شعرِ بندِتُنبانی از انواع شعر حاشیه برای لایه هایی از جامعه است که اهل حال، تفریح، خوشگذرانی اند. برای گردهمآیی، تفریح گروهی، شادی می باشد. شعر ناب هم نوعی شعر حاشیه بوده برای حال دادن به مخاطب؛ مانند شعر بندتنبانی/ مردمی برای نشاط- هر 2 غیرسیاسی اند. روشن است که شاعر سیاسی شجاعت برای خواست تغییر وضع باید داشته باشد.
در خاور میانه با حاکمیت پیشامدرن، شادی شهروندان، برابری حقوق زنان با مردان، اشاعه فرهنگ مدرن مهم اند. اعلامیه استقلال 4 ژوییه 1776 آمریکا "حق زندگی، آزادی، جستجوی شادی" یا یافتن خوشبختی برتری آمال زمینی را بر دعای آسمانی تاکید می کند. در فرهنگ پیشامدرن حقوق بشر از خواسته های سیاسی شهروندان برای شکوفانی جامعه می شود.
شاعر آن فردی با ذوق، مرفه، باخلاقیت، بااستعداد شعری، تیزهوش است. اغلب شاعران آن بینام و حاشیه ای این گونه شعر سروده اند. اگر شعر ناب برای محفل خاص غیرسیاسی روشنفکری است؛ شعر بندتنبانی برای شعف گروهی است. این شعر بزبان محاوره، ضرب تند، تم زندگی روزمره، برای دقایق شادی است. سطرها بخاطر قافیه و نه معنا ردیف می شوند. قافیه در چند بیت مراعات شده؛ گاهی ترجیع بند برای دم گرفتن حضار هم دارد. خواندن آن با کف زدن، تبسم، تکان تن خواننده، رقص نوع باباکرم، دستمال به دست، قر کمر، شانه و ابرو انداختن، بشکن همراه است.
این نوع شعر شفاهی بوده؛ در کتب ادبی و نشریات وارد نشده؛ بزبانهای دیگر هم ترجمه نمی شود. ساختار آن ساده، تکراری، با چند 2بیتی، 3لختی، 4پاره است. واژگان رایج، محاوره، مد روز بکار می برد: نمونه زبان: این همه ناز و قر و قمبیل چیست؟ نمونه بیربطی 2 سطر/ فکر کتره ای: کلنگ از آسمان افتاد و نشکست/ و گرنه من کجا و بیوفایی؟!
وجه تسمیه بند تنبان کم ارزشی بند نسبت به شلوار است. تاریخچه آن در زبان فارسی نیاز به بررسی داشته تا محیط، پیدایش، تکامل، رواج، هواداران آن مشخص شوند. سرهم بندی فکرهای کتره ای با بیان مقفا، خنده آور، با ضرب تند، دارای بیتهای کوتاه هجایی می باشد. در تهران شعر بندتنبانی بین دانش آموزان، لوطیهای محله، مراسم عروسی/ آخر جشن، 13بدر بیشتر در حلقه عزبها رایج بود. تم عمده آن لودگی، عشق خودمانی و رُک، حوادث روزمره است.
گاهی بی ادبی، کلمه رکیک هم در آن بر می خورد. نمونه: آی دس کوچولو، پا کوچولو/ موش خایه داره/ زیر خایه هاش 4پایه داره.. یا باریکلا ..س/ تمام شمرون مال توس.. مطالعه در تقابل این نوع شعر محاوره ای هجایی و ضرب تند با شعر عروضی و وزن موسیقی اصیل/ مجلسی ایرانی باید بررسی شود. البته خاطره 13بدر شاد، پیک نیک دوستانه یا چند خانواده، کافه های بدون سانسور- این ترانه ها جنبه هیجان مفرح قوی دارند.
هر یک از لایه های اجتماعی، فرهنگ/ موسیقی خود را دارند. طیف موسیقی از گذشته تا کنون و از پایتخت تا اقوام و غرب را در بر می گیرد. کلاسیک، مجلسی، پاپ، جاز، رپ، نوحه/ مرثیه، روحوضی، اتنیک/ قومی، سرود گروهی، تصنیف عاشقی، اپرا، فولکلور. هریک از انواع موسیقی هم موقعیت اجتماعی و هواخواه خود را دارد. موقعیت مانند جمع جوانان عزب، محفل خودمانی، آخر جشن عروسی، سالن کنسرت، اپراخانه، رادیو، تلویزیون، گوشه خیابان می باشند.
هر روشنفکری سلیقه، خُلق، عادت خود را دارد. شاملو موسیقی کلاسیک و پاپ غربی را بر مجلسی ایرانی ترجیح می داد. هدایت و اخوان از برخی مقامها، دستگاهها، گوشه های ایرانی حظ می کردند. بر روی شعر بندتنبانی، ترانه روحوضی با شعر محاوره ای و ضرب تند برای شادی به گویش رشتی، تهرانی، ترکی را شنیده ام. این نوع شعر به رشتی را برادارن جباری در عروسیهای طالقان دهه 1330 می خواندند: ای آقایان رشتی، از کبلایی تا مشتی/ زنی بگیتوم بلایه. جغلره ریشتن ندانه، اشنه کوشتون ندانه/ هر چی دهمش کنه ناز / جفتگ زنه به دیواز.
شکر شیرازی - شادپیر یهودی مقیم اسراییل در حین یک نغمه 50 نامِ زن ایرانی را یکنفس و بی تپق ردیف می کند! تصنیف خوانی او نوعی بحر طویل شاد در محافل عروسی ایران قرن 20 بود. او با خوش مشربی دهه 1350در شیراز و اصفهان در عروسیها و جشنهای مختلف رونق مجالس را کلیپ 1 می داد. او جدا از این کار، صاحب مغازه ای بود و کاسبی هم می کرد. جلال همتی در کالیفرنیا ربع قرن آخر 20 چون مطرب روحوضی با شعر بندتنبانی شاد دم گرفتن، رقص، شادی را تا دم مرگ خواند. او در لس آنجلس شعر زیر از مرتضی احمدی را خواند. روزنامه اطلاعات و هفتگی تهران مصور، مسما مترادف بادمجان در شعر زیر تلویح شد:
گله از چرخ ستمگر بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
شکوه از بخت بداختر بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
توی استخر محبت بپرم یا نپرم./ می خوای بپر، می خوای نپر
دو سه تا پشتک و بارو بزنم یا نزنم./ می خوای بزن، می خوای نزن
ای حبیب من، ای طبیب من/ عشق روی تو، شد نصیب من، لای لای لای
فوت قایم تو سماور بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
چایی از بهر تو من دم بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
آش ترشی/ داغی برایت بپزم یا نپزم؟/ میخوای بپز، میخوای نپز
روغنشو 2برابر بریزم یا نریزم./ می خوای بریز، می خوای نریز.
در گاراژ دل و وا بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
ماشین عشقمو توش جا بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
لاستیک عشق/ چرخ تو پنچر بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
کف ماشینت برآمد بکنم یا نکنم/ می خوای بکن، می خوای نکن
اطلاعات و مصور بخرم یا نخرم./ می خوای بخر، می خوای نخر
ترک دل داده و دلبر بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
گریه ها در غم او سر بکنم یا نکنم./ می خوای بکن، می خوای نکن
آه و فریاد به افلاک کشم یا نکشم./ می خوای بکش، می خوای نکش
دل دیوونه رو در خاک کشم یا نکشم./ می خوای بکش، می خوای نکش
سینه ی درد کشم را بدرم یا ندرم./ می خوای بدر، می خوای ندر
شکوه از او به خدایش ببرم یا نبرم./ می خوای ببر، می خوای نبر
*
یک زنی دارم گلین باجیه/ صبح تا شب مشغول وراجیه
هیچی بلد نیست به جز اشکنه/ هرچی به دستش میدهم میشکنه
وای از آن روزی که مهمون داریم/ مرغ و مسما و فسنجون داریم
بهش میگم راه برو شل میشه/ حرف به گوشش میزنم کر میشه.
ای حبیب من، ای عزیز من/ عشق روی تو شد نصیب من
لای لالای لای- آیییی/ بیا بیا/ آهان آهان/ به به / بیا بابا
ﺍﯼ ﺯﻟﻒ ﺗﻮ ﻟﻮﻟﻪ ﻟﻮﻟﻪ ﻟﻮﻟﻪ ﻟﻮﻟﻪ ﻟﻮﻟﻪ!/ ﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﺧﻮﺵ ﺍﺩﺍﯼ ﻗﺪ ﮐﻮﺗﻮﻟﻪ!
ﺑﯿﺎ ﺭﺑﺪﻩ ﭘﺘﯿﻨﺎ/ ﺑﯿﺎ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﭼﺘﯿﻨﺎ/ ﺑﯿﺎ ﺷﯿﻮﻥ ﻭ ﺷﯿﻨﺎ!
ﺑﯿﺎ ﻋﺰﯾﺰ ﺟﻮﻧﻢ/ ﻭﺍﺳﺖ ﺗﺮﮐﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﻢ
*
تقطیع هجایی شمس العماره نشان می دهد که رکن ل - - - ثابت ولی بقیه رکنها بیشتر متغییراند. رکن الگوی وزن کمابیش ثابت در سطر شعر است. و = واژه، ه = هجا، - = هجای بلند مانند آب، ل = هجای کوتاه مانند به، | مکث بین 2 رکن متوالی. رکن با مکث/ تاکید درونی تعیین می شود.
برفتم بر در شمس العماره/ 5و، 11ه: ل – – –| ل ل– ل| ل - - = 6- + 5ل = 11کل = 3بخش/ رکن در سطر 11 هجایی.
همون جایی که دلبر خونه داره/ 6و، 11ه: ل – - – |ل – - - |ل – ل = 7- + 4ل = 11 کل = 3 بخش/ رکن در سطر 11 هجایی.
زدم بر حلقه ی در، یارم اومد دم در/ 8و، 14ه: ل – - –| ل – - - |- - – ل| ل - = 10- + 4ل = 14کل = 4 بخش/ رکن در سطر 14 هجایی. بگفت کیست/ بگفتم من مسکین، در و وا کن/ در و وا کرد/ جا بهم داد، خوابیدم من /چای بهم داد، خوریدم من/ وقتی خواستم برم، پنج زاری خواست، نداشتم/دو زاری خواست، نداشتم/ یک قرون خواست، نداشتم/ ده شاهی خواست، نداشتم/ ته سیگار خواست، نداشتم./ای حبیب من ای عزیز من/عشق روی تو/ شد نصیب من /لای لای لای
*
آی ترشی و وای ترشی/ چقده شیرین و ترشی!
ترشی خوبه یا لیته؟/ البته لیته لیته
این صندلی ست یا پیته؟/ البته پیته پیته
این اورمکه یا چیته؟ البته چیته چیته
اون آقا قد بلنده/ اونی که داره می خنده
عاشق اولیته/حرفشو نزن که خیته
ای حبیب من، ای طبیب من/ عشق .. آااای
خواندن شعر بندتنبانی بداهه سرایی بوده؛ گاهی تغییراتی بنا به حال و حافظه خواننده و علاقه حضار وارد می شود. این شعر گاهی عشق را با طنز و نشاط می آمیزد. چون این نوع شعر عموما شفاهی است در کتابت آن تغییراتی جزیی دیده می شود. نمونه: "لاستیک عشقتو" "لاستیک چرختو" هم آمده. گاهی بخاطر ضرب و قافیه 2سطر شعربا هم اختلاف دارند؛ نمونه: ضمیر تو و شما. گاهی هم الفاظ بی معنی با واجآرایی یا هم قافیه ردیف می شوند. نمونه: پتینا، چتینا، شینا.
برخی فکاهیات نشریات مشروطه ببعد طنز اجتماعی، انتقاد سیاسی، گلایه از روزگار هم به زبان رسمی یا محاوره نوشته شده اند. این نوع شعر بخشی از طنز نشریات مانند توفیق، آهنگر، اصغرآقا را هم می ساخت. برخی شاعران از جمله ایرج میرزا هم طنز و هزل در دیوان خود دارند. ایرج میرزا 1253 تبریز-1304 تهران، آنها را با عبرت گنجاند:
ﺭﻭﺯﯼﺑﻪ ﺭﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﻮﺩ/ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻩ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺧﺮﺗﻮﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔﻬﺮ ﺑﻮﺩ/ ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ
ﮔﻔﺘﻢﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ/ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼﺭﻫﺎ ﮐﻦ/ ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ
ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ/ ﺯﺧﻢ ﺗﻦﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻦ.
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪﻗﺎﻧﻮﻥ ﺧﺮﯾﺖ/ ﺟﺎﺭﯼﺑﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺖ
در سده 20 وسایل نوین شهری از غرب به خاورمیانه آمدند. نام این وسایل مانند ماشین، تلفن، ویلن، گل مصنوعی، جارو برقی، اتوبوس- گاهی بسخره وارد شعر شدند. شعر گل با مطلع "همان رنگ و همان روی" اخوان، کنایه از گل مصنوعی، یک نمونه است. ابوالقاسم حالت 1298-1371 بحر طويل آسانسور را نوشت:
آن شنیدم که یکی مرد دهاتی، هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران، خوش و خندان و غزلخوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذرها و به هر سوی نظرها و به تحسین و تعجب نگران گشت به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی. در خیابان به بنایی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل، نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد و مشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور، ولی البته نبود آدم دل ساده خبردار که آن چیست؟
شعر بند تنبانی گلپری جون در قرن پیش طرفدار فراوان داشت که به فیلم هم سرایت کرد. این ترانه دیالوگ یک مرد با زن است. آی دختره بله، آی دختره بله، آی دختره بله
شوهر داری؟ نخیر/ میای بریم؟ نمیام
چرا نمیایی؟ نمیخوام/ زنم میشی؟ نمیشم
چرا نمیشی؟ نمیگم/ وای وای وای
آخه دوستت دارم من –الکی/ میخوام بوست کنم من -بی خود
بیا بشین کنارم -ا نکن/ میخوام لوست کنم من - پررو
خوشگل منی تو نازگل من/ عزیز دلمی جیگر من
به من میگن گل پری /دل نمیدم سرسری
با لباسهای زر زری/ دل میبرم از هر کسی
من اینطوریم و هیچ کسی/ نمیرسه به من از دلبری
دخترم و نازپری/ اسم منه گل پری
اسمت چیه؟ گل پری/ گل پری جون بله
اینجایی جون؟ بله/ بیا بریم! نمیام/ میای بریم؟ نمیام
خسته میشی! نمیشم/ وای وای وای
چقد اطوار میریزی/ چه پر رو پر میریزی
خوشگل منی، تو نازگل من/ عزیز دلمی جیگر من
آی بانو، آی بانو، وای بانو / بنشین به روی زانو
غوغا به پا کن/ از این ناز و کرشمه
دلم شد چشمه چشمه / وای وای وای وای وای وای
علی ستاری/ شیدا متولد 1304 نوشت:
آی دس کوچولو، پا کوچولو/ زلفت تو مشتم
عاشق که شده ام/ نمی شه که کشتم.
ناز و بلا چهر گل من /دختر غنچه گل من
کوچه به کوچه گل من /نازی و نازی ناز گل من
نازنین دلبر خوشگل من/غوغا به پا کن
از این ناز و کرشمه/دلم شد چشمه چشمه
قدم چه ریزه میزه/می گن اطوار می ریزه
دست کوچولو، پا کوچولو/ نازمو بکش همیشه
کنارتم تو بیشه/بدون من نمی شه
خوشگل و ریزه میزه/ آی ریزه ریزه ریزه
ریزه ریزه ریزه والا ریزه/ ریزه والا ریزه
دستاش کوچیکه، وای کوچیکه و نمیتونه بریزه
پاهاش کوچیکه، وای کوچیکه و نمیتونه گریزه
دیگه حالی به آدم حالی به آدم میمونه نه والا نه بلا
احوالی به آدم حالی به آدم میمونه نه والا نه بلا
عزیز نمیری الهی/عزیز نمیری الهی /عزیز نمیری الهی
عباس احمدی با گزینه مصرعهای مولوی به زبان رسمی فارسی شوق خود را با طنز آمیخته، ربط 2 مصرع قافیه است نه موضوع. چون این نوع شعر شفاهی است؛ لذا قافیه صوتی بوده؛ نه الفبایی. نمونه: فراق/ الاغ. است. گلایه از ستم، یار، روزگار هم در آن تلویح می شود. او نوشت:
"سرّ من از ناله ی من دور نیست." /گرچه اصلاً سور و ساتم جور نیست.
"سینه خواهم شرحه شرحه از فراق."/ تا بگویم فرق خر را با الاغ!
"هر کسی از ظن خود شد یار من."/ کرد کاه و یونجه اش را بار من
دوش قبل از گفتن این مثنوی./ نامه آمد از جناب مولوی:
احمدی جان! هر چه می دانی مگو./ شعرهای بند تنبانی مگو
اشک را از دیده ها جاری مساز./ بیت های کوچه بازاری مساز..
من از اول عاشق دیزی شدم/ تا مرید شمس تبریزی شدم
کارها من همه best است و بس/ چون پزشکم دکتر ارنست است و بس!
یونجه ها خوردیم با سالاد جو/ ما پلو خوردیم با مارکوپلو
من به ریش خویش بیگودی زدم!/ نیمه ی شب عینک دودی زدم.
مرتضی خدادادی نوشت: گر نگويم بهتر از گفتن بود./ فاز اين حرفا مرا نول مي کند.
شعر من گفتا به من کاين قافيه./ بند تنبان مرا شل مي کند.
منابع. 2016/05/27
https://www.facebook.com/david.s.rabi/videos/988022301228310/ شکر شیرازی.
جلال همتی 1385-1322 فعالیت هنری خود را پیش از انقلاب بهمن 57، در رادیو ایران آغاز کرد. سپس در آمریکا با خواندن ترانه های راک کردی و مردمی بزم آرا، مشهور در کافه ها، قابل رویت در یوتیوب و شبکه های مجازی شد. https://www.youtube.com/watch?v=vgk4jD6QxAw جلال همتی- جمع دوستان نوروز 1379، لس آنجلس.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد