logo





فاجعه‌های زیست محیطی در شهر تهران

چهار شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۹ ژوييه ۲۰۱۵

س. حمیدی

حضور کارخانه‌های آلاینده‌ی محیط زیست با مجموعه‌های صنعتی جنوب تهران خاتمه نمی‌یابد. همچنان که بسیاری از کارخانه‌های داروسازی نیز بدون هیچ ممانعتی در محدوده‌ی مسکونی تهران‌پارس به کار اشتغال دارند. در منطقه‌ی سه راه آذری و مهرآباد جنوبی نیز گروه دیگری از داروسازان و تولید کنندگان مواد لبنی و غذایی جانمایی شده‌اند. در اکثر این مجموعه‌های تولیدی هم فاضلاب‌های صنعتی مدیریت نمی‌شوند و به همان نهرهای روبازی هدایت می‌گردند که در شریان بی‌رمق شهر تهران پراکنده‌اند.
در تهران بیش از هشت‌صد واحد تولیدی به شکل و شیوه‌ای سنتی به شغل آبکاری اشتغال دارند که پساب سمی تمامی این کار‌گاه‌ها راهی جوی‌های خیابان می‌شوند. ضمن آنکه در پساب سمی کارگاه‌های آبکاری مواد گوناگون شیمیایی با قراضه‌های فلزات سنگین به هم می‌آمیزند و از طریق جوی‌های روبازی که سطح شهر تهران را فراگرفته‌اند به مزارع جنوب تهران راه می‌یابند. به طبع پساب‌هایی از این دست به همراه خود گستره‌ی خاک و رودخانه‌های شهری را به آلودگی می‌کشانند و هوای پیرامون خود را نیز به انواع و اقسام گازهای سمی می‌آلایند.

در مجموع بیش از چهار هزار نفر در تهران به شغل آبکاری اشتغال دارند که بر خلاف ادعاهای دولت و مدیران وزارت کار اکثر آن‌ها بیمه نیستند. ضمن آنکه آبکاران سطح شهر تهران حرفه‌ی خود را به طور تجربی آموخته‌اند و دولت هم هیچ اقدامی جهت آموزش حرفه‌ای ایشان به عمل نمی‌آورد. همچنین اکثر آنان از اقشار فرودست جامعه به شمار می‌آیند که از توان مالی کافی برای خرید تجهیزات مدرن امروزی بهره‌ای ندارند. در نتیجه از وان به عنوان وسیله‌‌ای حرفه‌ای استفاده می‌کنند که پساب آن جز جوی خیابان به جایی راه نمی‌برد. از سویی دیگر آبکاران سطح شهر تهران نه تنها حقوق شهروندی همشهریان خود را نادیده می‌انگارند بل‌که خود نیز با انواع و اقسام بیماری‌های ریوی و پوستی دست به گریبان‌اند.

صاف‌کاران و نقاشان اتومبیل هم همانند آبکاران از فضای ناایمن حرفه‌ی خویش رنج می‌برند. شیوه‌های سنتی در حرفه‌ی صاف‌کاری و نقاشی نیز به چشم می‌آید. در ضمن صاف‌کاران و نقاشان اتومبیل به دلیل محدودیت فضای مغازه‌هایشان از فضای پیاده‌رو و خیابان به عنوان کارگاه بهره می‌گیرند. همچنان که فضای پیرامون خود را با انواع و اقسام مواد شیمیایی می‌آلایند. دولت جمهوری اسلامی هم شهروندان تهرانی را به همین آلودگی‌های شهری عادت داده است. گویا حقوق شهروندی داستان زیبایی است که تنها در کتاب‌ها و مجامع عمومی باید به آن دل سپرد. همچنان که گارگران نقاش و صاف‌کار کمتر به عوارض بیماری‌زای شغل و حرفه‌ی خویش آشنایی دارند. چون دولت تنها به مالیات و عوارضی می‌اندیشد که از ایشان می‌ستاند. متأسفانه عدم تشکل این گروه از کارگران، به دولت و کارفرمایان همسو با دولت یاری می‌رساند تا مطالبات آنان را به فراموشی بسپارد.

مکانیک‌های خودرو و باطری‌سازان اتومبیل نیز متأسفانه از همان شیوه‌هایی استفاده می‌کنند که صاف‌کاران و نقاشان اتومبیل به آن رضا داده‌اند. حتا برخی از ایشان که فاقد مغازه و محل کاراند، از فضاهای عمومی برای کسب و کار خود سود می‌جویند. چنانکه بسیاری از تزییناتی‌های اتومبیل نیز در همراهی با گروه‌های پرشماری از تعمیرکاران به راحتی از فضای حاشیه‌ی بزرگ‌راه‌های شهری برای کار و حرفه‌ی خویش استفاده می‌برند.

گفتنی است که خدماتِ مرتبط با خودرو از بیست رسته هم فراتر می‌رود. در نتیجه صدها گاراژ در سطح مناطق فرسوده‌ی تهران به ارایه‌ی مجموعه‌ای از خدمات اتومبیل مشغول‌اند. بیشترین گاراژها در حوزه خیابان‌های منشعب از میدان شوش، سه راه آذری و همچنین جاده‌ی دماوند فعالیت دارند. در بسیاری از این گاراژها عده‌ای نیز به اوراق اتومبیل‌های کهنه و قدیمی روی می‌آورند. ولی چه بسا اتومبیل‌های اوراقی را دزدان حرفه‌ای به همین گاراژها می‌کشانند تا ضمن اوراق، رد و نشانی از اتومبیل باقی نگذارند. بی‌تردید گاراژها علاوه بر آلایندگی‌های متنوع زیست محیطی، مرکزی هم برای ارتباط‌گیری دزدان و توزیع کنندگان مواد مخدر به شمار می‌آید.

در محدوده‌ی خیابان‌های منتهی به میدان بهارستان هم صدها واحد تولیدی کیف و کفش به کار مشغول‌اند که گستره‌ای پراکنده تا بازار تهران را در بر می‌گیرد. در تمامی این واحدها بدون رعایت نکات ایمنی رزین، چسپ و دیگر مواد شیمیایی تلنبار شده‌اند که همواره حوادث مرگ‌باری را در پی داشته‌ است. شکی نیست که زیان‌های زیست محیطی چنین کارگاه‌هایی به مجموعه‌ی شهر باز می گردد. چون این واحدها نیز شگردهای کهنه و قدیمی را در تولید خویش به کار می‌گیرند. اما متأسفانه در مجموعه‌ی دولت چندان اشتیاقی در خصوص به روزرسانی این مشاغل به چشم نمی‌آید.
بی‌تردید جمهوری اسلامی بر بستری از سیاسی‌کاری و فساد مالی ایمن‌سازی محیط زیست شهری را کار الزام‌آوری نمی‌بیند. تا آنجا که ضمن بیگانگی از مردم و شهروندان، پساب بسیاری مراکز دولتی را در نهرها و جوهای شهر تهران تخلیه می‌کند. همچنان که در کمال ناباوری سالیان سال است که فاضلاب پادگان حشمتیه و دانشگاه پزشکی ارتش را در محله‌ی حشمتیه به داخل نهر خیابان می‌ریزند. مردم نیز علی‌رغم اعتراض‌های مکرر و مداوم هیچ نتیجه‌ای عایدشان نگردیده ‌است. با این فرق که اینک مجریان چنین سیاست‌هایی، کار خود را شبانه به انجام می‌رسانند. اما بوی شبانه‌ی فاضلاب همچنان حکایت از حقه‌ای دارد که مدیران دانشگاه پزشکی ارتش بر خلاف حرفه‌ی پزشکی خویش جاهلانه آن را به کار می‌گیرند.

در تهران جمهوری اسلامی اکثر کاسبان از سنتی سود می‌جویند که مغازه‌‌هایشان ویترین نداشته باشد تا از فضای پیاده‌رو جهت انبار و یا نمایش کالای خود استفاده به عمل آورند. شگردی که بسیاری از لباس‌فروشان، میوه‌فروشان و حتا فروشندگان و تعمیرکاران دوچرخه و موتورسیکلت از آن بهره می‌گیرند. ولی در تهران مدرن امروزی استفاده از فضای اختصاصی معابر عمومی جهت ارایه‌ی کالا، شکل‌های خودمحورانه‌ای را هم به نمایش می گذارد. همچنان که نمایشگاهی‌های عباس‌آباد، مطهری، سهروردی، پیچ شمیران و هفده شهریور پیاده‌روها را بخشی از مایملک خویش می‌پندارند. در همین پیاده‌روها و معابر عمومی است که نمایشگاهی‌ها اتومبیل‌های خارجی خود را به نمایش می‌گذارند بدون آنکه ممانعتی را از سوی نیروی انتظامی و یا شهرداری در پی داشته باشند. چون اکثر این نمایشگاه‌ها به نحوی با مافیای حکومت پیوند دارند. بر کسی پوشیده نیست واردکنندگان و فروشندگان خودروهای خارجی همان نهادهای حکومتی و شبه دولتی‌اند. ولی مأموران شهرداری و نیروی انتظامی به طبع سراغ دست‌فروشان فقیری را می‌گیرند که سرکیسه کردن آنان مشکلی برایشان در پی نخواهد داشت.

همچنین دولت در تضییع حقوق شهروندی شهروندان تهرانی فعالیت کارخانه‌ی سیمان تهران را در مناطق مسکونی جنوب نادیده می‌انگارد. در عین حال گروه‌های پرشماری از کارخانه‌های بزرگ و کوچک کاشی‌سازی نیز در همین محل به کار تولیدی اشتغال دارند که آسیب‌زایی مجموعه‌ی آن‌ها سلامتی و جان مردم را هدف نهاده است. همچنین تمرکز پالایشگاه تهران و واحدهای بزرگ و کوچک نفتی دیگر در حاشیه‌ی شهر ری فاجعه‌های زیست محیطی فلاکت‌باری را در جبوب تهران رقم می‌زند که عوارض آن برای دولتمردان کشور چندان ناشناخته نیست. تا جایی که آلاینده‌های نفتی به همراه هوا زمین‌های کشاورزی را نیز هدف گرفته‌اند. ولنگاری مدیران این کارخانه‌ها تا آنجا بالا گرفته که حتا ضایعات نفتی را به زمین‌های کشاورزی هدایت می‌کنند. با این همه دولت به طور متوالی همه ساله نشان‌های زیست محیطی، تولید سبز و لیاقت خود را به کارخانه‌های سیمان و پالایشگاه نفت تهران می‌بخشد.

حضور کارخانه‌های آلاینده‌ی محیط زیست با مجموعه‌های صنعتی جنوب تهران خاتمه نمی‌یابد. همچنان که بسیاری از کارخانه‌های داروسازی نیز بدون هیچ ممانعتی در محدوده‌ی مسکونی تهران‌پارس به کار اشتغال دارند. در منطقه‌ی سه راه آذری و مهرآباد جنوبی نیز گروه دیگری از داروسازان و تولید کنندگان مواد لبنی و غذایی جانمایی شده‌اند. در اکثر این مجموعه‌های تولیدی هم فاضلاب‌های صنعتی مدیریت نمی‌شوند و به همان نهرهای روبازی هدایت می‌گردند که در شریان بی‌رمق شهر تهران پراکنده‌اند.

پمپ بنزین‌های تهران نیز در آلایندگی شهر نقش می‌آفرینند. چون اکثر این پمپ بنزین‌ها بدون رعایت نکات ایمنی در مناطق مسکونی احداث شده‌اند. شکی نیست که بو و گازی که از بنزین متصاعد می‌گردد سلامتی این همسایگان را تهدید می‌کند. همچنین همراه با شست و شوی فضای پمپ بنزین‌ها، آب‌های آلوده به مواد نفتی راهی جوی‌های خیابان می‌گردند.

چنین حقه‌ای را شهرداری تهران هم جهت برف‌روبی از سطح گذرراه‌های شهری به کار می‌بندد. چون پیمانکاران شهرداری برف‌روبی معابر را به اتکای نمک و ماسه به انجام می‌رسانند. نمکی که خواسته و ناخواسته خاک فضای سبز شهری را آلوده خواهد کرد.

خلاصه کلام، تهران شهر بی دفاعی است که از واپس‌ماندگی مدیران بی انگیزه و ناکارآمد دولت و شهرداری رنج می‌برد. زیرا این گروه از مدیران هر چند به ظاهر در دنیای امروزی گام برمی‌دارند ولی دنیای جدید را در گذشته‌ای باور دارند که دل کندن از آن را محال می‌بینند./

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد