logo





«اصلاح طلبی» و «انقلابی» دارای ذات نیستند (بخش اول)

سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳ اکتبر ۲۰۱۵

قربانعلی عبدالرحيم پور (مجيد)

majid-abdolrahimpour2.jpg
قبل از انقلاب بهمن 1357، واژه‌ها وترم‌های انقلاب و رفرم، انقلابی و رفرمیسم ودیگر واژه‌ها وترم‌های سیاسی و اجتماعی، یا از نظر مفهومی مورد گفت وشنود وبحث میان نیروهای سیاسی قرار نمی گرفت و یا اگر قرارمی گرفت بیشتر ذات گرایانه بود .ذات‌گرایانه بدین معنا که ازنظر بخشی نیروهای سیاسی کشورازجمله نیروهای چپ، انقلاب وانقلابی ذاتا مترقی، آزادیخواهانه، عادلانه و در جهت منافع مردم، جامعه وکشور بوده و رفرمیسم ذاتا سازشکارانه و بیشتر درخدمت تحکیم ساختارسیاسی، اقتصادی واقعا موجود وعوام فریبانه بود ودرست برعکس، از نظر بخش دیگر، انقلاب و انقلابی ذاتا شورش وشورشگری، خشونت زا و خشونت گرا، هرج ومرج آفرین، به ضرر جامعه، کشور، و رفرمیسم ذاتا مترقی و مسالمت آمیز و... بود. درصورتی‌که رفرم (اصلاح) و رفرمیسم (اصلاح طلبی)، انقلاب و انقلابی، ازتقدس، تجسد وتصلب برخوردار نیستند که بتوان آنها را یکبار برای همیشه وهرشرایط تعریف کرد و به کارگرفت. واژه ها ومفاهیم انقلاب و رفرم نظیر دیگر واژه ها ومفاهیم مربوط به فلسفه سیاسی وعلوم انسانی، دارای مفهوم ومعنای ذانی نیستند بلکه اعتباری و پراگماتیک هستند و در شرایط گوناگون و متفاوت، توسط نیروهای مختلف که دارای اندیشه ، رفتارواهداف متفاوتی اند، معنا و مفهوم متفاوت و حتی متضاد بخود می گیرند. این نوع نگاه ذات گرا، کلی گرا و منقبض به رفرمیسم (اصلاح طلبی) و انقلابی ، اگرچه بعداز انقلاب زیر سوال رفته، مورد تردید قرار گرفته و درسمت تغییر و تحول قرار گرفته است، ولی متاسفانه هنوزهم درمیان اغلب نیروهای سیاسی عمل کرد جدی دارد.

پاره‌ای از نیروهای سیاسی - بوِیژه بخشی از نیروهای سیاسی مذهبی و غیرمذهبی که از دهه دوم انقلاب به اینسو خودرا اصلاح طلب معرفی کرده اند، تلاش می کنند بر حول پوسته های چند مفهومی «اصلاح طلبی» و « انقلابی » ، صف آرائی سیاسی دو قطبی وغیر قابل نفوذ بسازند. پاره ای ازآنها، رفرمیسم (اصلاح طلبی) را تا حد یک پارادیم جامع و مانع ، ارتقا داده و چیزی از آن ساخته اند که بقول معروف، آنچه خوبان همه دارند، «اصلاح طلبی» تنها دارد. ما نیز جوان که بودیم، چنین نگاهی به «انقلاب وانقلابی» داشتیم.

مروری بر«اصلاح طلبی» و «انقلابی» :

دروه قاجار

فکر اصلاح اموردولت و مملکت ازدوره شکست دولت فتحعلی شاه قاجاردر جنگ با دولت روسیه بمیان آمد ولی اندیشه سیاسی تجدد خواهانه درپروسه و بتدریج وارد سیاست شد. از این دوره است که اصلاح طلبی و اصلاحات با مفاهیم ومضامین و سمت جدید، وارد سیاست و ادبیات سیاسی کشور شد. درهمین دوره است که نقشه ها و طرحهای گوناگون مترقی قانونگرا و آزادیخواهانه، برای اصلاح شیوه حکمرانی و سیاست های دولت، مطرح و بتدریج گسترش یافته و طرفداران فراوانی پیداکرد. «ارائه طرح ایجاد وزارت خانه های نه گانه و تایید شاه ( 1298قمری )»، « تشکیل مجلس مشورتی - 1302 قمری »، اعلام فرمان ناصرالدین شاه مبنی براینکه „عموم رعایای ما نسبت به جان ومال خود مختار هستند که بدون ترس و واهمه هرقسم تصرفی دراموال خود بخواهند، بنمایند، و به هر کاری از اجتماع پول و انعقاد کمپانی ها از برای ساختن کارخانه و راه ها و به هرشته ای از تمدن و تمکن اقدام نمایند، اسباب رضای خاطر وخشنودی ماست وحفظ آن بعهده ما است ..130 قمری »،، سخنرانی ناصرالدین شاه بعدازبرگشت از سفر انگلیس در 1307 در حضور وزرا و شاهزاده ها مبنی براینکه „دراین سفر آنچه ملاحظه کردیم تمام نظم وترقی اروپ به جهت این است که قانون دارند. ماهم عزم خودرا جزم نموده ایم که درایران قانونی ایجاد نموده، از روی قانون رفتار کنیم . شما بنشینید و قانونی بنویسید. »، „تشکیل هیئت پنج نفری به ریاست شاهزاده ملک آرا وبعداز استعفای او به ریاست امین ادوله برای تدوین قانون »، „تاسیس هیئت وزاری مسول، تشکیل مجلس عمومی اصلاحات، اصلاحات مالی، نشر معارف، ...1314»، «تدوین قانون مجلس وزرای مسول و توشیح مظفرالدین شاه »( ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران- فریدون آدمیت ) و دها طرح واقدام عملی دیگر، از جمله اندیشه ها، طرح‌ها واقدامات نوین متاثر ازفعالیت فکری و عملی منورالفکرها وروشنفکران تجددخواه درون وبرون نظام بود .

این تلاش ها و حتی انجام پاره اصلاحات مهم در درون ساختار سیاسی ودرجامعه ، درنهایت به اصلاح رفتار وروش حکم رانی حاکمان و حکومت قاجارمنجر نشد . «... هدف جریان اصلاحات، بحران زدائى از ساخت سیاسى و سامان دهى مجدد آن بود. واز آن جا كه انگیزه این اصلاحات تقویت نظام سلطانى ... بود هرگز نمى توانست ... به عرصه ساخت دولت کشانده شود... دگرگونى هائى كه در نهاد دولت پدید آمد در واقع تحول در ابزارهاى اعمال قدرت در نظام سلطانى محسوب مى شد... » ( مقاله شالوده شكنى ساختار قدی م قدرت در ای ران معاصر- سید علی میر موسوی). این تغییرات درنهادهای دولتی علیرغم اینکه به تغییررفتار وروش حکمرانی حاکمان منجر نشد ولی زمینه را برای تغییر و تحول اساسی فراهم ساخت . بقول فریدون آدمیت „ازعناصر اصلی هرنقشه عمومی اصلاحات، تغییر آئین حکمرانی بود. حال آنکه چنین تغییری به دست چنان اقلیت حاکم تحقق پذیر نبود... چون دولت کار اصلاح مملکت را پیش نبرد - به ضرورت می بایستی با اعتراض و پرخاش مردم روبرو گردد» . (ص 19 ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ).

بی نتیجه ماندن تلاشها برای اصلاح رفتارصاحبان قدرت و روش حکمرانی حاکمان از یکسومنجر به تعمیق و تشدید نارضایتی مردم از دولت قاجار، بروز و گسترش اعتراضات آنها، فرارفتن اعتراضات مردم ازاعتراضات صنفی به سیاسی و ازسوی دیگر به شتاب گرفتن گرایش منورالفکرها به «روش انقلابی» و انقلاب شد. گرایش به روش انقلابی وانقلاب در پروسه شکل گیری نهضت مشروطیت، از میان منورالفکرها به میان مردم راه یافت وبربستر نارضایتی و اعتراضات مردمی به تدریج به اوج رسید. روش انقلابی و انقلاب به مفهوم جدید تغییر و دگرگونی اساسی ساختار سیاسی جامعه با شرکت مردم ، از این دوره وارد ادبیات سیاسی کشورشد.

نهضت مشروطیت بعنوان یک حرکت سیاسی - اجتماعی مدرن در سمت تغییرو دگرگونی ساختار سیاسی حاکم، بامضمون و چشم انداز تشکیل دولت مشروطه ( دمکراتیک )، با به امضا رساندن فرمان مشروطیت بدست مظفرالدین شاه، تشکیل مجلس و تصویب قانون اساسی، راه نوین و فصل جدیدی را در حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ومردم ایران گشود. توجه به این نکته حائز اهمیت است که روشنفکران تجدد خواه، دردوره گذاراز اصلاحات به دوره نهضت مشروطیت، از«اصلاح طلبی» بعنوان روشی برای بحران زدائی از نظام سیاسی حاکم، آئین وروش متصلب نساختند، بلکه بعدازاینکه تلاش‌هایشان برای اصلاح روش‌ها ورفتار حاکمان نتیجه مثبت و مطلوب نداد، به موقع درجهت شکل دادن به نهضت مشروطیت وگذارازساختار دولت سنتی- استبدادی به ساختار دولت مشروطه حرکت واقدام کردند.

ازمنظر و محدوده موضوع سخن ما، توجه به نکات زیر دراین پروسه حائز اهمیت است: درپروسه گذارازاصلاحات به نهضت مشروطیت، مباحث ونظرات روشنفکران از درون اطاق‌های دربسته به میان مردم راه یافته ودر معرض افکار عمومی قرار گرفت . توده مردم ( عمدتا شهرنشین ) در سیاست به مفهوم جدید شرکت کردند؛ میان روشنفکران تجدد خواه و توده مردم پیوندی بوجودآمد ولو نه چندان پایدار. روشنفکران، نسبتا سازمان یافته حرکت کردند. ایده‌ها، اندیشه‌ها، طرح‌ها، الگو‌ها و روش‌های مترقی ونوین مطرح شده از جانب بیشتر منورالفکر ها و روشنفکران تجدد خواه، درآن زمان و شرایط جامعه ایران، ابتدا متوجه اصلاح رفتار وروش حکمرانی حاکمان بود، نه متوجه دگرگونی فرم وساختارسیاسی حاکم.

نظر براینکه روش و سیاست‌های اصلاح رفتارو روش حاکمان به نتیجه مطلوب نرسید، تلاش اغلب نیروهای تجدد‌خواه متوجه دگرگونی ساختارسیاسی نظام با مضمون وسمتگیری گذار از ساختار سنتی- استبدادی به ساختار سیاسی مشروطه( مدرن – دمکراتیک ) شد. تلاش شد اعتراضات و شورشهای مردم توسط روشنفکران سامان وسازمان یابد که حدودا چنین شد. «تلاش‌هاى اصلاحى هر چند در عمل به بن بست رسید و ناكام ماند، ولى نظام سیاسى از ریخت افتاده قدیم را از درون پوك ساخت و ... زمینه را براى تحولى جدى در سطح روابط قدرت فراهم ساخت. سیدعلی میرموسوی» . این تحول به شیوه مسالمت آمیز انجام گرفت . نقش مظفرالدین شاه نیز، در مخالفت با اعمال خشونت ، تاثیر مهمی در جلوگیری از به خشونت کشیده شدن انقلاب داشت. فرایند گذار از دولت سنتی - استبدادی به دولت وقانون اساسی نوین ، درقالب قطب بندی سیاسی میان نیروهای مخالف دولت قاجار، حول روش اصلاح طلبی و روش انقلابی پیش نرفت.

اصلاحات انجام گرفته و تلاشهای نیروهای فکری وسیاسی ترقی خواه جامعه تا تشکیل دولت و قانون اساسی مشروطیت اگرچه منجر به تثبیت همه جانبه دولت مشروطه نشد ولی زمینه را برای تداوم آن و شکل‌گيری دولت مدرن فراهم کرد و مسیر جدیدی را پیش روی ایرانیان قرار داد.

دوره دولت رضا شاه

دولت رضا شاه ازنتایج فرایند پیچیده و طولانی اصلاح - انقلاب - اصلاح (ازشکست دولت قاجاردرجنگ با دولت روسیه ، کودتای1299 شمسی وواگذاری« حکومت موقت درحدود قانون اساسی وقوانین موضوعه مملکتی ، به شخص آقای رضاخان پهلوی در ماه آبان 1304 شمسی توسط مجلس شورای ملی» بود ولی دولت مدرن – دمکراتیک نبود بلکه دولت مدرن - سنتی مطلقه بود.

رضا شاه و حامیانش درطول 20 سال، درادامه اصلاحات دوره حکومت قاجارو دولت مشروطه، اصلاحات وسیعی درعرصه های گوناگون اما عمدتا بشیوه غیر قانونی واستبدادی ، انجام دادند. اغلب نیروهای سیاسی اعم از ملیون وچپ جامعه در اوایل قدرت گیری رضا خان، اورا «منجی» و «مصلح » می دانستند. اما اغلب همان نیروهای سیاسی کشور علیرغم این اصلاحات توسط رضا خان ورضا شاه ، بتدریج وبویژه اززمانی که رضا شاه دولت خودرامستقر وتحکیم کرد و شیوه حکمرانی استبدای را تشدیدکرد، حمایت اولیه خود از اورا قطع کرده، به اپوزسیون او تبدیل شدند . بنظر می رسد، نیروهای سیاسی ترقی خواه و آزدایخواه آن دوره ، رفرمیسم به مفهوم یک روش برای تغییر وتحول درجامعه را فقط با مضمون وسمت ملی گرائی، آزادیخواهی و دمکراتیک می دانستند .و چون ارزیابی اشان ازرضا شاه ودولت اوبتدریج از منجی و مصلح بودن به مستبد و وابسته بودن به دولت انگلیس تغییریافت ، صفت منجی ومصلح را از او صلب کرده واو ودولتش را بعنوان رفرمیست (اصلاح طلب) به رسمیت نشناختند. درصورتی‌که رفرمیسم فی نفسه، نه ملی است ونه وابسته ، نه دمکراتیک است ونه استبدای . یک رفرمیست و دولت رفمیست وابسته یا مستقل ، می تواند به شیوه استبدادی و دیکتاتوری، رفرم های زیادی در عرصه های اقتصادی ، اجتماعی ، نظام حقوقی ، سیستم آموزشی و نظام اداری وساختارنظامی انجام دهد. در دوره دولت رضا شاه ، قطب بندی سیاسی میان نیروهای سیاسی مخالف دولت ، نه بر حول روش اصلاح طلبی و روش انقلابی میان خود بلکه حول ملی گرائی وآزادیخواهی درمقابل وابستگی واستبدادی بودن دولت ، شکل گرفت. (اینکه بعداز تشکیل اولین مجلس، درپروسه تدوین قانون اساسی و متمم آن، به توپ بسته شدن و بسته شدن مجلس اول، تعطیلی مجلس دوم وسوم و ... تا کودتای 1299 و تشکیل دولت رضا شاه چه اتفاقاتی رخ داد ازجمله اینکه رضا شاه و دولت او را دولت انگلیس سرکار آورد، در این نوشته مورد بررسی ما نیست. قصد از اشاره به اصلاحات زمان او، نگاهی به موضوع و موضع نیروهای سیاسی مخالف دولت رضا شاه نسبت به اصلاح واصلاح طلبی درپروسه تغییر و تحولات جامعه است ) .

دوره سال‌های 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332

اززمان ورود نیروهای انگلیس و شوروی به ایران درسال 1320، کنارگذاشته شدن رضا شاه (پیدایش شرایط جدید وبازشدن فضای سیاسی، بوجود آمدن احزاب، سازمان ها و جبهه‌های سیاسی گوناگون با اندیشه ها، برنامه ها و سیاست‌های گوناگون و متفاوت، نهضت ملی شدن نفت و تشکیل دولت مصدق ) تا ساقط کردن دولت دمکراتیک نوپای مصدق طی یک کودتا در28 مرداد 1332، واژه ها و ترمهای اصلاح طلبی و انقلابی در مباحث سیاسی رواج و کاربرد چندانی نداشتند. دراین دوره نیزسیاسیون رفرمیست و انقلابی اگرچه برنامه ها و سیاست‌های متفاوت و گاها متعارض نسبت به هم داشتند وحزب توده سیاست رادیکالی دربرابردولت مصدق اتخاذ کرده بود ولی در نهایت صف بندی سیاسی دوقطبی حول روش اصلاح طلبی وروش انقلابی ایجاد نکردند. حزب توده بدرستی با اصلاح سیاست خود نسبت به دولت مصدق و حمایت از آن، زمینه ایجاد صف بندی سیاسی دوقطبی حول اصلاح طلبی وانقلابی را ازبین برد. اما یک قطب بندی جدید، پایه های سیاسی و اجتماعی دولت مصدق را تضعیف و بالاخره به شکست کشاند. دورشدن وجدائی بخشی از نیرو‌های جبهه ملی و بخشی از نیروهای مذهبی از دکترمصدق، و همکاریشان با دربار، زمینه را برای ساقط کردن دولت توسط دولت انگلیسی و آمریکا از طریق کودتا فراهم کرد ودولت ساقط شد. صف آرائی نیروهای جداشده از دولت مصدق و دربار درمقابل دولت قانونی و دمکراتیک نوپای مصدق و وقرار گرفتنشان درکنار کودتاچیان عامل داخلی شکست دولت بود.

ازکودتای 28 مرداد1332 تا 1357

بعداز کودتای 28 مرداد، بوِیژه از سالهای 1339-1341 به اینسو، برخی از نیروهای جوان حزب توده ایران و دیگر نیروهای چپ، حزب توده را- که حزب چپ معتقد به انقلاب و تشکیل جمهوری ملی دمکراتیک بجای رژیم شاه و نظام شاهی درایران بود - حزب رفرمیست و سازشکار وخودرا نیروی چپ انقلابی ارزیابی کردند. یکی از عوامل شکل گیری چریکهای فدائی خلق ایران در دهه 40، همین ارزیابی از حزب توده ایران و مرز بندی با آن بود. نیروهای مذهبی جوان نیزکه عمدتا ریشه درجریاناتی نظیر نهضت آزادی داشتند، نهضت آزادی وجبهه ملی را رفرمیست و سازشکارو خودرا انقلابی می دانستند. پایه گزاران سازمان مجاهدین خلق ایران این ارزیابی و مرزبندی را نمایندگی می کردند. بخش دیگری از نیروهای مذهبی نظیر جریان موتلفه نیز مخالف شاه و مدافع سرنگونی آن بودند. لازم به تاکید است که هرکدام از این نیروها ازمنظر دیگاه و برداشت خود ازانقلاب و رفرم و نیزبراساس اهداف سیاسی و اجتماعی مورد نظر خود، طرفدار دگرگونی ناگهانی و جهشی (انقلاب ) بودند. نکته تامل برانگیز اینکه این نیروها علیرغم داشتن دیدگاه و اهداف سیاسی و اجتماعی متفاوت و حتی متضاد، همه طرفدار روش انقلابی بمثابه یک کلیت و مخالف رفرمیسم بعنوان یک کلیت دیگر بودند.

دکترعلی شریعتی نیز بعنوان یک روشنفکر مذهبی، در سخنرانی خود در كنگره بزرگداشت اقبال با عنوان اقبال مصلح قرن اخیر می گوید:«اما این كه اقبال مصلح است یعنی چه؟ ... وقتی می گوئیم اقبال به عنوان مصلح، خانم ها و آقایانی كه به اصطلاح های رایج در بین تحصیل كرده‌ها آشنا هستند، می پندارند كه این صفت را به معنای اصطلاحی معمول آن در جامعه شناسی، به كار می ‌برم یعنی رفرم Reforme در برابر كلمه انقلاب Revolution . معمولاً وقتی می گوئیم اصلاح یعنی تحول تدریجی و یا روبنائی و وقتی می گوییم انقلاب، یعنی دگرگونی ناگهانی و زیربنائی ، یك فرو ریختن همه چیز، یك بنا كردن همه چیز . ولی ما وقتی در این تعبیر می گوئیم اقبال مصلح است، عنایت به آن تحول آهسته تدریجی در جامعه نداریم و مقصود تحول تدریجی یا اصلاح ظاهری نیست، این كلمه را به معنای لغوی اعم آن به كار می بریم كه شامل انقلاب نیز می شود. وقتی می گوئیم اقبال مصلح است؛ یا متفكران بزرگ بعد از سید جمال به عنوان مصلحان قرن اخیر در دنی ا معرفی شدند به این عنوان نیست كه آنها طرفدار تكامل تدریجی و اصلاح ظاهری جامعه بودند، نه! بلكه به یك معنی ، طرفدار انقلاب عمیق و ریشه دار بودند، انقلاب در اندیشیدن، در نگاه كردن، در احساس كردن، انقلاب ایدئولوژیك و انقلاب فرهنگی ...».

بعدازآغازانقلاب سفید شاه در سال 1341وانجام اصلاحات نسبتا گسترده توسط شاه بشیوه فرماندهی و دیکتاتوری، اغلب نیروهای سیاسی مخالف رژیم شاه ، اعم از نیروهای جبهه ملی ( عمدتا اصلاح طلب ) و حزب توده ایران ( انقلابی )، موضع «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه» را اتخاذ کردند. دراین دوره نیز، هیچ یک از نیروهای سیاسی، محمد رضا شاه و دولت او را علیرغم اینکه اصلاحات گسترده ای انجام داده بود، بعنوان دولت اصلاحات به رسمیت نشناختند وبه مخالفت با رژیم برخاستند. ازاوایل دهه 40 تا انقلاب 1357 را می توان دوره گسترش مجدد واژه ها وافکارانقلاب وانقلاب در ادبیات سیاسی کشور، بویژه در میان نسل جوان دانشگاهی و تحصیل کرده چپ و مذهبی و درمحاق ماندن اصلاح و اصلاح طلبی نامید. از اوایل دهه 40 به این سو حزب توده و نیروهای جبهه ملی، حضور تشکیلاتی و حضورسیاسی فعال درداخل کشور نداشتند و نهضت آزادی بعدها سیاست صبر وانتظار را در پیش گرفته بود.

ازسال 1355 به اینسو به علل ودلایل گوناگون از جمله بحران اقتصادی و بازشدن فضای سیاسی، فعالیت و اعتراضات روشنفکران و نیروهای سیاسی ترقی خواه و آزادیخواه و بخشی از مردم شهرنشین، علنی وگسترده تر شد. درچنین شرایط و فضائی، بجای گسترش رفرمیسم (به مفهوم تغییرو دگرگونی تدریجی ساختار سیاسی رژِیم در سمت ساختارسیاسی دیگر)، روش انقلابی( به مفهوم دگرگونی جهشی، ناگهانی و فروریختن ساختار سیاسی واقعا موجود و بناکردن ساختار سیاسی دیگر بجای آن) البته با مضامین و سمتهای گوناگون، متفاوت و حتی متضاد، میدان عمل بیشتروفراخ تری درمیان روشنفکران و سیاسیون و مردم یافت واصلاح طلبی بیش از پیش درسایه قرار گرفت. اواخر سال 1357 هنگامی‌ دولت شاه درحال فروپاشی، دولت بختیار را تشکیل شد وبختیار اصلاحات آزادی‌خواهانه ودمکراتیک مهم وگسترده ای را انجام داد، رفرم ورفرمیسم محلی از اعراب در میان نیروهای سیاسی کشوراعم از انقلابی و رفرمیست نداشت و انقلاب وروش انقلابی برذهن و اعمال آنها و مردم ایران غلبه یافته بود. هیچ یک از نیروهای سیاسی رفرمیست و انقلابی غیر مذهبی و مذهبی مخالف رژِم شاه، دولت بختیار را - علیرغم این اصلاحات - بعنوان دولت اصلاحات قبول نکردند و به رسمیت نشناختند. دردوره بختیارعلیرغم حضور سیاسی فعال نیروهای جبهه ملی، نهضت آزادی، سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، سازمان مجادهدین خلق ایران، حزب توده ایران و دیگر نیروهای روشنفکری و سیاسی، صف بندی سیاسی دوقطبی حول اصلاح طلبی و انقلابی میان این نیرو‌ها ایجاد نشد. رژیم شاه که در حال فروپاشی بود و دولت بختیار اصلاحات را گسترش می داد، تقریبا همه این نیروهای سیاسی ومردم دربرابر دولت اصلاح طلب بختیار و رژیم درحال فروپاشی شاه قرار گرفته و حول واژه و فکر و پدیده چند مفهومی، چند مضمونی و چندسمتی انقلاب، گرد هم آمدیم و انقلاب کردیم.

اینکه کدام نیروهای سیاسی، چه نوع نظام سیاسی با کدامین مضامین را بجای رژیم شاه و نظام شاهی می خواستند بنا کنند، عملا درسالهای1357- 1356 موضوعیت نیافت و درافکارعمومی مورد بحث و گفت وشنود قرار نگرفت. همه نیروهای سیاسی مخالف دیکتاتوری شاه ورژیم شاه، اعم از سکولار ومذهبی ازجمله نیروهای جبهه ملی و نهضت آزادی نیزکه با پرچم آزادی، دمکراسی و حاکمیت ملی به رفرمیست مشهور بودند، به تدریج به صف انقلاب و انقلابیون مذهبی پیوستند و درعمل رهبری انقلابی آیت الله خمینی را پذیرفتند. حزب توده ایران نیز علیرغم اینکه سال‌های درازی، جمهوری ملی دمکراتیک رابعنوان الگوی بدیل نظام شاهی اعلام کرده و با چنین مضمون و چشم اندازی تلاش ومبارزه کرده بود، انقلاب به رهبری خمینی را پذیرفت. ما، سازمان چریکهای فدائیان خلق ایران - که طراح راه اندازی انقلاب توسط پیشاهنگ بودیم، و چندین سال دراین جهت تلاش ومبارزه کرده و ازاوسط سال 1356 با تمام قوا درگستره کشوردر حرکات ومبارزات مسالمت آمیزمردم ودر پروسه شکل گیری انقلاب شرکت کرده بودیم، تا یکی دوماه بعداز انقلاب بهمن 1357، از واژه قیام مردم استفاده می کردیم. ما در آن زمان، آن نوع تغییر وتحول را انقلاب می‌دانستیم که به رهبری «جبهه متحدخلق» مورد نظرما، با شرکت خلق و به استقرار جمهوری دمکراتیک خلق ایران ( حاکمیت خلق ) بجای رژیم شاه و نظام شاهی بیانجامد. از نظرما، چنین اتفاقی نیفتاده بود. ولی چندماه بعد، ما(رهبری وقت سازمان) ، انقلاب را پذیرفتیم و متاسفانه تا آنجا پیش رفتیم که بتدریج از اواخر سال 1359 به این سو، درسال 1360، برنامه شکوفائی جمهوری اسلامی و خط مشی سیاسی اتحاد و انتقاد با جمهوری اسلامی و دفاع از «خط امام» را به پیروی از رهبری حزب توده ایران درکمیته مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) تصویب کردیم. واقعیت این است که قیام خواندن انقلاب در ابتدا و بعد پذیرش آن بدان کیفیت و شکلی که گفته شد، نشانه آشفته فکری و سیاسی رهبری وقت سازمان ( به شمول بنده ) بود. درضمن لازم است به این نکته توجه شود که دراین دوره تقریبا همه نیروهای مخالف رژیم شاه و دولت بختیار، حول واژه و پدیده چند مضمونی و چندسمتی انقلاب، گرد آمدیم و انقلاب کردیم. انقلاب با شرکت نیروهای فکری، فرهنگی و سیاسی مذهبی و غیرمذهبی واقشارمختلف مردم، با عقاید، دیدگاها، تمایلات، اهداف برنامه ای و سیاسی متفاوت و متضاد مدرن و ارتجاعی، سکولارو فقاهتی، آزدی‌خواهانه و استبدادی، دمکراتیک ودیکتاتوری، شروع و با هدایت و کسب رهبری آن توسط آیت الله خمینی، به تشکیل جمهوری اسلامی منجرشد.

با تاسیس حکومت جمهوری اسلامی در 12 فروردین 1358 طی رفراندم «جمهوری اسلامی آری یانه» وانجام یک سلسله اصلاحات واپس گرایانه نظیر تشکیل مجلس خبرگان بجای مجلس موسسان، کنار گذاشتن قانون اساسی مشروطیت وتصویب قانون اساسی مبتنی بر قوانین شرعی و ولایت فقیه ... انقلاب به مفهوم دگرگونی جهشی واپس گرا ، درفرم وساختار جمهوری اسلامی تبارزو تجسد یافت.

درآنزمان هنوزبه ذهن اغلب روشنفکران و نیروهای سیاسی تجدد خواه کشور( چپ و راست ) از جمله ما، این برداشت خطورنکرده بودکه روش انقلابی و انقلاب (به مفهوم دگرگونی جهشی فرم وساختارسیاسی یا دگرگونی جهشی ساختارسیاسی، اقتصادی ،اجتماعی وفرهنگی و...) ، ذاتا وصرفا مفهوم ومضمون آینده گرا، مترقی ، آزادی‌خواهانه ، عادلانه و دمکراتیک ندارد، بلکه مفهوم و مضمون واپس گرا، بازگشت به گذشته و استبدادی نیزمی تواند داشته باشد ودارد. درآن زمان هنوز این برداشت وجود نداشت، یا اگر وجوداشت به برداشت اکثر نیروهای شرکت کننده در انقلاب بهمن تبدیل نشده بود که انقلاب نه تنها به عنوان واژه وترم بلکه بعنوان یک پدیده سیاسی و اجتماعی نیز دارای ذات و الزاما آینده گرا، مترقی، آزادی‌خواهانه و عادلانه نیست بلکه در پروسه حرکت و شرایط مشخصی، می تواند محتوی و سمت گیری‌های مختلف از جمله محتوی و سمت واپس گرایانه و استبدادی پیداکند.

بخش دوم

بخش سوم

نقل از : کارآنلاین

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد