logo





ورق یار*

سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۰۳ نوامبر ۲۰۱۵

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
امشب ورق ِ یار ز گفتار بدیدم
ای بخت، چو من گشته گرفتار بدیدم
سبزینه گیاهی که زمستان ز دلم رست
بالنده و برشد، چو سپیدار بدیدم
آن نامه کزین سوی بر ِ خویش بخواندم
برگشت کنون از بر ِ دلدار بدیدم
ــ هر چند که از دست شدم ز آن خط ِ زیباش
جز دست ندیدم، همه را تار بدیدم ــ
بوسید مش و بر سر ِ چشمم بنهادم
گفتم :"تو بمان، کز همه آزار بدیدم
این بوسه نثارت که همه نور خدایی
جز اشک چه دارم؟ همه را خوار بدیدم"
بر سینه نهادم، دمی آرام بگیرم
کز بوی محبت،همه غمخوار بدیدم
وآن دست، اشارت زده بگریخت به سویش
یعنی:" بزدا پردۀ پندار بدیدم
تا هستی ِ خود جمله مرا وانگذاری
کی وا رهی از حیلۀ اغیار، بدیدم"
گفتم:"تو نشانم بده "من" را که بدانم،
آن چیست گه ِ دیدنت ای یار، به دیدم؟
آنگه که برت چهره به چهره بنشینم،
پنهان شده ای در پی ِ اظهار بدیدم
تا می نگرم کیست مرا می نگرد خاص،
جز خویش نبینم،ــ همه هشیار بدیدم ــ
چون گول شوم، گیج شوم، وارهم از خویش
بر جای، تو را بینم و بسیار بدیدم ......
سرمست چنانم، ز سر ِ مست ندانم
بینش ز تو شد زندۀ بیدار (1) بدیدم

محمد بینش (م ــ زیبا روز)

* :آن شخص نقصان اندیش ورق ِ خود بر خواند، ورق ِ یار بر نمی خوانَد . اگر از ورق یار برخوانَدی از این ها هیچ نگویدی، ورق خود خواند وبس... با خود تصوری کرده و توهمی کرده، چون بتی خود تراشیده، بندا و درماندۀ آن شده..... مقالات شمس ص98 . به تصحیح محمدعلی موحد

1 : زندۀ بیدار، یا "حیّ بن یقظان" [ زنده پسر بیدار]عنوان داستا نی از ابن طفیل اندلسی، فیلسوف قرن ششم هجری ست . وی سخن از انسانی تنها پرورش یافته توسط آهویی در جزیره ای نا مسکون می گوید که بدلیل انسان بودن می تواند منطقی بیندیشد و با چنین اندیشه ای از کودکی به جوانی رسیده علم لدنی بر دلش تابیده عارفی بینا می گردد . و اما ابن سینا نیز با همین عنوان داستان تمثیلی وعارفانه دارد که در آن عقل فعال یا عقل دهم را که فلاسفه نو افلاطونی واسطه اتصال نفس ناطقۀ بشری به عقول ده گانه می دانند ، چنین نامیده است .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد