى توان در مقام شاكى از چرايى تبعيض بر عليه غير شيعيان سخن گفت و عليه فتواهاى غير انسانى و قانون و نظام تبعيض گر سكوت كرد و نه تنها سكوت كرد بلكه حمايتشان كرد؟ آقاى روحانى معروف است كه بخشاينده لقب امام سيزدهم به بنيانگذار انقلاب است و ايشان را كسى مى داند كه هم به اصول اسلامى در ايران پايبند بود و هم اصول جهانى ارزشهاى دمكراسى(٩) و همين جوشكار اصول اسلامى ايرانى با اصول جهانشمول آزادى فتواى نجاست بهاييان و اكراه در ازدواج شيعيان ايرانى با هموطنان سنى شان را مى دهد. ويليام ريچ در كتاب "روانشناسى جمعى فاشيسم" از تاكتيكى در آلمان هيتلرى پرده مى گشايد بدين ترتيب كه بر همه طبقات و بر همه كس وعده دادن و بر هيچ وعده اى عمل نكردن و يا همه مردم را راضى نگاه داشتن به قيمت اينكه به هيچ وعده اى عمل نكردن. كسانى كه آقاى روحانى را مى شناسند تا حدى آشنا هستند كه ايشان انسانى با استعداد و ماهر در ربط دادن گوز به شقيقه است و بهترين مدعاي اين ادعا سياه بازى ايشان در سخنرانى مراسم ختم مصطفى خمينى در تهران سال ١٣٥٦ بود كه با مديريت روانشناسى ذهن شركت كنندگان مجلس و با سخنانى كه اگر با فاصله زمانى و مكانى بى طرفانه مورد قضاوت قرار گيرند بيشتر شبيه درى ورى است و در حالى كه احساسات مستمعين را تحريك كرده و به گريه انداخته بود لقب ابراهيم زمان و امام سيزدهم را به خمينى بخشيدند. اينجا هم در حالى كه مسله اصلى در تبعيض بر عليه هموطنان غيرشيعه همان نظام حاكم بر جمهورى اسلامى است، نظامى كه ايشان مقام دومش را لااقل در سخن نمايندگى اش مى كند نظامى كه خود مسبب اين تبعيض و نابرابرى است، حالا ايشان در مقام تحميق مردم برآمده اند و خواستار رفع تبعيض از شهروندان غير شيعى هستند؟ ايشان بهتر از من و شما مى داند كه اين تبعيض برخاسته از قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران است و بالاتر از آن اين تبعيض زاده ولايت فقيه و حكمرانى فقهى آخوندها مى باشد كه رفع تبعيض با بجز با نابودى حكمرانى شان امكانپذير نيست. اصولاً مگر مى توان بجز حاكم شدن سكولاريسم و قطع دست فقها از حكومت كه آقاى روحانى هم يكى از پايه گذاران و حاكمانش هستند از غير شيعيان رفع تبعيض كرد؟ آقاى روحانى چرا اين ادعا را مى كند بنظر نگارنده دو دليل دارد كه نگارنده سعى مى كند بصورت كوتاه به آن بپردازد.

ايشان و كلاً نظام جمهورى اسلامى مهارتى خاص در سردرگم و آشفته كردن ذهن توده هاى مردم دارند، اينها جاى شاكى و متهم را عوض مى كنند و خود جاى شاكى را در ذهن توده مردم مى خواهند بگيرند. ديگر احتياجى به اپوزسيون سكولار يا چپ نيست كه شعار رفع تبعيض بدهد و توده ها را بر عليه نظام حاكم ذيل شعارهاى مترقى متحد كند. " براى نابودى مخالفان سلاح را از دستشان بِرُباى، اگر مخالفين شعار رفع تبعيض و آزادى مى دهند، چرا ما خود اينكار را نكنيم". اين تاكتيك ساده و قوى است در دست حاكميت كه با اختاپوس رسانه اى اش آن را تبديل به گردبادى مهيب مى كند، اين حاكميت هم نقش حكومت را بازى مى كند و هم نقش اوپوزسيون را، هم فتوا به نجس بودن بهايى و شر بودن سنى مى دهند كه نمى توان با او ازدواج نمود و هم سردمدار مبارزه با تبعيض مذهبى مى شوند! هم مبدع امامت و ولايت مطلقه فقيه مى شوند و هم پايبند ارزشهاى جهانشمول آزادى، از طرفى كارگران را بخاطر درخواست حقوق صنفى و انسانى شان لخت كرده و يكصد و پنجاه ضربه شلاق مى زنند و روز ديگر رهبرش سخنرانى مى كند كه پيغمبر اسلام فقط بر دستان يك نفر بوسه زد و آن دستان پينه بسته كارگر بود! در اين ويترين همه چيز است و دست آخر هيچ چيز نيست، هم مترقى است و هم مرتجع، خودش منتقد و اوپوزسيون خودش است. هدف اصلى با بمباران ادعاهاى درست و نادرست و وعده هاى سرخرمن، انجماد و بى حس كردن ذهن توده مردم است. بقول معروف ؛ درست است كه چاه آب ندارد اما براى مقنى كه نان دارد.

مسله دوم مسله اى مربوط به آذربايجان غربى است، واقعيت اين است كه در آذربايجان غربى ما با شكافى قومى و مذهبى عميقى روبرو هستيم كه مى تواند كاتاليزور فجايع عميقى بشود. كردهاى سنى در مديريت استان چندان حضور بارزى ندارند و تركهاى شيعه به كردهاى سنى ترجيح داده مى شوند، اينهم مسله اى است كه در كُل زاده فضاى مذهبى شيعه گراى جمهورى اسلامى ايران است و چيزى نيست كه تحميل شده از تُركهاى آذربايجان غربى بر حكومت مركزى جمهورى اسلامى ايران باشد. اما در كنتكس منطقه اى ستم مذهبى و قومى كه كُردهاى سنى آذربايجان غربى آنرا احساس مى كند بيشتر اين ستم از جانب تُركهاى شيعه تلقى مى شود. در واقع تلقى عمومى خلق كُرد در آذربايجان غربى از ستم ملى و مذهبى بيشتر از آنكه بسمت مركز باشد بيشتر بسمت تُركهاى شيعه هم استانى شان است، در واقع هم بخاطر اينكه در طول تاريخ معاصر و خصوصاً دوران حكومت اسلامى تُركهاى شيعه توسط حكومت به كُردهاى سنى در مديريت استان و از جمله در ادارات و نهادهاى قضايى و نظامى ترجيح داده شده اند، خلق كُرد در قدم اول با تُركهاى همسايه شان روبرو مى شود كه هم در رقابت شغلى با او بسيارى از مقامها را مى ربايد و هم عامل و يا خود حكومت مركزى است براى سركوب و تبعيض بر عليه او. به عبارتى در قضيه ستم ملى خلق كرد در آذربايجان غربى نه با فارس يا حكومت مركزى، كه در قدم اول با تُركهاى شيعه روبرو است و اين شايد در قدم عادى هم براى شهروند عادى كُرد سنى در آذربايجان غربى طبيعى بنماياند كه نسبت به همسايگان تُركش كه اكثراً شيعه هستند بمثابه كسى نگاه كند كه به حقوق او تعدى مى كند، هر چند كه در كُنْه امر مسله نه شهروند تُركى است كه براى بقا و برخوردارى مالى بيشتر مجبور به ربايش شغلى دولتى مى شود كه بيشتر مسله اصلى دولتى است كه حتى شهروند سنى مذهبش را لايق ازدواج نمى داند چه رسد به تصدى شغل. بخاطر همين احساس كردن روزمره تبعيض مذهبى كه در پروسه اى همزمان تبعيض قومى هم است جنبش هاى مخالف تبعيض كُردى در آذربايجان غربى بسيار قوى تر، منسجم تر و پررنگتر از حتى استان كردستان است، براى اثبات اين ادعا ميتوان اين مدعا را به ميان كشيد كه اكثر رهبران احزاب كُردى كه براى رفع تبعيض مبارزه مى كنند در تاريخ معاصر خاستگاه جغرافيايى شان آذربايجان غربى بوده است و ما كمتر و يا حتى بصورت نادر هم با رهبرانى كه خاستگاه جغرافى خارج از استان آذربايجان غربى دارند مواجه هستيم. در نقطه مقابل اين مسله مبارزه مسلحانه كُردها بر عليه حكومت مركزى باعث شده كه شكاف بيشتر عميق تر بشود، چونكه اكثراً بخاطر اينكه اكثراً چريكهاى احزاب كُردى خاستگاه اين استان را داشته اند و در مبارزه با نيروها و سربازان جمهورى اسلامى كه آنها هم بيشتر از بومى شيعه مذهب تُرك استان بودند از هر دو طرف انسانهاى زيادى كشته شده اند كه بى شك متعلق به گروه دوستان و خانوادهايى هستند كه در زندگى شهرى و روستايى همسايه هم هستند كه در گذر زمان و با تمدد اين كشته ها و ادامه تكرار اين تراژدى بصورت "دَوَران دايره اى" بمرور زمان شكاف قومى و مذهبى تبديل به نفرت قومى و مذهبى شده است و يا خواهد شد و اين مسله با موفقيتهاى جنبشهاى كُردى در كشورهاى همسايه باعث ترس و وحشت تُركهاى آذربايجان غربى مى شود و باعث القاى اين انديشه شده است كه احزاب كُردى هم براى تسخير آذربايجان غربى دوباره اقدام خواهند كرد و اگر موفق شدند از آنها انتقام خواهند گرفت و يا از استان مى راننددشان. بهمين خاطر اين استان تبديل به كاتاليزور جنبش هاى حقوق ملى كُردى و تُركى شده است و در نهايت اصولاً باعث انحراف هر دو جنبش هم شده است چونكه اين جنبش ها عوض تمركز بر حقوق خواهى و دمكراسى خواهى، بيشر بر ستيز بر عليه هم تمركز كرده اند. البته روحانى و دولت جمهورى اسلامى هم قصد حل اين قضيه را ندارد و همانطور كه عرض كردم بيشتر موجد اصلى اين موضوع مى باشند، بيشتر قصد آقاى روحانى كره گرفتن از آب مى باشد، چونكه ايشان و نظام جمهورى اسلامى هم قصدش جنگ قومى و مذهبى بين اقوام و مذاهب مى باشد تا ايشان از باب احتياج به برادر بزرگتر هر دو گروه را به عدالت سركوب كند، ايشان عوض اينكه تلاش بكند قانون اساسى تفرقه افكن و تبعيض گر را اصلاح كند، خودش را منجى نشان مى دهد و ادعا مى كند كه ايشان و حكومت طرفدار رفع تبعيضهاى بكار رفته بر عليه سنى ها مى باشند، و از فضيلت اسلامى و ايرانى نظام اسلامى مايه مى گذارد كه در استخدام بايد قابليت و تخصص فردى را در نظر گرفت و نه مذهب و يا قوميت متقاضى را! حال اينجا اين سوال پيش مى آيد كه اگر نظام جمهورى اسلامى مخالف تبعيض بر عليه كردهاى سنى است و سياست اصلى اش در استخدام متقاضيان و بكارگيرى نيروهاى ستادى در مديريت مذهب و قوميت متقاضى نيست، پس اينهمه بي عدالتى مشهود را بر عليه سنى ها چه كسى هدايت مى كند؟ چه كسى از استخدام آنها جلوگيرى مى كند؟ جواب غير مستقيم و بصورت هوشمندانه هدايت شده اقاى روحانى بدين سوال، انداختن توپ به آغوش تُركهاى شيعه مى باشد! او مى داند كه زمينه اين اختلاف تاريخى از قبل محيا است، او بفكر ترميم اين شكاف نيست. چونكه ترميم اين شكاف در مرحله اول از اصلاح و يا ابطال قانون اساسى شروع مى شود كه اصولاً از اصول دگماتيك آقاى روحانى است. هدف اصلى او و نظامى كه او نمايندگى اش مى كند اين است كه با عميق شدن اين شكافها و همه گير شدن نفرت، سركوب و استبداد ارتجاع فقاهتى رايحه اى دل انگيز به خود بگيرد. جمهورى اسلامى ايران با نقش فعال خود در سوريه و عراق و درگيريهاى خونين قومى و مذهبى در اين كشورها تلاش براى آزادى را بدنام كرد، حالا ديگر خيلى از كسانى كه روزگارى افكارى مترقى و آزاديخواه داشتند و شايد روزنه اميد ملت بودند در تار عنكبوت جمهورى اسلامى به تله افتاده اند و مى گويند ما هم ظريف را لازم داريم و هم سردار سليمانى را. در واقع نظام اسلامى وارد بازى قمارى شده است كه براى خود احتمال بُرد زيادى را قائل است و محتملاً هم حسابهايش درست است، چونكه ما بواقع امروز با طيف وسيعى از كسانى مواجه هستيم كه روزگارى با اصلاح طلبى و يا با راديكاليسم براى برپايى دمكراسى و سكولاريسم و عدالت مبارزه مى كردند و امروز مبلغ دولت اميد روحانى شده اند و از اينكه نمى توانند قلم را زمين بگذارند و در ركاب سردار سليمانى و اسد و برادر پوتين بجنگنند سخت ناراحتند! آرى هدف روحانى در نهان گرد آوردن سربازان بيشتر از اردوگاه مخالفان است و در اين راه بى شك شكاف و نفرت قومى كمترين هزينه اى است كه از پرداختنش بسيار خوشحال مى شود چونكه اين نفرت در نهايت حتى فكر و خيال به آزادى را حتى در ذهن اقدام گران نابود مى كند. آزادى به چه دردى مى خورد اگر قرار است همسايگان ديروزى همديگر را بكشند؟ اين سوالى است كه روحانى مى خواهد بصورت جواب گزينه تفكر براى آزادى جلوه اش دهد. آيا او موفق خواهد شد؟
قهرمان قنبرى

دکتر روحانی در اجتماع بزرگ و صمیمی مردم استان آذربایجان غربی در ارومیه،
« http://president.ir/fa/93797».

آذربایجان غربی الگوی اتحاد در ایران اسلامی است،
« http://president.ir/fa/93810».

سخنرانى دکتر روحانی در جمع مردم صمیمی و سربلند مهاباد، « http://president.ir/fa/93835».

دکتر روحانی در مراسم افتتاح مجتمع پتروشیمی مهاباد، « http://president.ir/fa/93841» .


نظر مراجع تقليد شيعه در مورد ازدواج با اهل تسنن.
« http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=693&bank=question&startrec=1».

فتواى نماينده ولى فيقه در استان كردستان و نماينده انتصابى مجلس خبرگان از استان كردستان به كراهت ازدواج با اهل سنت، « http://nvf-kordestan.ir/aqs/view/1551».

٨-فتواى خامنه اى درباره ارتباط با باورمندان دين بهايى، « http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950225000260».

٧،٩رییس جمهوری در جلسه هیات دولت، « http://president.ir/fa/93865».

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد