آدم بايد دل شير و كلهى خر داشته باشد تا جرات كند از فيلمى خرده بگيرد كه نه تنها تا كنون جوايز اصلى "گلدن گلاب" و "بفتا" را درو كرده بلكه نامزد دوازده جايزه اسكار امسال است و خواهى نخواهى دو سه روز ديگر دستكم نيمى از آن را خواهد برد!
اگر هنوز از ديدن اين همه خونریزی و بدنهاى دريده و دل و رودههاى درآمده در اخبار روزانه تلويزيونها، از سوريه و يمن و افغانستان، چشمتان سير نشده حتما فيلم "بازگشته" را از دست ندهيد چرا كه صحنههاى خشونتبار و دريدن و دريدهشدن آدمها به دست يكديگر بهقدرى با تكيه بر جزئيات و بهشكل كاملا طبيعى نشان داده شده است كه حتما سيرابتان مىكند (جنگ تنبهتن قهرمان و ضدقهرمان در سكانس طولانى پايانى فيلم كه با اسلحه گرم شروع و با قمه و تبر تا مرگ ضدقهرمان ادامه مىيابد يكى از كليشهاىترين صحنههاى هزاران بار تكرار شده در سينماى حادثهاى است!)
فيلم "بازگشته" البته از نظر عظمت فيلمبردارى و قدرت تصويرپردازى در سختترين شرائط محيطى و جَوى ممكن (برف و کولاک و ...)، اثرى شگفت انگيز است. اگر اين فيلم نُه جايزه از دوازده نامزدىاش در اسكار را در رشته های فیلمبرداری و تدوین و جلوه های ویژه و طراحی لباس و ... را بهدست بياورد حق مسلمش مىدانم، ولى حتى كانديدائى در سه رشته ديگر، بهترين كارگردان، بهترين بازيگر مرد، و بهترين فيلم را خيلى از سرش زياد مىبينم، آنهم وقتی فيلمهاى بىادعا ولى بسيار چشمگيرى همچون "ترومبو"، "اتاق"، "كارول"، "دختر دانماركى" و بويژه "بروكلين" به ليست نامزدهاى اسكار امسال راه يافتهاند.
از ورود به موضوعات اين فيلمها و ارزش سينمائىشان از ديدگاه خودم درمىگذرم چرا كه تماما فيلمهاى شناخته و مطرح سال ٢٠١٥ هستند. فقط پيش از اعلام جوائز اسكار امسال وسوسه شدهام اين يادداشت را بنويسم و نامزدهاى شايستهتر از فيلم "بازگشته" را كه نامشان در سه رشتهى نامبرده در ليست نامزدها وجود دارد، از نگاه خودم معرفى كنم:
بهترين بازيگر مرد، نه "لئوناردو دى كاپريو" برندهى گلدن گلاب و بفتاى امسال، كه "برايان كرانستون" در فيلم "ترومبو"، يا "ادى ردماين" در فيلم "دختر دانماركى".
بهترين كارگردان، نه "آلخاندرو اينياريتو" برندهى گلدن گلاب، كه "لنى آبراهمسون" براى فيلم "اتاق".
و بالاخره بهترين فيلم، نه "بازگشته" برندهى گلدن گلاب و بفتا، كه "بروكلين".
◊
البته بعید نمیدانم که امسال فیلم "بازگشته" با اسکار همان کاری را بکند که فیلم "راکی" چند دهه پیش با آن کرد، و من حدود ده سال قبل در مطلبی با عنوان "مارتین اسکورسیزی، جایزه اسکار، و جبران مافات" در وبلاگم "از دور بر آتش" این چنین نوشتم:
سه دههی پیش، مارتین اسکورسیزی با فیلم متفاوتش"راننده تاکسی" که راه نوینی در سینمای آمریکا و حتی جهان گشود، متولیان آن روز "اسکار" را به چالشی بزر گ فراخواند. معیار سینماشناسان آن روز اسکار اما اجازه نمیداد تا سره را از ناسره تمیز بدهند. فیلم "راننده تاکسی" در همان سال ساخته شدنش (١٩٧٦) با فیلم بازارپسند "راکی" در رقابت افتاد؛ رقابتی که بیشتر موجب شناخت دیدگاه متولیان اسکار شد تا ارزش یا بیارزشی سینمائی این دو فیلم رقیب.
فیلم "راکی" با نامزدی در ده رشته، از بهترین کارگردان و بهترین بازیگر مرد و زن در نقش اصلی و فرعی گرفته تا بهترین فیلمنامه و موسیقی و تدوین، در مقابل راننده تاکسی که تنها در چهار رشته (بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر نقش دوم زن و بهترین موسیقی) نامزد شده بود ایستاد. برنده شدن جایزهی نخل طلای بهترین کارگردان از "جشنواره سینمائی کن" توسط مارتین اسکورسیزی به خاطر همین فیلم هم ذهن داوران اسکار را قلقلک نداد، و آنها در انتخابی غیرسینمائی جوائز بهترین کارگردان و بهترین فیلم و بهترین تدوین را یک جا به فیلم راکی دادند و فیلم "راننده تاکسی" کاملا ندیده گرفته شد.
جالب اینجاست که کارگردان فیلم راکی، "جان جی اویدسون" در سی سالی که از دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردان میگذرد نشان داده است که هیچ استعدادی در سینما نداشته است (تنها فیلمهای مشهور او در این مدت، دو فیلم بسیار بازاری "کاراته کید" یک و دو هستند.) در حالیکه مارتین اسکورسیزی چهار سال بعد با فیلم "گاو خشمگین"، اثری که به اعتقاد من شاهکار او به حساب میآید به اسکار بازگشت هرچند باز هم در مقابل "رابرت ردفورد"، بازیگری که به کارگردانی رو کرده بود و با فیلم "مردم معمولی" در مقابل او ایستاده بود شکست خورد (البته "رابرت دو نیرو" بازیگر فیلم "گاو خشمگین" جایزه اسکار نقش اول مرد را با خود به خانه برد.)
◊