logo





مه را پراکنده کنم

و «چند رباعی»

چهار شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۶ مه ۲۰۱۵

شهاب طاهرزاده

نسازم با آسمان تا مه را پریشان کنم
بیاورم خورشید را تا زندگی را روان کنم
چه سرنوشتی داشتند پسران و دختران ما
مهر را در قلب و عشق را فراوان کنم
گرچه دشمن با من کرد دوران سخت
دوران ما ببین با خنده ویران کنم
با همه گفتیم و آمده ست هیچ دست ما
باید از نو بشنویم تا عقل را خندان کنم
آه ! از این سیلی ی سرخی که ما خورد یم
وه ! از این گل سرخ که تقدیم به یاران کنم
ریختم شراب در جام و دیدم ستاره ای
گفتم چه نوری اما می توانم تا هزاران کنم ؟
زمان گذشت یکی یکی در وحشت و مرگ
می توانم آیا شاخهء زمانه را پیوند دوران کنم ؟
مه را پراکنده کنم گرچه این آرزوست
خورشید ذره ذره می روید گویی بهاران کنم .

2015 02 22

===============================

چند رباعی

گرسنه ام مادر مرا نانی بده !
میرود دلم از ضعف قرانی بده !
مادرم گفت ای پسر پولم کو ؟
کار ندارم به که گویم مجانی بده !


ای ستمگر ! با ما چه میکنی این بار !
توبا شیطان می شوی همکار
گلی سر زد ونو شد جهان
فاصله ات تا کجاست ای مردم آزار!


رحمی در شما نیست ! هست !
سرنوشت شما خون و بیرونتان پست !
در همهء ایران خار کاشته اید
هر کس که بجنبد طناب و بست !


این قلم و این دفتر و کتاب
جام می تار و بانگ ناب
چیست از این بهتر در دنیا
آنروز که در کنار هم بودیم دریاب

19 04 2015

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد