آهن نبودم تا در التهاب آتش و آب
پولادوش
هوای دشنه در نهاد تفته باشم.
سخت نبودم خاراگونه
تا در معبر زمان
باد و بارانم ردّی ننهاده باشد بر صحیفه ی دل .
نه ـ
نه سنگ بودم در گذارِ حوادث
نه پاره آهنی تفیده تا پولاد.
قلب ِ آدم بودم ـ
تپنده در پس ِ سینه یی عصب سوخته .
و خود جاری بود شیرْمایه ی جانم به آوند ِهر گیاه و رگِ هر جنبنده .
هرگز ز داغ ِ آفتاب عشق این گونه نسوختم
كز زمهریرِ بی مهری دلسوخته شدم.
□
آه
پولاد بودم با دانش ِ دشنه، ای كاش
یا پاره سنگی بودم با شعور شكیبایی .
□□□
تیبوران ـ ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۰