|
در جريان عمليات تروريست هاى اسلامى در پاريس و كشتار مردم بى گناه كه هدف ناامن كردن اروپا و بتبع ناامن كردن جامعه باز بوده است، از ما برخى ايرانيان عجب مشت مان باز شده و با طرح مسئله كشتار فلسطينى ها و مردم غزه در هر كوى و برزن، كشتار پاريس را كم اهميت جلوه مى دهيم و بعضاً آن را لوث مى كنيم، كه انگارى ما نبوديم كه شعار مى داديم: "نه غزه نه لبنان جانم فداى ايران". امروز براى مردم غزه و لبنان اشك تمساح ريختن و آن را در مقابل كُشتار دهشتناك پاريس برجسته كردن و ديروز بدان بى اهميت بودن از كدام منطق ايرانى و انسانى سرچشمه مى گيرد؟ | |
اين مختصر را براى همدردى با ملت فرانسه كه مورد خشم ترويست هاى اسلامى قرار گرفته اند مى نويسم
بطوركلى دين، تضمنات ارزشهايى است در احكام و اصول متعدد كه بر مؤمنان واجب است تا آنها را در زندگى روزمره خويش جهت رستگار شدن جارى سازند. اين ارزشهاى به احكام و اصول درآمده همگى سرمدى و غيرقابل نقض هستند. چونكه اگر اصول دين نقض و نفى گردد، آن ديگر دين نيست. از همين رو تشبث به تفسير و تأويل در ميان پيروان اديان از جمله پيروان دين اسلام رواج فراوان دارد. "هرمنوتيك" اسلامى كه ناظر بر "اسلام رحمانى" است نمونه اى از اين دست است. بارى، مى خواهم از نفى "اسلام رحمانى" كه صرفاً پديده اى آرمانگرانه است كه با به بن بست رسيدن اسلام در همه زمينه هاى مربوط به انسان، بر روح و ذهن برخى نخبگان مسلمان حلول گشت، برسم به ماهيت اصلى اسلام كه در فراى مرزهاى مسلمان نشين عمل مى كند و بتبع ادعاى دين جهانى بودن دارد. در اين كلام كوتاه، مى خواهيم نشان دهيم اسلامى كه ادعاى دين جهانى مى كند جز اين نمى كند كه مى كند.
بى ترديد پيروان "اسلام رحمانى" محمد را بعنوان پيغمبرِ برگزيده و اين دين را آخرين دين جهانى مى انگارند و نيز تلاش براى گستراندن آن را در سراسر گيتى وظيفه اسلامى خود مى شمارند. بى دليل نيست كه عبدالكريم سروش در مقالهء "كه دل به دست كمان ابرويست كافر كيش" گفته است: "با طاعنان دین گریزمیگویم: اگر در پی برکندن بیخ اسلامید، آب در هاون میکوبید و جهد بی توفیق میکنید. هم خدای مسلمانان ( به شهادت قرآن ) وعده تثبیت این دین را در زمین داده است". پس مشاهده مى كنيم كه "اسلام رحمانى" از نظر مؤمنان اسلامى، هم آخرين دين و هم دين جهانى است.
چنين تأويلى از اسلام(اسلام رحمانى)، نيز مانند تأويل هاى ديگرى از آن، منجر به نوآورى براى اسلام نخواهد شد آنگاه كه اين دين در همهء تأويل هايى كه از آن مى شود بعنوان آخرين دين كه "وعده تثبيت" آن هم "در زمين داده" شده است، از سوى هوادران "اسلام رحمانى" پيگيرى مى شود. چونكه دينى كه خود را يگانه حقيقت و آخرين دين براى همهء جهان بداند، خود ضد حقيقت و در نهايت ضد آزادى خواهد بود. مؤمنان اسلامى در هر قد و قواره اى كه باشند همگى، در اينكه اين دين بايست دين آخر باشد و بر روى زمين "تثبيت" شود متفق القولند. چونكه اگر اين دو مورد از اسلام گرفته شود ديگر چيزى بنام اسلام باقى نمى ماند. اسلام زمانى اسلام است كه آخرين دين و دين جهانى باقى بماند. اساساً هر دين و مسلكى كه ادعاى جهانى بودن كند و خويش را به مثابه آخرين دستاوردهاى ارزشى انسانى بنماياند كه گويا جز اين، ارزشهاى ديگر براى سعادت انسان بى معنى است و نيز همو بايست در سراسر زمين "تثبيت" شود به شدت ضد ارزشهاى انسانى و ضد طبيعت انسان يعنى آزادى است. عمليات تروريستى عليه روزنامه نگاران شارلى عبدو و كُشتار آنها و نيز عمليات تروريستى خونبار اخير در فرانسه را بايست از اين نگاه از اسلام، مورد ارزيابى قرار داد.
اين جنايتى كه از سوى تروريست هاى اسلامى در پاريس صورت گرفت نه تنها رفتار و عمل غير اسلامى نبوده بلكه عين رفتار و عمل اسلامى هاى پيرو محمد بوده كه در دوران اوليه شكل گيرى اسلام و به مقتضيات همان دوران صورت مى گرفت كه در كمينگاها به انتظار كاروانها مى نشستند و دست به حمله و قتل و غارت مى زدند. همه آن حملاتى كه به كاروانها مى شده و محمد در آن شركت مستقيم داشت را غزوه مى گفتند و حملاتى كه بدون حضور محمد صورت مى گرفت را سريات ناميدند. پس از موفقيت اين نوع حملات و غارتگرى هاى آشكار از سوى محمد و پيروانش غنانم تقسيم مى شد و سهم ويژه اى نصيب محمد مى شد كه بدان "خمس" گفتند؛ زنها را به كنيزى مى گرفتند و مردان اسير را مى كُشتند. مگر از داعش چنين اعمال جنايتكارانه سر نمى زند؟ پس به چه دليل گفته مى شود اين اعمال اسلامى نيست؟ و اگر بگوييد "اسلام رحمانى" با اين نوع اعمال فاصله دارد در اينصورت اين صرفاً يك امرى آرمانگرانه خواهد بود چونكه عمر هزار و چهارسد ساله اسلام نشان مى دهد كه اسلام هيچگاه "رحمانى" نبوده است.
در جريان عمليات تروريست هاى اسلامى در پاريس و كشتار مردم بى گناه كه هدف ناامن كردن اروپا و بتبع ناامن كردن جامعه باز بوده است، از ما برخى ايرانيان عجب مشت مان باز شده و با طرح مسئله كشتار فلسطينى ها و مردم غزه در هر كوى و برزن، كشتار پاريس را كم اهميت جلوه مى دهيم و بعضاً آن را لوث مى كنيم، كه انگارى ما نبوديم كه شعار مى داديم: "نه غزه نه لبنان جانم فداى ايران". امروز براى مردم غزه و لبنان اشك تمساح ريختن و آن را در مقابل كُشتار دهشتناك پاريس برجسته كردن و ديروز بدان بى اهميت بودن از كدام منطق ايرانى و انسانى سرچشمه مى گيرد؟
واقعيت رفتارى و بينش ما ايرانيان نسبت به مسائل داخل و خارج نشان مى دهد كه ما هنوز هدف و سياست اسلامى و زيانبار بودنش را فهم و درك نكرديم و هنوز نفهميديم هدف دين جهانى مانند اسلام و از جمله اسلامگرايان ايرانى و داعش، "صدور اسلام" به اقصى نقاط جهان است از طريق ناامن كردن جهان. از ابتداى انقلاب شيعى-اسلامى ايران، دامنه فعاليت نفوذى جمهورى اسلامى در منطقه خاورميانه گسترش يافت و امروز خود را در حمايت از حزب الله لبنان، اشك تمساح ريختن براى مردم فلسطين و تلاش براى تفرقه ميان نيروى هاى غير دينىِ سكولار فلسطين با هدف منزوى كردن و يا تضعيف اين نيروها و نيز تخريب در راه صلح ميان فلسطين و اسرائيل، دخالت آشكار در يمن و تمهيداتى در جهت حمايت و تقويت شيعى در آن ديار و آغاز جنگ غيررسمى ميان ايران و عربستان كه بخش مهم اين آغاز بر عهده جمهورى اسلامى ست و بايست آن را از منظر اعمال سياست شيعى "جمهورى" اسلامى مورد تحليل قرار داد، از اهمى هستند كه همگى در جهت فعال كردن اسلام در اقصى نقاط جهان در پيوند با عمليات تروريست هاى اسلامى داعش قرار مى گيرند. مى خواهند با ناامن كردن كشورهاى آزاد كه امنيت را براى شهروندان خود بر بستر آزادى و دموكراسى فراهم نمودند، مقاصد شوم سياست اسلامى را بگسترانند. تكرار مى كنم اسلام دينى ست جهانى كه اگر اين خصلت و ويژگى از آن گرفته شود دينى مُرده خواهد بود. همه موارد بر شمرده اين نوشته كوتاه گواه بر تقلاى اسلام و اسلامى در عرصه جهانى، جهت "تثبيت" موقعيت خود است و چنين تقلا و هدفى الزاماً بايست جامعه باز و آزاد را هدف قرار دهد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد