در هژدهم آوریل دوهزار و پانزده میلادی قرار بوده که دکتر محمود فلکی به فرانکفورت بیاید و به دعوت انجمن هزار و یکشب در مورد چرایی گرایش گوته به حافظ سخن بگوید. او که رسالۀ دکترای خود در ادبیات آلمانی را به گوته و رابطه اش با ادبیات فارسی و بویژه حافظ اختصاص داده است، بر قرار خود پایدار مانده و سخنرانی جذابی ارائه کرد.
نگارندۀ این سطرها پیشاپیش با متن زیر به استقبال این دوست و همکار قدیمی رفته است و گوشه ای از ارزیابی هاینریش هاینه در مورد اثر گوته" دیوان غربی- شرقی را در اینجا بدست می دهد.
هاینریش هاینه شاعر آزایخواه و لیبرال در رساله ای که زیر عنوان "مکتب رُمانتیک" سال ۱۸۳۵ به آلمانی انتشار داده ( قبلا همین رساله را برای اطلاع فرانسویان و به زبانشان منتشر ساخته) دربارۀ "دیوان غربی- شرقی" گوته ارزیابی زیر را دارد:
اثر "دیوان غربی- شرقی" یوهان ولفگانگ گوته در فرانسه کمتر از اثر "فاوست" وی معروف است. اثر یادشده از گوته را حتا "مادام دو استال" نمی شناخته است. او که نویسنده کتاب معروف "دربارۀ آلمانی ها" است و جُنبش رمانتیسیسم آلمانی را به فرانسوی ها معرفی کرده بود. بنابراین به همین دلیل هم که شده بایستی آن اثر گوته را بیشتر مطرح ساخت.
بواقع از مجرای کتاب گوته "دیوان غربی- شرقی" شیوۀ تفکر و احساسات شرقی ها را می توان شناخت. آن هم از طریق سروده هایی چون شاخه های پر گُل و شکوفه و یا در عبارت هایی پُر مغز و پُر محتوا در بخش توضیحات کتاب.
در این اثر گویی با حرمسرایی روبروئیم که مملو از پری رویان است. پری رویانی با چشمان آراسته چون چشمان زیبا و سیاه غزال های تیزپا و سینه و گردن هایی سفید و آغوش هایی پُر از تمنا.
اثر گوته، به طبع، خواننده را به وجد و سر ذوق می آورد. همچون حال آن رند خوشبخت که در قسطنطنیه بر بالای بامی ایستاده و به تماشای بالا و پائین مردمان مشغول بوده است. او مردمانی را ورانداز کرده که زیر نگاه سلطان مومنان پائین و بالایشان معلوم بوده است.
خوانندۀ کتاب گوته گاهی حس می کند که روی فرش ایرانی لمیده و قلیانی با توتون ترکستانی میکشد. در کنارش کنیزکی با پر طاووس او را باد میزند و غلمان و شاهدی زیبا رو بدستش فنجان قهوه می دهد.
بواقع گوته در سروده های "دیوان غربی- شرقی" لذت هوش ربای زندگی را منتقل میکند. انتقال بوسیله ابیاتی نرم، سبک، معطر و فرحبخش صورت می گیرد. بطوری که خواننده تعجب می کند که به زبان آلمانی چگونه چنین کاری ممکن بوده است.
در همین کتاب "دیوان غربی- شرقی" گوته همچنین به نثر توضیحاتی درخشان پیرامون آداب و رسوم و انگیزش های مردمان خاوران بدست می دهد. توضیحاتی دربارۀ زندگانی پدرسالارانه عرب ها. او قضایا را هم مثل کودکی بی آزار و خنده رو و هم مثل پیری دانا و فاضل روایت میکند.
روایت گوته نثر روشنی دارد همچون آب زلال دریا که در اعماقش می توان شهرهای باشکوهی را دید که بمرور زمان غرق گشته اند. گاهی نثرش با اشارات خود سحر و جادو می کند. مثل آسمانی در حال برآمد غروب که به ستارگان نوبت درخشش میدهد. جاذبۀ این کتاب توصیف ناپذیر است. همچون سلامی است که از غرب بسوی شرق میرود و دسته گُل زیبایی به همراه دارد.
اهمیت دارد که بدانیم "دیوان غربی- شرقی" بلافاصله پس از اثر فاوست گوته انتشار یافته است. بر این منوال سلام گوته به شرق بدین معنا است که او از معنویت یخزده و رنگ باخته غربی دلزده و ناراحت است و به سلامت جهان تن و تندرستی شرقی تمایل یافته است.
در "دیوان غربی- شرقی" با آخرین دورۀ سرایش گوته روبرو هستیم که سپس تاثیر بسزایی بر ادبیات آلمانی زبان داشته است. شاعران ما از آن پس ببعد شروع کردند به تمجید از شرق.
نکته قابل توجه در اینست که گوته در کنار سروده های ستایش آمیز در مورد ایران و اعراب، اما در مقابل به نکوهش از هندیان و فرهنگشان پرداخته است. شاید دلزدگی او نسبت به هندوئیسم به دلیل ناروشنی ها و سردر گُمی هایی بوده که وی در فرهنگ آن دین و آئین دیده است و از پژوهش های برادران شلگل در مورد متن های زبان سانسکریت دُچار این تداعی شده که نوعی نیرنگ بازی کاتولیکی در آن جا نیز مشغول به کار بوده است. جماعت شلگل و پیروانش در هندوستان نوعی مهد و گهواره نظم جهانی کاتولیکی را میدید. نظمی که در خود سلسله مراتب مبتنی بر کاست ها را جا داده و حاوی ثنویت و تنبیه و مجازات است.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد