logo





دنیا در گروگان حماقت آمریکایی ها

بخش دوم: فاجعۀ سالانۀ کاریکاتور دموکراسی

جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۲ ژانويه ۲۰۱۶

ف. آگاه

گروگان بودن خود آمریکایی ها به خاطر حماقت عمومی مردم آمریکا نه تنها منعکس در کشتار بسیاری از فقرای آمریکایی در جنگهای امپریالیستی دولت آمریکاست. بلکه از چندین هزار کشتۀ آمریکایی در سال (!) به جهت آزادی فروش سلاح در آمریکای شمالی نیز روشن است. اما وضعیت دموکراسی های واقعأ موجود اروپای غربی در رابطه با گروگان بودنشان بوسیلۀ حماقت آمریکایی ها، وضعی است مشابه همبستگی تا آغوش مرگ. یعنی جوامع اروپای غربی چون قادر و حاضر به راه حل منطقی این گروگان گیری، که ایجاد جهان «چند قطبی» (1) و بر انداختن آمریکا و نئولیبرالیسم آمریکائی از موضع ابر قدرت جهانی است، نیستند. لذا به هر قیمتی به وابستگی به این ابر قدرت مجبورند. عدم رعایت منطق اما همواره منجر به تناقض است و تناقضات اجتماعی منجر به فاجعه اند. لذا از نظر منطق دموکراسی اروپایی دستکم به این سبب مواجه با تناقضات فاجعه آمیز خویش است. تناقضاتی برخاسته از تاریخ اروپا که در ادامه و انتقالش به آمریکا تکامل یافته، و در برگشت از آمریکا به اروپا تشدید شده اند. این تشدید آمریکایی دموکراسی واقعأ موجود که حتی علنأ در سازمان ملل دروغ می گوید و از جاسوسی نمایندگان سازمان ملل کشورهای "دموکراتیک" هم پیمان در مقر سازمان ملل متحد نیز ابائی ندارد، نماد واقعی گروگان گیری دنیا بوسیلۀ حماقت آمریکایی هاست، که خود نیز سرانجام قربانی حماقت خود خواهند شد.

مسئله اصلی دموکراسی نیز اساسأ نظیر هر مسئلۀ اجتماعی و اصولأ هر مسئله ای، مسئلۀ منطق است. یعنی اینکه آیا ما معتقد به رعایت منطق در ارزیابی مسائل اجتماعی و حل منطقی یا واقعی آن ها هستیم یا نه؟ و می خواهیم بدون رعایت منطق به روال متداول بدون حل مسائل، آنها را دور بزنیم. تا مسئله در نهان بماند و جامعه چندی بعد دچار بحران شده و مجبور به حل اساسی آنها بشود.

دموکراسی واقعأ موجود راه دوم است. در پی حل مسائل اجتماعی نیست، بلکه در پی دوام وضع جامعه ای ایست که به مناسک دموکراسی عادت کرده است. آزادی بیان، بدون برابری امکانات استفاده از این آزادی، بخشی از این مناسک دموکراسی است که کاریکاتورش، به مفهوم اخص کلمه روزنامه شارلی ابدوی پاریس است. یعنی شارلی ابدو کاریکاتور دموکراسی فرانسه است. دموکراسی که جلوی چشمان ما می خواهد نابرابری و تبعیض را بعنوان دموکراسی تحکیم کند (2). لذا در برخورد با واقعیت جامعه فاجعه آفرین می شود.

کمااینکه دموکراسی واقعأ موجود یعنی رعایت مناسک معینی نظیر انتخابات که مانع اختلال وضع متداول جامعه هستند: وضعی توام با نابرابری ها و تبعیض در داخل، و توام با وحشیت موقرانه در بازارهای جهانی و کشورهای فقیر. شارلی ابدو کاریکاتور این دموکراسی کله پا شده است. کاریکاتور ِ کاریکاتور دموکراسی. از یاد نبریم که بر خلاف تصور عوام نویسندگان و خوانندگان شارلی ابدو، این نوع تمسخر سیاسی ریشه در تمسخر دلقکان درباری دارد که غیر از اربابشان دیگران را به سخره می گرفتند. ارباب شارلی ابدو دموکراسی واقعأ موجود و شکست خوردۀ فرانسوی است. و عوامیت شارلی ابدو این کاریکاتور ژورنالیسم (!) از عدم تشخیص نئوفاشیستی بودن نشریۀ دانمارکی «ییلاند پوستن» مرجع کاریکاتورهای مورد بحث تکرار شده و سیلۀ شارلی ابدو روشن است. چون تنها عوام قادر به این عدم تشخیص بودند، یا از سر عوامیت و عدم تحقیق لازم. و یا به جهت اینکه خود نیز معتقد به نظرات نئوفاشیستی نشریۀ دانمارکی بودند. کاریکاتورهایی که بسیاری از نشریات دست راستی (!) اروپایی، تکرار نکردند!

دموکراسی مسئولیت دارد! و بطور دیمی قابل حصول و برقراری نیست. شارلی ابدو کاریکاتور دموکراسی و نماد دموکراسی "له سه فر" فرانسوی است که با اجرای مناسک و خواندن اوراد برهمنانه چنان سر به زیر برف دموکراسی کرده است که به قیاس اوژن یونسکو: "در این بیابان کسی صدای کسی را نمی شنود". فاجعۀ اصلی عصر ما این سرطان دموکراسی است.

لذا برای من بی دین تصور اینکه در جوامع اروپایی نظیر فرانسه "مسلمین" و "مسیحیان" هم ارزند و لذا برمسلمانان همان طنزی رواست که بر مسیحیان رواست. تصوری است خام، مخبط و سطحی؛ و در عمل دروغین که دست بالا به درد باوراندن دروغ دموکراسی کله پا به خود و دیگران می خورد. که اگر چنان هم ارزی ای می بود، چنان روالی در طنز نیز منطقی می نمود. اما چون ارج و امکانات مسلمین در اروپا به تبع جریان تاریخ اصلأ و اساسأ قابل قیاس با ارج و امکانات مسیحیان نیست، پس اِعمال طنز معادل و حتی قابل مقایسه با مورد مسیحیان که شارلی ابدو ( به نصّ وکلایش در دادگاه پاریس) بر مسلمین روا دیده بود، مقوله ای کاملأ غیر منطقی و جعل شده است تا پرده بر انگیزه های واقعی این روزنامه نویسان بیسواد بکشد. انعکاسی از مناسک دموکراسی کله پای موجود که بینش و روشش اساسأ و اصولأ غیر منطقی اند، اما البته مطلوب کسانی است که موقتأ دل به دنیا خوش کرده اند ولی قادر به دیدن آنچه که جلوی چشمشان جریان دارد نیستند. کمااینکه مولفین و نقاشان شارلی ابدو طنز خود را متکی بر موازین دموکراسی فرانسه معرفی می کنند. پس اگر اشکالات اساسی در دموکراسی فرانسه باشد، که به نص دولت فرانسه هست! این اشکالات در شارلی ابدو بعنوان "نماد دموکراسی فرانسه" نیز هست! اما تا زمانی که این اشکالات، به فرض محال به کمک نشریاتی مثل شارلی ابدو حل نشده اند، حتی اگر تیراژ این نشریه بخاطر تکرار مکررات نظیر هفته های قبل از کاریکاتور های فاجعه بر انگیز به "صفر" هم برسد، باز این نشریه موظف به تکرار مطالب لازم برای حل اشکالات مذکور است. و گرنه خود نشریه بعنوان ستونی از "دموکراسی واقعأ موجود" ( محتوی اشکالات اساسی به نص دولت فرانسه) مسئول عوارض ناشی از اشکالات مذکور است. همچنان که نوشتم دموکراسی مسئولیت دارد و با پوزخند قابل دفاع و بقا نیست! برای مشق نویسی عوام سیاسی تکرار می کنم: چون این "دموکراسی" به تحقیق متخصصین اقتصاد و فرهنگ به قیمت فقر اکثریت دنیا برپاست و نه به قدرت درونی خویش! عجبی هم در این وضعیت نیست، دموکراسی اروپایی ریشه در دموکراسی آتنی دارد که متکی بر برده های آتن بود!

و چون حقیقت اینست که هرگز "اقلیت اجتماعی" هم ارز "اکثریت اجتماع" نیست. لذا روال معامله با ایندو نیز یکسان نمی تواند باشد. تنها در شرایط یکسان اجتماعی می توان از تاثیر یکسان قواعد اجتماعی بر جامعه سخن گفت. در حالات دیگر همواره تبعیض مستولی است. و تبعیض مداوم چه با و چه بدون طنز، همیشه منجر به فاجعه خواهد بود. مگر در ذهن غیر منطقی عوام تحصیلکرده از "چپ" و راست که برای تفنن "طنز سیاسی" می خواند و از خواندن آن خوش خوشانش می شود که در دموکراسی زندگی می کند. اما به دلایل مختلف حاضر به تغییرات اساسی در دموکراسی واقعأ موجود نیست که به نص دولت فرانسه متکی بر نابرابری و تحکیم عدم تساوی است. تا جایی که مثلأ حتی استثمار جنسی زنان را هم به قیمت دموکراسی واقعأ موجود، می پذیرد. از راست ذاتأ عامی که بگذریم، بسیاری از "چپ" های سابق ایرانی هم از سر ناتوانی در ارزیابی منطقی مسائل اجتماعی، در مورد استثمار جنسی چنین می اندیشند و به همین دلیل به سبب ناتوانی منطقی، عامی محسوب می شوند. انگاری که مثلأ خیل دختران اروپای شرقی و آفریقایی که به خود فروشی در بازارهای دموکراسی غربی مجبور شده اند، به طیب خاطر خانه و کاشانه رها کرده و با بیگانگان همخوابه می شوند. آیا این سلب آزادی انتخاب ارتباط بعنوان "اصل اساسی دموکراسی" از این بینوایان نیست؟ آیا این تناقض اساسی و اصولی دموکراسی واقعأ موجود نیست؟

لذا مگر همین چپ عامی که اکنون با چرخشی صدو هشتاد درجه مجیز دموکراسی غربی را می گوید و با دلایل "بنی اسرائیلی (!)" در حضیض عوامیت فرهنگی و تاریخی به فرهنگ شرقی "اسلامی" می تازد، در ارزیابی وضع "اقلیت" و "اکثریت" اجتماعی در متن بحران جامعۀ فرانسه نیز دچار اختلال ذهنی نشده است؟ نمی داند که حتی "اقلیت" صاحب "لاُبی" یهودیان فرانسه که قرنها مواجه با فجایع اروپایی بوده است، معادل با اقلیت مسلمین ( بر آمده از مستعمرات سابق فرانسه) بدون لابی نیست. لذا تفنن دموکراسی واقعأ موجود ریشخندی است به حال آنانکه مورد تبعیض اند، حتی اگر که آنان مستقیمأ مورد ریشخند قرار نگرفته باشند.

اما مسئلۀ اجتماع متکی بر تاریخ استعماری فرانسه، مسئله ایست جدی که نمی توان با خنده و مسخره خلاصه اش کرد. پس نمی توان برخلاف تصور عوامانه، به اشکالات منطقی جامعۀ فرانسه با طنز و خندۀ "شارلی ابدو" برخورد کرد. ترور هم چه "اسلامی" و چه غیر آن، جزء مسائل این جامعه اند. چون ترور کنونی، چه دولتی و چه سازمانی، ادامۀ جنگ و یا بقولی ادامۀ سیاست محسوب می شود. همچنانکه به روایت رسمی دولت فرانسه ترور های اخیر جنگ بر علیه دموکراسی فرانسه محسوب می شود. مسخرۀ جنگ اما مسخرۀ کشتگان جنگ است. اینست که شارلی ابدو به عوض مسخره کردن جنگ و نئولیبرالیسم جنگ آفرین آمریکای شمالی که خریداری در تفنن سیاسی فرانسوی امروز ندارد، به مسخره کردن نمادهای مسلمین قناعت می کند که ضعیف ترین حلقۀ جامعۀ "استعماری" فرانسه محسوب می شود. تا سرانجام چنان فاجعه ای را بیافریند.

شارلی ابدو اگر که راست می گوید، باید به نقد فاشیسم دست راستی فرانسه همت کند تا این سرطان دموکراسی واقعأ موجود فرانسه که بعضی طرفداران بیشعور ایرانی هم دارد، درمان شود. ابتدا پس از آن، یعنی انجام وظیفه دموکراتیک و حصول دموکراسی نسبی بدون فاشیسم دست راستی با نفوذ فرانسه است که هر نشریه ای بطور دموکراتیک مجاز به انتقاد از گروه های اجتماعی دیگر است. چون فاجعۀ حظور فاشیسم در دموکراسی واقعأ موجود اروپا (که مسبب قربانیان بیشتری شده است) مهمتر از فجایع اخیر دموکراسی واقعأ موجود اند .

حواشی و توضیحات:

(1) Multipolar.

(2) به زبان وزیر دولت (فرانسه): "ما در تامین "برابری" در جامعۀ فرانسه ناموفق (!) بوده ایم".

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد