logo





ساختار، آشوب، سامان در شعر

دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۴ - ۱۳ ژوييه ۲۰۱۵

بیژن باران

bijan-baran.jpg
کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست؟ خیام
آشوب اغلب زندگی می آفریند؛ در حالیکه سامان عادت می آورد. هنری ادمز 1918- 1838 تاریخنگار آمریکایی.

ساختار شعری از 2 نوع ظاهری سطرها و باطنی/ عمقی منطق کل قطعه تشکیل شده. آیا ساختار فکر عمدتا جهشی/ تداعی با ساختار بیان عمدتا منطقی/ خطی یکی است؟ ساختار نظم پاسخگوی حس بصری، سمعی، زیباشناسیی بوده که قالب ظاهری، ثابت بودن طول مصرع، تکرار قافیه، الگوی رکن وزن را در بر می گیرد.

در شعر معاصر ساختار رابطه کل شعر با اجزای آنست. ظاهر شعر خصیصه های حسی، کلامی، سطر بندی شعر روی صفحه، آغاز، مفصلها، پایان، مناسبات با دیگر اشعار می باشد. ساختار باطنی شامل نمادها، ارجاعات، لایه های معنایی، 4چوب یا اسکلت، تداعی رویدادهای جهانی، اجتماعی، شخصی است. در هر 2 حال شعر تقطیع می شود.

نظریه آشوب در باره پویشهای غیرخطی است که رویدادهای بظاهر کتره ای در معادلات جبری ساده مانند گرانش، برق، شیمی پیش بینی پذیرند. اصل لیاپونوف گفت: سامانه های آشوب بشدت به وضع آغازین خود حساس اند- واکنش پروانه ای که خطای کوچک آغازین منجر به نتایج شدید نهایی می شوند. یعنی پرواز حشره ای منجر به تغییر اقلیمی در منطقه می شود.

آشوب در یک رویداد وقتی است که اکنون آینده را تعیین می کند، ولی تقریب اکنون آینده را تقریبی تعیین نمی کند. در شعر از سطر آغازین، پایان شعر را نمی توان پیش بینی کرد. پس پویش شعر تابع آشوب است. آشوب در طبیعت، جو، اقلیم بوده؛ در علوم بیولوژی، اقتصاد، جامعه شناسی، مهندسی، فیزیک کاربرد دارد. سامان متضاد آشوب است. نمونه: آشوب ریزگرد، سامان چراغ راهنمایی.

حافظه، مشعر، مراکز عالی مغز در تولید شعر سهیم اند. بیان در زبان از مراعات هنجار اجتماعی تا خلاقیت هنجارشکنی فردی را در بر می گیرد. شعر کلاسیک در طیف نظم یعنی سامان 100% ارادی و شعر نثری پسامدرن در طیف شعر سپید یعنی زنجیره فکرهای کتره ای با 50% فکرهای ارادی قرار دارند.

هر 2طیف می توانند آشوب در کلمات، جملات، ساختار شعری را هم در برگیرند. آشوب در کلمات و فکرها درجه انحراف از قواعد دستوری و سنت بیان را تعیین می کند. البته شعر منثور شعر کتره ای پسامدرن می تواند نباشد. نمونه: در شعر منثور با وزن هجایی/ غیرعروضی شاملو- قواعد زیباشناسیک مختص او از مغز راست بر ردیف کلمات در مثلث بروکا نظارت می کنند.

در جملات عروضی، کمی آشوب بخاطر رعایت ارکان بحور وجود داشته؛ برخی واژه ها هم بخاطر وزن جانشین اجباری بیان فکر شده؛ زحافات ایجاد می کنند. لذا شعر کلاسیک متحجر نبوده؛ در سوار کردن فکر بر بیان و وزن عروضی کمی انعطاف دارد. فروغ در 3 کتاب اولش انعطاف عروضی را در بیان آهنگین فکرهای بکرش باوج رساند. شعر سپهری هم در گنجاندن فکرهای کتره ای در ارکان عروضی با ساختار نیمایی باید مداقه شود.

آشوب تام شعر را برای مخاطب بی معنی می کند. آیا آشوب chaos مترادف کتره ای random است؟ آشوب کتره ای در مفصل بندی نهایت غایی، سقف است. ولی در قطعه شعر درجات پایین تر، بین سقف تا کف، کمی آشوب، سامان ارادی، تا حدودی دلخواه heuristic اند. آشوب در خلاقیت، فرصت بدعت و نوآوری ایجاد می کند که در سنت ادبی نمی گنجد. تلفیق آشوب فکرهای کتره ای با اصول بلاغت عروضی را نیما بوجه احسن در شعرنو گنجاند. در شعر پسامدرن آشوب دستوری و ساختار فکرهای کتره ای غالب اند.

سامان تطابق کامل با قواعد دستوری و سنن بلاغت بوده که در شعر کلاسیک غالب است. سامان دستور زبان و ساختار فکری در فهم زبانی شعر ضروری است. ولی درجه ای از آشوب هم برای القای عواطف می تواند مفید بوده؛ با خلاقیت بداعت را هم ایجاد می کند. فرض: یک قطعه شعر 5 مفصل دارد که هر مفصل در چند سطر است. چه معیاری منطق شاعر برای تسبیح این 5 مفصل برای آغازبندی، میانبندی، پایان بندی یک شعر بکار می برد؟

فکر کتره ای خودبخود برای زنده نگهداشتن خاطره/ محتوای حافظه می باشد. فکر ارادی بازآوری هدفمند گزینشی از محتوای حافظه در خدمت انگیزه، نیت، هدف است. فکر ارادی در بیداری فعال بوده؛ موازی با آن فکر کتره ای در 24 ساعت فعال است. تخیل، چارهجویی، خلاقیت– تقاطع این 3 فکر اند که مشعر به فکر کتره ای گیر داده؛ آنرا برای هدفی خاص بکار می برد.

در هر لحظه فرد 3 فکر ارادی، کتره ای، ربطی دارد. همه عصبهای حافظه فعالیت کتره ای دارند- از جمله عصب ربط بین حافظه کاری و حافظه های دیگر. پس عصب ربط حافظه ای هم فعالیت کتره برای بقای اطلاعات دارد. لذا فعالیت آن، خاطره را در حافظه کاری کتره ای تکرار کند. ربطها شمار محدود و فعالیت کتره ای دارند. لذا یک فکر جذاب/ بد روزانه تکرار کتره ای می شود.

اگر فکر ربطی فرکانس زیاد داشته باشد؛ اختلال عصب ربط ایجاد می کند- مانند اختلال تکفکری، ویرش، مشغله ذهنی. عصبهای ربط با مرکز پادش لیمبیک، غریزه، وجدان، اعتقاد، نیت وصل بوده؛ فرد را در یک جهت بی اراده سوق داده؛ به انجام کاری بدون در نظر گرفتن ضایعات نتیجه می کشاند. این به جنایت، خلافکاری، کشف، چارهجویی، چارهیابی، خلاقیت هم منجر می شود.
ساختار نحوی هرجمله هم کلاژ /40تیکه ای از بخشهایی از فکرهای کتره ایند.

حس داده های بصری، صوتی، بو، مزه، حرکتی را در بر گرفته؛ فکرهای کتره ای متناظرشان حسی، عاطفی، زبانی، حرکتی اند. هر فکر دارای آغاز/ سر، میانه، پایان است. تکه سرین و پایانی یک فکر کتره ای به شبکه عصب حافظه دیگری متصل بوده؛ تا آنرا فعال/ روشن کند. تکه پایان می تواند بوسیله محو شیمیایی dissolve یا با نوعی القاء، تداعی، اتصال به فکر کتره ای بعد متصل شود. گاهی دیزالو نقش گذار از یک فکر به فکر بعد، از یک مفصل به یک مفصل دیگر، از یک صحنه به صحنه دیگر را دارد.

نوع ساختار می تواند 3نوع باشد: 1- منطقی با صغرا، کبرا، نتیجه. 2- کتره ای با جمل دیمی، بختکی، تصادفی. 3- عاطفی با هیجان، شرح واکنش، پایان بندی. پس یک قطعه شعر از مواد/ فکرها با ترکیب شماری واژه، روند، ساختار ظاهری، ترکیب چند مفصل تشکیل می شود.

در بحث یا جدل مواد مفروضات/ گزاره ها و روند منطق نامیده شده. در مکاشفه، اشراق، عرفان- فکر کتره ای می تواند 3 نوع باشد: 1- متناظر با واقعیت مانند قله دماوند. 2- وهم مانند مکالمه با شیطان. 3- تخیل مانند گریفین ترکیب جانور با سر عقاب تیزبین و تن شیر قدرتمند، سانتور با سر باهوش انسان و تن قوی اسب. بسیاری از شاعران ترکیب 3 نوع را بکار می برند.

شعر نوشته را می توان با 5 خط حامل نتنویسی/ سولفژ موسیقی تشبیه کرد: واژه، معنی، دستور، وزن هجایی، آهنگ. چینش و گزینش افقی این 5 مقوله سطرهای عمودی شعر را می سازند. وزن و آهنگ در شعر پسامدرن به استعداد و تجربه شاعر بستگی دارند. قافیه، جناس صوتی، همصدایی در کلمات، موازنه صوتی در طول سطر را باید در اشعار پسامدرن حفاری و رده بندی کرد.

آهنگ هجایی شعر پسامدرن یا مدرن فارسی از موسیقی ترانه دور می شود. حس سمعی آهنگ و وزن کلمات را می گزیند. الگو و بسآمد صوتی، وزنی، شمار هجایی را در قطعه شعر باید مساحی کرد. برعکس شعر عروضی با ارکان ثابت وزن، الگوی شعر مدرن و ترانه های هجایی، شبه کتره ای می باشد. این شبه الگو بخاطر مدیریت مغز راست در تنظیم فکرهای کتره ای از حافظه کلامی است.

هر سطر شعر با چند کلمه، عبارت، جمله باید درجه ایقان پذیرش در شاعر داشته باشد. مغز راست درجه ایقان املایی، معنایی، مورد دستوری کلمات را بنا به هنجارهای ادبی رایج می سنجد. ایقان شاعر را استعداد کلامی، خواندن کتب ادبی، حافظه قوی زبانی، دامنه لغات، حضور ذهن، اصول زیباشناسیک، سلیقه حسی بصری/ سمعی- تعیین می کنند.

یک خوشه عصب در غشاء پیشانی بیان در مثلث بروکا را با فکر در حافظه کاری مشعر مقایسه می کند. درجه ایقان گاهی به شبکه اعتقاد، هدف، انگیزه، دقت ادبی یعنی صحیح بودن دستور، املاء، انشاء، تناظر کلام با فکر بنا به داوری شبکه عصب تنظیمگر بیان در غشای پیشانی بستگی داشته؛ نقایص بنا به محک شاعر او را برای ویرایش تحریک می کنند. نیما و اخوان شعر خود را ویرایش می کردند. اخوان در جلسه ای جلوی دانشگاه در 1342ش گفت: نشر کتاب خانه تکانی شاعر است. یعنی اشعار با چاپ کتاب در جامعه از شاعر جدا و مستقل شده؛ ویرایش ناپذیر می شوند.

نمونه درجه ایقان بین سلیقه و بیان در مفصل 1 از زمستان اخوان بررسی می شود. بخاطر بحر عروضی، اخوان واژه ها را پس و پیش کرده؛ با احاطه کلامی، او زبان سره فارسی را ساده در شعر بکار برد. ایجاد قافیه "ان است" سطر5 برای ره لغزان گزینه اجباری است؛ زیرا راه در زمستان یخزده است؛ نه لغزان. پیاده رو روی یخ می لغزد/ سُر می خورد. وزن شعر نیز منجر به کوتاه کردن مصوت دراز آ به کوتاه در "ره" ضروری است. ضرورت وزن چینش دستوری در سطر 3 و 4 را ایجاب می کند. مقایسه چینش عادی سطر 2 با 3 و 4 و 5، تداخل وزن را بر ترتیب غیرعادی کلمات بخوبی نشان می دهد.

در فارسی رسانه ای دهه 40 ش "کسی سر بر نیآرد کرد" بجای کسی سر بلند نمی کند، گفته نمی شود یا "دید، نتواند" بجای نمی توان دید، آمده. این ترکیب سازی بخاطر کودکی مشهدی، سلیقه آرکییک ، وزن است. ولی ردیف محرم واژه ها برای حفظ شدن شان عالی است.
1سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،
2سرها در گریبان است .
3کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .
4نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
5که ره تاریک و لغزان است.

شاملو نسخه نخست شعر را نسخه نهایی برای نشر می دانست. فروغ خود را از نشر شعر ملامت می کرد؛ تاجاییکه نشر 3 کتاب قبل از تولدی دیگر را نادرست خواند. ولی شهرگی فروغ بین جوانان بخاطر این 3 کتاب بود؛ بین روشنفکران 2کتاب تولدی دیگر و ایمان بیآوریم جذاب اند. البته چون زندگی و جامعه بشدت تغییر می کنند؛ باید دید: آیا عباراتی در شعرهای دهه 30ش فروغ در اشعار دهه 40ش او بازتاب دارند؟ باید برخی موتیفها، استعارات، ایده ها را در طول عمر یک شاعر بررسی کرد.

ﻣﻨﺎﺑﻊ. 2015/07/13

گاهی در نقد شعر همزمانی چندکلمه در شعر، با توصیفات فوق العاده توضیح داده می شود. آیا در همزمانی 2حادثه معنی خاصی مخفی است؟ آیا سوء ظن به این همزمانی منجر به جستجوی معنی مخفی، کشف توطئه، رمز پنهان می شود؟ لذا یک منبع برای رمز، توطئه، معنی مخفی– همزمانی واژه های ویژه در خلاقیت، تخیل شاعرانه- یعنی تلفیق منطقی فکرهای کتره ای با برخی واقعیتها- ست. بعضی مغزها مداربندی سخت شده ظرف چند میلیون سال تکامل انساننماها داشته؛ به همزمانی اعتماد ندارند. الگوی شناخت از راه دور در جلگه در مغز انسان اولیه مدار بندی سخت در مغز شده: جانور با پوست گل مزلقانی پلنگ بد است؛ جانور با پوست راهراه گور خر خوب است.

نامحتملها هر روز زیاد اتفاق می افتند. اگر کنجکاوی آنها را پی گیرد؛ همزمانیهایی می یابد. برخی جزییات بی ارزش برای توصیف همزمانی حوادث بکار می روند. اینها همه استدلال پس از حادثه A posteriori اند. پس برای هر حادثه می توان معنایی یافت؛ ولی این معنا بی ارزش است. خاموشی کامپیوتری بورس نیویورک June 2001, June 2005, July 2009, July 20015 در ماههای با حرف اول جی اتفاق افتاد. در تقویم انگلیسی 3 ماه با جی شروع می شود. احتمال این اتفاق کتره ای 3 ماه روی 12 ماه سال یعنی 1 در 4 است. دیوید هلفند WP12July15.

احتمال همزمانی چند حادثه مستقل از هم، احتمال هر یک ضربدر دیگری است. پس احتمال 4 رویداد در ماه با حرف اول جی بقرار زیر است: v1/4 x 1/4 x 1/4 x 1/4 = 1/256v یعنی شانس 1 در 256 است. این خاموشی کامپیوتری بین جون و جولای با 38 روز فاصله 1 در 10 هزار محتمل می شود. محاسبه فوق نه علت را می یابد؛ نه برای پیش بینی و حذر کمکی است. محاسبه این احتمالات بی ارزش است. زیرا پیش از وقوع این حادثه ها احتمال همزمانی امکان نداشت. تنها دانش پس از حادثه کمک به محاسبه کرده که ارزشی برای پیشبینی ندارد. ولی برای ذهن سوء ظنی الگوی توطئه، رمز هدفمند، معنی باطنی در بر دارد.

پدیده همزمانی- رمز در ماورالطبیعه، عرفان، توطئه بکار می رود. در فیلم ذهن زیبا، جان نش، صاحب جایزه نوبل اقتصاد، با اختلال ذهنی شیزوفرنی و سوءظن/ پارانویا، در مطالب مجلات پرتیراژ لایف، تایم در پی الگوی رمزی شوروی در رسانه های آمریکا بود. او واژه هایی را بنا به الگوی شناختش دایره می کشید؛ تا پیامی مخفی را بیابد. این کار او را سازمان استخباری با مدیران مظنون حمایت مالی کرده؛ ولی حاصلی نداشت.

مغز الگوی شناختی دوست داشته؛ لذا توطئه یک سناریوی مورد علاقه برخی مردم است. زیرا در توطئه از برخی قراین آشنا نتیجه گیری دلخواه می شود. نمونه: دایجان ناپلئون پزشگزاد در پس هر همزامانی رویدادها، توطئه انگلیس را می انگاشت. نمونه: اگر خاموشی کامپیوترهای بعدی بورس روزی اتفاق بیافتد که فلانی کراوات سرخ زده یا روز تولد یکی از خویشان ش بوده؛ باز نمی توان گفت خاموش رایانه های بعدی کی خواهد بود. زیرا این محاسبه یا ظن تنها بعد از وقوع حادثه میسر است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد