logo





این نیز بگذرد؛

با یاد از فدائی خلق بیژن جزنی و یاران

يکشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۹ آپريل ۲۰۱۵

کاوه بنائی

kave-banai.jpg
روزی که تو را به اتفاق یاران, برفراز تپه های زندان اوین , با گلوله زدند, دانشجوی جوانی بودم که در سرم صدای فریاد صدها زندانی سیاسی فدائی و مجاهد شنیده می شد.صدای زندانیان سیاسی را ما باید به اعماق جامعه , آنجا که , نه از دولت خبری بود, نه حکومت , نه رفاه, نه عدالت , نه آزادی....به مردمی می رساندیم که , بسیار دشوارتر از حیات چریکها, زندگی می کردند.
5 سال سپری شدن ازفعالیت چریک ها, تا زمات حیات تو, زمان درازی نبود تا از نفوذ گستردۀ شان سخن بگوئیم. اما, زندانهای سراسر کشور مسیری را نشان می داد که به گرایش نو چشم دوخته و از قبول هرنوع هزینه ای رویگردان نبودند .مقاومت چریک ها در زندانها , تولید نیرو در بیرون از دایرۀ قدرت دیکتاتور می کرد و خیل دستگیر شدگان که ,در بین شان جوانان , نیروی اصلی بودند مشاهده می شد.
زندانیان سیاسی در زندانها, با ایجاد تشکلهای خاص خویش , همچنان همان مسیر ضد دیکتاتوری را نشان گرفته بودند. زندانیان سیاسی در زندانها همچنان بر سر موضع خویش پای می فشردند و " ملی کشی" هم به احکام صادره از بیدادگاهها سایه انداخته بود.
فرایند آنچه در زندانهای سراسرکشورمی گذشت در ارتباط با حیات چریک ها در جامعه , با دستوردیکتاتور به حذف شمااقدام نمودند. . یک , یک را , شناسائی و... عاقبت آن روز 30 فروردین 54 بر فراز تپه های اوین شمارا, با دست هائی بسته به رگبار گلوله بستند.
متعاقب آن کشتارسیاسی, دست به تعرض وسیع زده و هر گوشه ی میهن ردّی از چریکها مشاهده کردند , بی هیچ تردیدی اقدام به نابودی شان عمل نمودند.
آنان در تصور اینکه کار چریک ها تمام شد و از فعالیت شان دیگر خبری نیست .سر خوش بودند و شو های امنیتی در تلویزیون اجراء می کردند. امّا دستگیر شدگان جدید پس از کشتارسیاسی , حکایت دیگری را بیان می کرد. دیری نپائید شیرازه حکومتی که , در سر, تمدن بزرگ را حمل می کرد, گسسته شد و خیابانها در زیر پای مردم , پایان عمر دیکتاتور راعیان کردند.
انقلاب , قدرت مردم را نشان داد.هر سو این نیرومندی را بچشم می دیدی و حس عمیق همبستگی , تعاون و کار مشترک , سرچشمه آن نیروئی گشته بود که , میدانها را در تسخیر خود داشتند.
چریک ها هم در این چرخش تاریخی , با انچه در اعماق جامعه می گذشت پیوند یافته و میلیونی گشتند. ازهر سو صدای تغییر شنیده می شد.نیروئی که توانست با در اختیار گرفتن این قدرت عظیم در میدان , اهداف خویش را پی گیرد, آیت الله خمینی و هم اندیشان همراهش بودند که , در اندک زمان, با توسل به خشن ترین شیوه ها و براه انداختن کشتار دگر اندیشان در زندان ها و....چهره " حکومت اسلامی " را نشان دهند.
اوین , هنوز پا بر جاست. تپه های اوین , همچنان همان قوس و کمان خود را دارند.
اوین در طول حیات خویش , کارنامه ای روشن از فعالیت نیروهای ضد دیکتاتوری دارد.سینه اوین درا دامه حیات خویش , سرشار از سرود و ترانه ای گشت که , در تابستان 67 , آواز های آدمیان در بند را , دژخیمان, با تکه هائی از طناب , در گلو خفه کردند ,و بر چهره بر پا گران انقلاب( مردم) کوبیدند تا هرگز , از نو به حریم قدرت , پای نگذارند.
آنها خاورانها را با تکه , تکه کردن جانهای شیفتۀ بر آمده از انقلاب 57 بنا کردند. از تپه های اوین تا خاورانهای سراسر میهن , آنچه بر جای مانده ,تصویری روشن ازرویکرد دو دیکتاتور نسبت به مخالفین می باشد.
آنها قلع و قمع سازمانها و احزاب سیاسی را با چنان سبعیتی انجام دادند که , از آن تاریخ هیچ نیروی مخالف نتوانست در داخل میهن قد علم کند و صدائی در میان صدا ها باشد.
هجرت از میهن , آغازی دیگر برای حیات سیاسی نیروهای مخالف شد. همه ی تشکل هائی که حتی پس از انقلاب شکل گرفتند, نتوانستند ادامه حیات دهند و اعضای آن مجبور به ترک میهن گشتند و از نو با نیروهائی که توانسته بودند خود را به بیرون از مرزها برسانند, به برپائی تشکل های خوداقدام نمودند. فدائیان خلق , هم از این امر مستثنی نبوده اند.
زندگی در بیرون از مرزهای میهن با ویژگی های خاص خود, تاثیرات مشخصی بر این نوع تشکل ها و اعضای آن بر جای گذاشت.آرمان خواهان دیروز , هنوز چند صباحی از زندگی و فعالیت شان نگذشته بود مواجه با تغییرات شگرف در جهان هستی شدند. فروپاشی کشور شوراها, اعتقاد به سوسیالیسم را در دیدگاه این نیروهابه تردید کشاند .آنها مرزبندی جدید خویش را ,هر دو سال یک بار در کنگره های خویش , گام به گام آشکار نمودند. در این رابطه شاهد ریزش بسیاری از نیروهایشان در خارج از کشورشدند. آنانی که از" تشکیلات خارج کشور" بیرون می رفتند, یابرایشان شرایطی فراهم می کردند تا بیرون بمانند! در هر کشوری ساکن بودند , در محیط کارو زندگی , به سنت فدائی خویش وفادار مانده و انسانهائی دور از هیاهوی تشکیلاتی , تاثیرات بایسته و شایسته ای داشته و دارند.
سیراقامت طولانی مدت در خارج از کشور, دور ماندن ازتغییرات و تحولات داخل و تاثیرات آن بر توده های مردم , مردمی که در چنگال دیکتاتور, اسیرو به دشواری چرخ زندگی را به گردش در می آوردند, خود بخود خلائی را بوجود آورد که تشکلهای برون مرزی نتوانستند , ایده ها , خطوط و بر نامه هایشان را به منصه ظهور برسانند. این عدم رابطه و دورماندن از متن جامعه , این تشکلها را تبدیل به" محافل سیاسی در خود "تبدیل نمود.
برای برون رفت از این وضعیت فلاکت بارطولانی ,عاقبت منجر به این گردید که , از نو به فکر تشکلی دیگر! با محتوائی دیگر گردند.
مبارزان میهن ما , کمونیست های میهن ما ,پیروان سوسیالیسم از یک صد سال پیش , هر تلاشی برای احیاء تشکلی نمودند , در داخل کشور و با مایه گذاشتن از همۀ وجود خویش بود, در سیاه ترین سالهای تسلط دیکتاتورها , سنتی را بر جا نهادند که هنوز , ما از آن جانهای شیفته نیرو می گیریم . هنوز در درون میهن , صدائی اگر شنیده می شود در پیوند با آن انرژی نهفته ای است که , مرز بندی مشخص خود را با صدای بلند , در هر زمان , رو در رو با دیکتاتور ها اعلام نموده اند.
این رویکرد نو , نه با سنت مقاومت مردم ما در ارتباط است , نه با انچه در خود ,آن حقیقت تلخ را بهمراه دارد ,که ,در جامعه شاهد هستیم.رژیم جمهوری اسلامی با دست زدن به ماجراجوئی های سیاسی در منطقه و جهان , عملا سرنوشت میلیونها ایرانی را به لبۀ پرتگاه نیستی کشاند. هیاهوی " هسته ای" متعاقب آن "تحریم" های گسترده , آنچنان فضای دردناکی بر زندگی زحمتکشان جامعه فراهم کرد که روزانه در میادین عمومی و رودر رو, با قدرت , مقابل ساختمان های اداری اش , شاهد اعتراض های گسترده هستیم. عملا عدم توجه به خواسته ها و نیازهای این بخش وسیع از طبقات و اقشار جامعه , خود سرکوبی به مراتب شدید تر از دستگیری و به زندان افکندن است.قتل آشکارزحمتکشان درانظار عمومی , خود سوزی کارگران, شلاق زدن کارگران صنفی کار در معابر عمومی , همه و همه از فاجعه ای سخن می گوید که در پائین هرم طبقاتی جامعه رخ می دهد. چهره واقعی دولت و حکومت را در بین این لایه می توان دید.
آنچه نیروهای برون مرزی و غلطان در دنیای مجازی شان شاهد هستیم , ترسیم چهره ای دیگر از حکومت اسلامی هستند.رجعت مجدد به دوران " شکوفائی جمهوری اسلامی" با اسم و رسمی دیگر را هر روز حقنه می کنند. ایدولوگ های درون و بیرون , با دادن علامت های ویژه به هم , سهم به سزائی در انحراف اجتماعی مبارزه داشته و تردیدی نیست که در اتخاذ این روش , فقط گرایش فکری دخیل نیست. چرا که در درون کشور , آنهائی که روی این "طبل حلبی" می کوبند , صدایشان از موسسه های ویژه ای شنیده می شود که وطیفه اصلی شان مبارزه با " چپ" است.
امروز آنها می توانند هر نامی را برای خود بر گزینند. چپ دمکرات , چپ اصلاح طلب , اُصقلاب و یا..... اما چیزی که در این میان رخ می نماید , انحراف از آن اصلی ست که پایه گذاران جنبش فدائیان خلق بنا نهادند و همان پاینبدی به سرشت انسانی مبارزه و دفاع از کارگران و زحمتکشان است.
امروز 40 سال از خاموش کردن صدای تو می گذرد. آنچه در درون ما فدائیان خلق شنیده می شود, صدای دور و نزدیک زنان و مردانی ست که, در همیشۀ زمان به دیکتاتور ها " نه" گفته اند و هرگز خود را به محافل ارتجاعی و ضد ملی آلوده ننموده اند .این نیز بگذرد.

کاوه بنائی ــ رم


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد