ببخشاید مرا ملت، که معبد را
اگر میخانه نامیدم، خطا کردم
که سر٘ خونین٘ به سنگِ سخت٘، عاقل را
اگر دیوانهٔ دیوانه نامیدم، خطا کردم
چه دانستم که کلاغان خوش آوازند!
و باید گفت: ـ شهبازان، نه شهبازند!
دل افسرده، کلافه، یاوه سر دادم
اگر شهباز را شهباز نامیدم، خطا کردم
شبی شخصی به خواب ناز می بیند
که از حوری لبانش، بوسه می چیند
من اما سر خوش از باده، حقیقت را
اگر افسانهٔ افسانه نامیدم، خطا کردم
«سخن از ریش و از شارب، رها سازید
رها غیبت، ز دندان طلا سازید
و علم و فن، نیاز عصر و دوران را
به کودکها بیاموزید.» اگر گفتم، خطا کردم
«بدان قاری که خصمِ دین، پرنده وار
پَرَّد بر آسمان، مسجد کند آوار
صدایت را خموش و چاره جویی کن
به آن قاریِ قرآنخوان٘ اگر گفتم، خطا کردم
غضنفر چون بدستم دید شب نامه
به جوش آمد، پریشان گشت در جامه
پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید
دهانش را اگر من دود کش خواندم، خطا کردم
«گناه پرسش و پاسخ مرا باشد
تو ای مشدی مرو مشهد، خطا باشد
اگر خرج سفر داری، به بی چیزان،
به محتاجان روا باشد.» اگر گفتم، خطا کردم
تو ای حاجی ز حج بگذر، و خرجش را،
نثار درد مردم ساز و رنجش را
دوایی باش، که گر کافر دهد وامی
بدان ایران به بند آرد»، اگر گفتم، خطا کردم
ببین یاران، به عقل خود، چه خودبینند
چه سان از خوابِ جهلِ خویش گل چینند
تو من را باش که گر اینان، سرِ جنبش
و یا چون باده در شور و شرر دیدم، خطا کردم
به خنجر بر کمر دستی زد و بر جست
کمر بر ضرب و شَت٘مِ من، همی بر بست
گمان بردم که حرفم نیک و کردارم
اگر بیداریِ مردم طلب کردم، خطا کردم
اگر یاری خطای یار گوید باز
ز بهر رفع عیبش، زخمه زد این ساز
من امّا گر که معجز را چو بیگانه
و یا دشمن به دین و میهنم دیدم، خطا کردم
شاعر: میرزا معجز شبستری از دیار آذربایجان (۱۲۵۲ ـ ۱۳۱۳)
مترجم: تارنمای دایره المعارف روشنگری
نظم پرداز: مسعود دلیجانی
http://masouddelijani.blogfa.com/