logo





"عدم يكپارچگي تان شكافمان را عميق و عميق تَر مي كند"

سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰ اکتبر ۲۰۱۵

محمد اعظمی

aazami.jpg
گل بهار نازنین! من نامه کوتاه اما عمیق تو را منتشر می کنم تا بتواند روزنه و راهی باز کند به گوش های بسته و گریزان از همکاری و ترسان از وحدت ما. تا شاید تلنگری بزند به درک و دریافتمان از مبارزه سیاسی و انگیزه ای تولید کند در جهت فشردن صفوفمان علیه استبداد و برای آزادی. امیدوارم چپ کشورمان لحظات حساس کنونی را دریابد و بتواند هر چه یکپارچه تر صدای خود را در دفاع از عدالت و برابری رساتر به گوش مردم ایران برساند. جای صدای چپ در کشورمان خالی است. بدون این صدا، تردید نباید داشت که صدای استبداد قوی تر شده اثرات منفی اش گسترده تر می شود. با سخت گیری های غیر ضرور نگذاریم صدای مدافعان آزادی و برابری در ایران بی رمق و کم طنین بماند
آرمان هاي مان ( يا شايد بهتر است  بگوييم آرمان هاي بالقوه مان) با آرمان هاي تان يكي است. اين وجه مشترك توقع مان را بالا مي برد، خشمگين مان مي كند، دلگيرمان مي كند و عدم يكپارچگي تان دلمان را مي شكند و در نهايت شكافمان عميق و عميق تَر مي شود. اين شكاف با ناپختگي و عدم شناخت صحيح نسل جوان از شما عزيزان و عدم برخورد صحيح با اين قضيه از سوي اپوزیسيون چپ خارج از كشور، كه گاها با زير سوال بردن جامعه ايران وخشم همراه است، منجر به وضيعت كنوني شده است و نهايتا نادرست  و غير منصفانه قضاوت تان  مي كنيم.


"اومانیته" روزنامه حزب کمونیست فرانسه، هر ساله در هفته دوم ماه سپتامبر، در پارک بزرگی در حومه پاریس مراسم جشنی بر گزار می کند. شرکت کنندگان در این جشن بسیار متنوع اند و معمولا تعدادشان از نیم ملیون نفر می گذرد. جریانات ایرانی نیز در این مراسم شرکت دارند. امسال بخشی از تشکل های سیاسی کشورمان، این جشن را، همچون چند سال پیش، به شکل مشترک برگزار کردند. چهار تشکل: سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)، شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران و کنشگران چپ چادر بزرگی را در مکانی که "دهکده جهانی" نامگذاری شده است، برپا نمودند، با این امید که بتواند به چادر مشترک عموم نیروهای چپ، آزادیخواه و عدالت جوی ایران فرا بروید. همواره تعداد قابل توجهی از اعضا و دوستداران این جریانات، تلاش بسیار می کنند که این مراسم، آبرومندانه برگزار شود. برای برگزاری موفق این جشن، از مدتها پیش، تعدادی درگیر کارهای تدارکاتی و سیاسی آن می شوند. فشار کار از یکهفته قبل از برگزاری آن، سنگین شده و در سه روز جشن به نقطه اوج می رسد. چند روز پس از برگزاری نیز، حداقل تعدادی از رفقا، بار سنگین کار های پس از مراسم را بر دوش دارند.

برای اینکه چرخ چادر مشترک ما، که جزو چادرهای بزرگ جشن اومانیته است، بچرخد، در بیشتر ساعات روز حدود سی نفر بی وقفه در تلاشند تا کارها لنگ نشود. مجموعه فعالانی که داوطلبانه در مراسم اومانیته حضور دارند و انجام کارهای مربوط به آن را پذیرفته اند، عموما می کوشند با درگیر کردن بیشتر خود، فشار کار را از دوش یارانشان کم کنند. رقابتی دلنشین برای کاستن فشار کار و برای برداشتن بار، از دوش "یار" در جریان است و این خود یکی از منابع سرشاری است که انرژی ها را در جسم و جان زنان و مردان بالای ۶۰ سال باز تولید می کند. هسته اصلی فعالان اومانیته از افرادیست که به درجات مختلف سالهاست که برای برگزاری این مراسم تلاش کرده اند. در میان برگزار کنندگان چهره هائی وجود دارد که بیش از سی سال است هر ساله در برگزاری این مراسم شرکت می کنند. امروز بر چهره بسیاری از برگزار کنندگان جوان و بعضا میانسال آن سالها، گرد سفید گذر زمان نشسته است. کوشندگان و دست اندرکاران جشن اومانیته، با سخت کوشی تحسین برانگیزی نمی گذارند کاری روی زمین بماند.

امسال کمیته برگزاری مراسم اومانیته تصمیم گرفت که با همکاری نیروهای وسیعتری جشن اومانیته را برگزار کند. از اینرو به تعدادی از دوستان در فرانسه و کشورهای همجوار مراجعه شد تا در برگزار این مراسم مشارکت کنند. به درخواست ما چند تن از این عزیزان، پاسخ مثبت دادند. برخی از آنها همکاریشان، بیش از آنکه به خاطر خط و ربط سیاسی باشد، به دلیل داشتن مناسبات عاطفی با این و یا آن رفیق تشکیلاتی بود. پس از برگزاری جشن اومانیته، قرار شد چند نفر از فعالانی که در زمینه های مختلف تلاششان برجسته بود، تشویق و از تلاش رفیقانه آنان قدر دانی شود. یکی از عزیزان جوانی که برای اولین بار اومانیته را می دید و در مراسم ما حضور و همکاری صمیمانه ای داشت-گل بهار-، از جمله کسانی بود که به شکل مکتوب به فعالیتش ارج گذاشته شد. گل بهار گرامی در پاسخ به ما، نامه ای کوتاه، بسیار صمیمانه و دلنشین نوشت که برای شخص من بسیار جالب بود. تصمیم گرفتم با اجازه نویسنده نامه، آن را منتشر کنم. این نامه کوتاه، نکات سنجیده ای دارد که امیدوارم برای خوانندگان دیگر نیز برخورد غیر کلیشه ای، لطیف و نکته بین گل بهار، همچون من جالب و جذاب باشد.

گل بهار عزیز به شکاف بین فعالان سیاسی مقیم خارج کشور با جوانان خواهان آزادی در داخل کشور اشاره دارد و از اینکه درک نادرستی از این فعالان داشته است تاسف خود را بیان نموده است. از عدم یکپارچگی ما دلگیر شده و خشم خود را پنهان نکرده است. گل بهار در رابطه با عدم حضور ما در ایران هم چنین می نویسد: " قلبم فشرده شد از جاي خاليتان در شكل دهي شخصيت جامعه داخل ايران. جامعه اي كه به خاطر سرخوردگي مسير خود را گم كرده و به بيراهگي رسيده است. جايتان در جامعه ايران بسيار خاليست."

گل بهار نازنین! من نامه کوتاه اما عمیق تو را منتشر می کنم تا بتواند روزنه و راهی باز کند به گوش های بسته و گریزان از همکاری و ترسان از وحدت ما. تا شاید تلنگری بزند به درک و دریافتمان از مبارزه سیاسی و انگیزه ای تولید کند در جهت فشردن صفوفمان علیه استبداد و برای آزادی. امیدوارم چپ کشورمان لحظات حساس کنونی را دریابد و بتواند هر چه یکپارچه تر صدای خود را در دفاع از عدالت و برابری رساتر به گوش مردم ایران برساند. جای صدای چپ در کشورمان خالی است. بدون این صدا، بدون تردید، صدای استبداد قوی تر شده اثرات منفی اش گسترده تر می شود. با سخت گیری های غیر ضرور نگذاریم صدای مدافعان آزادی و برابری در ایران بی رمق و کم طنین بماند.

******

با سلام به عمو سهراب عزيزم و دوستان گرامي

وقتي نامه پر مهرتان را دريافت كردم أشك شوق از چشمانم جاري شد و خوشحالي ام از آشنايي با شما عزيزان دو چندان شد. اگه بخواهم صادق باشم بايد بگوييم اومانيته فرصتي بسيار مناسب بود در جهت تغيير نگاهم به متشكلان گروه چپ خارج از ايران و شرمنده ام از قضاوت شخصي كه نسبت به اين گروه داشتم. متاسفانه بايد بگوييم اين قضاوت تنها در من نيست، در من نوعي به عنوان يكي از ميليون ها جوانان ايراني داخل كشور هست . نسلي كه در دوران بعد از انقلاب ٥٧ عمده شخصيت آنان شكل گرفته ، جواناني كه جوان ايشان در جنگ، ترس، بگير و ببند، تحقير و بيكاري خلاصه مي شود. نسلي كه به درست يا غلط باني ناكامي خود را شكل گيري اين انقلاب دانسته، نسلي كه تكليف خود را با گروه مجاهدين خلق و گروه مذهبي راديكال روشن كرده است و هرگز به دنبال چرايي واكنش از اين دو گروه نبوده و نخواهد بود. ولي داستان گروه چپ روشنفكر برايشان داستاني جداگانه است، چرا كه آرمان هايمان ( يا شايد بهتر است بگوييم آرمان هاي بالقوه مان) با آرمان هايتان يكي است. اين وجه مشترك توقع مان را بالا مي برد، خشمگين مان مي كند، دلگيرمان مي كند و عدم يكپارچگي تان دلمان را مي شكند و در نهايت شكافمان عميق و عميق تَر مي شود. اين شكاف با ناپختگي و عدم شناخت صحيح نسل جوان از شما عزيزان و عدم برخورد صحيح با اين قضيه از سوي اپوزیسيون چپ خارج از كشور كه گاها با زير سوال بردن جامعه ايران و خشم همراه است، منجر به وضيعت كنوني شده است و نهايتا نادرست و غير منصفانه قضاوتتان مي كنيم.

اومانيته اين فرصت را برايم ايجاد كرد انسان هاي نازنيني را ملاقات كنم كه براي زنده نگه داشتن آرمان هايشان بي دريغ و چشمداشت تلاش مي كنند و قلبم فشرده شد از جاي خاليت ان در شكل دهي شخصيت جامعه داخل ايران. جامعه اي كه به خاطر سرخوردگي مسير خود را گم كرده و به بيراهگي رسيده است. جايتان در جامعه ايران بسيار خالي ست.

دوستتان دارم و آرزويم تشكيل جبهه واحدي متشكل از عقاييد گوناگون است كه روزي ايران مان را نه در شعار بلكه در واقعيت مكاني امن براي زندگي تمامي مان كند.

با مهر فروان به تك تكتان

گل بهار



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


سه قصه
2015-10-21 15:08:21
کاش یک نظرخواهی هم بگذارید تا با جمع اوری نظرات دیگران و متخصصان ریشه های این گسستگی و عدم وحدت را در ایرانی ها جستجو کنند. دانستن عوامل تاریخی و فرهنگی می تواند قدم اول در ریشه کن کردن این مشکل اساسی باشد. با احترام.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد