در رویکردی تبلیغی و پرهزینه تصویر هزاران اثر نقاشی از هنرمندان ایران و جهان را بر بیلبوردهای شهری تهران برای مردم به نمایش نهادهاند، تا لابد به هنردوستی شهردار سپاهی و نظامی این شهر تأکید ورزند. شکی نیست که آگاهی و بینش فرهنگی شهردار تهران آنگونه که خود او نیز بارها بر آن اصرار ورزیده است، هیچگاه از افق دیدِ تیره و تاریک نویسندگان کتابهای "دا" و یا "بابانظر" فراتر نمیرود. همچنین بیشتر به مزاح و شوخی شباهت دارد که اگر گفته شود یکی از مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی به تماشای فیلم و تئاتر مینشیند، موسیقی میشنود، کتاب و رمان میخواند و یا به نقاشی و هنرهای حجمی علاقه نشان میدهد. چون آنکه کتاب دا را به دست میگیرد و یا بابانظر را دوره میکند، نمیتواند همانی باشد که آگاهانه به تماشای فیلم و تئاتر و یا مجموعهای از نقاشیهای هنری روی میآورد.
در همین راستا روزنامهها و هفتهنامههای دولتی نیز از بام و تا شام به مصاحبه و تهیهی عکس و گزارش از هنرمندان دولتی اشتغال دارند تا به گمان خویش، تأیید تبلیغی این هنرمندان وابسته به حکومت را از عملکرد هنردوستانهی شهردار سپاهی تهران انعکاس دهند. اما کسی از این هنرمندان حکومتی در این مصاحبههای تبلیغی و نمایشی، نظر و دیدگاهی را به کار نمیگیرد که در آن نگاه و خواست عمومی جامعهی هنری بازتاب یابد. به عنوان نمونه کسی نمیپرسد که آیا در این خصوص از نقاشان و هنرمندان نظرخواهی لازم به عمل آمده است، یا چنین حرکتی نیاز هنری ایشان را برمیآورد یا خیر؟ شکی نیست که در این عرصه سازمان زیباسازی شهرداری تهران همچنان خیاط سیاسی کهنهکار و نامآشنایی است که ضمن عوامفریبی، خودش هم میبُرد و هم میدوزد تا شاید بتواند در شهر تهران سیمای هنردوستانهای از مدیران شهری و یا مجموعهی نظام به نمایش بگذارد.
سوای از این مردم عادی از سرِ تنگناها و کاستیهایی که در زندگی بر ایشان تحمیل میگردد، به آنچه که در پیرامونشان میگذرد، غریبه و بیتفاوت باقی میمانند. ضمن آنکه در خصوص ادارهی شهر و برنامهریزی شهری نیازسنجی درست و دقیقی از مردم و شهروندان تهرانی به عمل نمیآید و مدیران شهری در پرهیز از مدیریت مشارکتی و با نگاهی ستادی و نظامی، آنچه را که خود میپسندند برای مردم نیز جایز میشمارند. همچنان که مردم مجبور میشوند مستقیم و غیر مستقیم عوارض و مالیات بپردازند بدون آنکه به کم و کیف هزینهکرد این درآمدها کاری داشته باشند. به عبارتی روشنتر پولهای دریافتی شهرداری جاهایی هزینه میشود که به هیچ روی با خواست و نیاز تودههای مردم همخوانی و همسویی ندارد. چنانکه اکثر شهروندان آنچه را که از این تصویرها در فضای شلخته و ناهمگون شهر تهران به نمایش درمیآید همانند نقش و نماهایی از تبلیغات تجاری ارزیابی میکنند که بنا به عرف و سنتی عمومی، سوداگران کالاهای داخلی و خارجی آنها را در فضای شهر به نمایش مینهند.
گفتنی است که از مجموع کارهای به نمایش درآمدهی خارجی بخشی را از آثار آبستره و انتزاعی این گروه از نقاشان برگزیدهاند، که به طبع در ذهن عابران عادی و معمولی راه به جایی نمیبرد. انگار از سر کجسلیقگی زمینهای از دیوار را رنگی و یا خط خطی کرده باشند. با همهی این احوال گردانندگان این معرکهی سیاسی و نه فرهنگی مثل همیشه ترفندی را به کار میگیرند تا حضور زنان را در نقشهای برگزیدهی خود به فراموشی بسپارند. پس نمیتوان انتظار داشت که در این نقشها زنی بدون روسری و چادر و یا بدنی برهنه و نیمه عریان در دیدرس عابران پیاده و یا سواره قرار گیرد. چون در انتخاب تابلوها حسابگرانه سلیقههای گزینشی کارگزاران نظام را به کار گرفتهاند که مبادا سیما و چهرهی طبیعیِ زنان در نقش و تصویری از آن به نمایش در آید.
پیداست که سیمای زن وقتی برای کارگزاران فرهنگی جمهوری اسلامی دوست داشتنی خواهد بود که او چادر بهسر بر سجاده مینشیند، یا به دنبال تابوت شهیدی راه میافتد و بر ضریح بیجان زیارتگاهی میآویزد تا بر بستری از عوامیگری نیاز و حاجت بجوید. زیرا همواره ضمن نقشآفرینی زنان در تابلوهای نقاشان دولتی نقشی منفعل و غیر اجتماعی از ایشان به تصویر درمیآید که گویا زنان به دلیل ناتوانی جسمی یا روانی نمیتوانند در تولید کشور نقش بیافریند.
در همین نمایشهای خیابانی تابلوهای نقاشان خارجی اگر هم آبستره نباشند نمایی مذهبی و یا فضایی سنتی را در دیدرس بینندگان میگذارد. در تابلوهای داخل کشور هم تا دلتان بخواهد نقش و تصویری سنتی و تکراری از گنبد و گلدستهی مسجد و امامزاده به چشم میآید. حتا در بسیاری از تابلوها پرترهای از آخوندهای عهد ناصرالدین شاه و اخلاف و اسلاف او دیده میشود که به طبع میخواهند مردم جایگاه اجتماعی روحانیان را همیشه و همواره قدر بدانند. انگار بخواهند اخلالی در دنیا و آخرت شهروندان تهرانی پیش نیاید.
مکانیابی و جانمایی دقیق و درستی هم برای نصب و نمایش این تابلوها صورت نمیپذیرد. چنانکه به راحتی جویهای کثیف و مخزنهای پر از زباله و کثافت به حریم و فضای آنها راه مییابد و سیمایی دگرگونه و وارونه از مبتکران این تجارت سیاسی به تماشا در میآید. حضور دستفروشان و دورهگردان شهری نیز در همسایگی بیلبوردها از اعتبار تابلوهای نقاشی میکاهد و ناخواسته چهرهی درستتری از آنچه در فضای بیرمق شهر تهران میگذرد به دست میدهد. جدای از این کودکان و زنان گلفروشِ سر چهارراهها نیز بر آسیبها و کاستیهایی از این دست میافزایند. به واقع فضای طبیعی حاشیهای، اصل و اساس نقشهای هنری و تصویرهای به نمایش درآمده را به چالش میگیرد و به راحتی بر جای آن مینشیند. شک و تردیدی نیست که دلزدگی روانی و خستگی بصری شهروندان تهرانی از فضای شهر را نمیتوان با نمایشهایی ساختگی از این دست نادیده انگاشت.
جدای از دنیایی که شهرداری برای شهروندان تهرانی فراهم میبیند، در طراحی شهری و معماری شلختهی شهر تهران چهره و سیمای درستتری از فکر و اندیشهی ناصواب مدیران جمهوری اسلامی به نمایش در میآید. چنانکه از بیقوارگی و به هم ریختگی نماهای عمومی شهر تهران به آسانی میتوان بر بیهویتی مبتکران کاسبکار و تجارتپیشهی آن پی برد. همچنان که در ساخت و سازهای بیرویه و غیر کارشناسی تهران ساختمانهای آجری سنتی به بهانهی بافتهای فرسوده تخریب میشوند تا بر بستری از شلختگی، سازههایی از سنگ و بتون را بر جای آن بنشانند. به جای نمای بیرونی هم موزاییکهای وارداتی چینی را به کار میگیرند که با آب و هوای تهران چندان سازگاری ندارد. موزاییکها هم خیلی زود پوک و فرسوده میشوند و از دیوار بیرونی ساختمان روی اتومبیلها و عابران فرو میریزند.
در همین راستا گفتنی است که شهرداری بیش از هزار ساختمان بزرگ و کوچک برای گردش کار خود در اختیار دارد که 374 ساختمان آن به شورایاران و سراهای محله اختصاص مییابد. 124 ناحیهی شهرداری تهران نیز هریک از فضای اداری ویژهی خویش استفاده میکنند. مناطق بیست و دوگانهی شهرداری تهران هم در این مسابقهی پررنق، از برجسازی جهت اسکان اداری جا نمیمانند. اما در ساخت و بهرهبرداری تمامی این ساختمانها بنا به کجسلیقگی و بیهویتی از معماری کارآمد و درستی سود نبردهاند. در عین حال سیمهای برق، تلفن و همچنین دیگر زواید فیزیکی بخشی متعارف از نمای عمومی ساختمانها شمرده میشود که تیرهای برق و دکلهای پرشمار مخابراتی را نیز به سیمای شلختهی آن میافزایند. تا جایی که در این فضای عجیب و غریب ، دنیایی از شلختگی و بیسلیقگی چشمان عابران سواره و پیاده را به چالش میگیرد. گفتنی است که با تماشا و نظارهی همین ساختمانهای بیقواره و شلخته به فکر و اندیشهی مدیران شهری هم میتوان دست یافت.
شهروندان تهرانی میگویند شهرداری بهتر است به جای نمایشهای ساختگی خیابانی به وظیفهی اصلی خود عمل کند: فرسودگی درختان شهر را دریابد، تدبیر مناسبی برای جمعآوری زبالهها بیندیشد، گره از کار فروبستهی ترافیک بگشاید، آلودگی هوا را کاهش دهد، با نظر و مشارکت آزادانهی همهی هنرمندان در ساخت و توسعهی مراکز هنری بکوشد و خلاصه ضمن پرهیز از سیاستهای عوامفریبانه، در عمل و رفتار شأن و منزلت هنر و هنرمندان را قدر بداند./