باید از جبهه مشاركت پرسید شعار ایران برای همه ایرانیان چه شد؟
در شعارهای انتخاباتی مهندس موسوی كه نامزد آنان برای ریاست جمهوری است اثری از توسعه سیاسی دیده نمی شود. اثری از دموكراسی خواهی و حقوق بشر آنچنان كه نامزد دوره پیشینشان معین میگفت دیده نمیشود. اگر براستی آنان معتقد به این شعارها بودند كه نبودند چرا نه تنها بر سر دستیابی آن مبارزه و ایستادگی نكردند بلكه به این زودی آنها را فراموش كردند باید از جبهه مشاركت پرسید مگر می شود حزبی كه زمانی خود را سوسیال دموكرات می دانست به این سرعت تبدیل به یك حزب دست راستی شود! | |
آقای فرخ نگهدار
پیرو جلسه پرسش و پاسخ درباره انتخابات ایران در تلویزیون فارسی بی بی سی كه شما باشنده آن بودید. گفتید: "ما سی سال گشتیم و یافت می نشود راه دیگری“.
آقای نگهدار انتخابات را تنها راه مدنی و معقول برای تاثیر گذاری بر سرنوشت کشور دانست و گفت هزینه کم کردن مشروعیت نظام در چهار سال گذشته بسیار بالا بوده، از جمله اینکه چهره ایران در سراسر جهان تخریب شد. آقای نگهدار همچنین گفت:" باید همه، عزم و اراده را جمع کنیم. برویم و رای بدهیم. هر چقدر متشکل تر و با برنامه رای بدهیم، بیشتر به سمت دمکراسی حرکت خواهیم کرد"(۱).
از شما می پرسم چرا من باید تاوان بی لیاقتی های به اصطلاح اصلاح طلبان را بدهم؟ زمانی كه آقای خاتمی تنها كسی بود كه آقای لاجوردی را قهرمان خواند و در مقابل گفت: من قهرمان نیستم اما بدا به حال ملتی که نیاز به قهرمان داشته باشد. زمانی كه آقای لاری وزیر كشور او ناعادلانه ترین انتخابات در ایران را بعد از مشروطیت برگزار كرد تا آن جا كه خواب آقای كروبی خواب اصحاب كهف شد و هاشمی به خدا پناه برد. زمانی كه خاتمی حاضر نشد جلسات مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی بگذارد و به مردم موانع را گزارش كند و از آنان كمك بگیرد. هنگامی كه او را متهم به گورباچف بودن كردند كه می خواهد نظام را فروبپاشاند، او متزلزل شد. زمانی كه او منظور از جامعه مدنی را كه پیش از انتخاب شدن عنوان كرده بود مدینه النبی خواند. زمانی كه در آخرین سال ریاست جمهوری در جمع دانشجویان به آنان گفت كه آدم باشند و اگر این چنین به اعتراض ادامه دهند دستور خواهد داد كه از جلسه بیرونشان بیاندازند. زمانی كه خاتمی كسانی را كه می گویند باید قانون اساسی اصلاح شود خائن خواند. زمانی كه خاتمی گفت از هر چه بگذرم از لوایح دوگانه نخواهم گذشت و سرانجام هم آن را پس گرفت. چرا من باید تاوان بی لیاقتی دستگاه دیپلوماسی دولت اصلاحات را بدهم كه ۵۰ درسد سهم ایران در دریای مازندران، بهترین فرصت ها در زمینه سقوط طالبان و رژیم بعث عراق و برقراری رابطه با آمریكا از موضع بالا را از دست داد. در تمام این مدت سخنی از گرفتن غرامت جنگ ایران و عراق نگفت! چرا من باید تاوان صدور مجوز احداث سد بر روی رودخانه سیوند توسط سازمان میراث فرهنگی دولت خاتمی را بدهم. تا آن جا كه آقای بهشتی رئیس وقت آن سازمان گفت: تخریب میراث فرهنگی در دوران پس از انقلاب از تخریب آن در یورش مغول بیشتر بوده است!
آقای فرخ نگهدار چرا من باید تاوان پشت كردن آقای خاتمی و یاران خاتمی به دانشجویان و خلف وعده ایشان را بدهم كه فكر یك چنین روزی را نكردند و مملكت را دودستی به مهرورزان دادند تا به لبه پرتگاه بكشانند؟
روزگاری كه با غرور تهوع آوری فكر می كردند كه مردم همیشه به آنان رای خواهند داد و چونان غلامان حلقه به گوش هر كاری را كه آنان بكنند چشم بسته خواهند پذیرفت. از نتایج انتخابات شورای شهر دوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم درس نگرفتند و فكر چنین روزی را نكردند و همچنان بر طبل خودخواهی خود كوبیدند. از روی غرور هیچگاه حاضر به همبستگی با نیروی های ملی، دموكرات خارج از حاكمیت و مستقل نشدند.
باید از جبهه مشاركت پرسید جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود؟
باید از جبهه مشاركت پرسید شعار ایران برای همه ایرانیان چه شد؟
در شعارهای انتخاباتی مهندس موسوی كه نامزد آنان برای ریاست جمهوری است اثری از توسعه سیاسی دیده نمی شود. اثری از دموكراسی خواهی و حقوق بشر آن چنان كه نامزد دوره پیشینشان معین می گفت دیده نمی شود. اگر براستی آنان معتقد به این شعارها بودند كه نبودند چرا نه تنها بر سر دستیابی آن مبارزه و ایستادگی نكردند بلكه به این زودی آنها را فراموش كردند. باید از جبهه مشاركت پرسید مگر می شود حزبی كه زمانی خود را سوسیال دموكرات می دانست به این سرعت تبدیل به یك حزب دست راستی شود! چه اتفاقی افتاده كه اینك آبادگران جوان و رایحه خوش خدمت كه پیش از این از حامیان دولت نهم بودند و جبهه مشاركت از كاندیدای واحدی حمایت می كنند. پس به راستی فرق اینان چیست؟
آن وقت چرا من و امثال من باید تاوان بیخردی آنان را بدهیم كسانی كه تنها و تنها، بودن در حاكمیت و داشتن پست و مقام برای آنان ارزش داشت و همیشه از دموكراسی و حقوق بشر تنها به عنوان ابزاری برای به دنبال كشانیدن روشنفكران و دانشجویان و آزادیخواهان ایران بهره بردند و خود هیچگاه اصولا به آن باور نداشتند و اصولا هیچ گاه نه تنها اخلاق سیاسی بلكه اخلاق عمومی را هم حرمت نگذاشتند.
براستی چرا اكنون دیگر خبری از بسیاری از اعضاء این جبهه نیست آیا واقعا شرمگینند در این صورت اگر آقای خاتمی و جبهه مشاركت به صورت شفاف بیایند و از تمامی كسانی كه در طول این سالها بر اثر بی لیاقتی و اهمال ایشان زجر، زندان و شكنجه دیده اند پوزش بخواهند و سر به خاك پاك این مملكت كه در طول این سالها به دروغ آلوده كردند بمالند و از مردم و آزادیخواهان بخشش بخواهند و از آنان با منت كشی رای اعتماد بخواهند آنگاه من حاضرم در دیدگاه خود نسبت به تحریم انتخابات تجدید نظر كنم.
آقای فرخ نگهدار من نمی خواهم مانند نیروی های ملی- مذهبی همیشه مرغ های عزا و عروسی این جماعت باشم!
****
آقای فرخ نگهدار آیا با سخنان من موافقید اگر مخالفید چرا شما عضو شورای رهبری سازمان فدائیان خلق ایران هستید چرا شما عضو شورای رهبری جبهه مشاركت نیستید چه اختلافی بین شما و رهبران جبهه مشاركت وجود دارد شما در طول این سال ها به عنوان یكی از رهبران سازمان چه اقدامی در جهت آموزش و پرورش و بالا بردن سطح شعور سیاسی و مدنی و اجتماعی توده ها و به خصوص كارگران و زحمتكشان جامعه كرده اید آن گونه كه خواست بنیانگذاران سازمان در سال های واپسین دهه ۴۰ و دهه ۵۰ بود. به راستی شما چرا باید وارث پیشینه ای پرافتخار باشید كه بیژن جزنی ها، خسرو گلسرخی ها، دانشیان ها، احمدزاده ها، پاك نژادها، سعید سلطان پورها(كه از سفره عقد به جوخه اعدام بردند) با نثار جان خود پدید آوردند. آقای فرخ نگهدار شما چگونه چپی هستید كه با جنبش های مدنی كارگری، زنان، دانشجویی آشنایی ندارید فاصله گرفتن شما را از الگوهای چپ شوروی و چینی و كنار گذاردن مشی چریكی را كاملا درك می كنم اما بستن چشم و ناآگاهی شما را از جنبش های مدنی و مبارزه های كارگران و زحمتكشان و معلمان و نویسندگان و احزاب آزادی خواه و برابری طلب را اصلا درك نمی كنم! نلسون مندلا هم در هنگام جوانی از روش های همراه خشونت جانبداری می كرد اما سرانجام به نافرمانی و جنبش های مدنی بدور از خشونت روی آورد. به شما پیشنهاد می كنم در این باره با هموند خود در اتحاد جمهوریخواهان آقای مهرداد مشایخی گفتگو نمایید.
آقای نگهدار اگر درك شما از سوسیالیزم درك پوپولیستی از نوع ونزوئلا و بولیوی است پس شما چرا خود را مخالف ساختار اجرایی كنونی ایران میدانید مگر اینها نزدیكترین و بهترین دوستان یكدیگر نیستند. كه طاقت دوری هم را بیش از شش ماه ندارند و بعد از آن برای رفع دلتنگی باید همدیگر را به گرمی در آغوش بفشارند!
برای آگاهی شما سوسیالیزمی كه من مدافع آن هستم و به آن افتخار می كنم به گونه ای است كه پس از مبارزه های جدی و خستگی ناپذیر در شیلی و برزیل اتفاق افتاده است.
آری آقای نگهدار به جز راهی كه شما برگزیده اید راه دیگری هم هست و آن نافرمانی مدنی، ایجاد نهادهای مدنی، مبارزه مدنی و تقویت جنبش های مدنی.
دهم خرداد ۱۳۸۸ خیامی
___________________
۱ http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/05/090528_ro_ir88_election_debate.shtml
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد