logo





حرکت شن های روان

پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۶ فوريه ۲۰۱۵

رضا بایگان

bayegan.jpg
در زمانی که جنگ اول عراق و امریکا صورت گرفت و چاههای نفت کویت را لشگر عراق به آتش کشید. در مقاله ای زیان حاصل از آن را بر روی کشاورزی منطقه نوشتم و تاثیر دود حاصل را بر روی سطح خاک توضیح دادم و نوشتم که « اگر چه به نظر اینگونه مسایل ساده می آیند ، ولیکن اثرات منفی آن تا سالها تداوم دارد .»
موضوع حرکت شنهای روان و هجوم ملخ ها ( که یکی از بزرگترین آفات شناخته شده ی نباتی است ) هر دو از حد و مرز یک کشور خارج است .
در مورد ملخ مراکشی یا ملخ مهاجر، ما با دو عامل ومحرک در گیرهستیم :
اول :عامل خارجی، یا مهاجرت از کشورمبداء و سپس عبور از کشور همجوارو هجوم به مزارع و باغات و مراتع داخل کشور .
دوم : عامل داخلی، که هجوم بعد از تخم ریزی نسل مهاجر یا نسل اول و یا نسل های بعد میباشد.
عامل خارجی را ما در خوزستان و ایلام از یک طرف و مناطق شمال شرقی از سوی دیگر داریم . و این امردرهمه ی سالها آشکارو خطرناک نبوده و نمی باشد ، بلکه در سالهایی که تولید نسل از حد معمول خارج شده و امر مهاجرت از محل زیست صورت می گیرد زیان آور و خطرناک خواهند بود .
در مورد عامل داخلی ما با نسل های باقی مانده از هجوم سالهای قبل رو در روی هستیم که گاه بومی شده اند .
ملخ اصولاً بعنوان یک آفت نباتی در هر گوشه ای از ایران می تواند وجود داشته باشد. این وجود به تنهایی چندان زیان آور نیست، مگر در زمانی که ، تولید نسل بحد انفجار رسیده و مهاجرت همراه با حمله و آسیب رسانی به مزارع و باغات و مراتع برای تغذیه و بقایی نسل آغاز می شود .
بارها در آبادان شاهد هجوم ملخ بوده ام و به آسیب های حاصل از آن آشنایی دارم .باور کردنی نیست که چه صدمه ای از خود باقی می گذارند. باید یاد آورشوم که ملخ با توجه به جسمی که دارد ، دارای قوی ترین آرواره بین حیوانات روی زمین است .
در واحد های درسی ، دفع آفات کشاورزی ، ما با چند آفت مشکل برخوردی یا مبارزه داریم . یعنی اینکه دفع آنان کاری آسان نمی تواند باشد .
اول گنجشگ است، که در دوران کاشت بذر را از زمین جمع آوری می کند و مبارزه با آن کار ساده ای نیست. این آفت در منطقه دزفول و شوشتر بیشترین صدمه را به مزارع وارد می سازد .
دوم، انواع سوسکها بخصوص سوسک حمام است. این آفت که یک آفت انباری و یا یک حشره ی خانگی محسوب می شود. بدلیل مقاومت و فرم زیستی و جسمی که دارد ، مبارزه با آن همیشه مشکل خواهد بود و حذف آن کار ساده ای نیست .
و اما در مورد ملخ . کار مبارزه با آن نیز چندان ساده نیست . بچند دلیل . یکی اینکه محل زیست ملخ ها بیشتر، در صحرا و مراتع می تواند باشد ( بدلیل آرامش و عدم حرکت وسایل کشاورزی و امکان تغذیه در طول سال ) که لاجرم مبارزه با آن از طریق بخش خصوصی کمتر انجام می شود. ودوم مهاجر است، یعنی اینکه صدمه را به مناطق خارج از محل زاد و ولد وارد می سازد.
در زمانهای دور ( یادم هست دوران دانشجویی من بود ) با امضای قرار داد های متقابل بین الملی و بخصوص کشورهای دارای محیط زیست اولیه ، برنامه جلوگیری از مهاجرت و مبارزه در نقطه سکونت اولیه ملخ مهاجر یا مراکشی ریخته شد و حاصل آن نیز کاملاً دیده می شد. منطقه جنوب ایران تا حدود زیادی از این آفت و نوع مهاجر آن در امان بود .
در اخبار خواندم که حمله این آفت در مناطق شمال شرقی خسارت بار است. یاد دارم که یک روز که حمله ملخ مراکشی در آبادان را داشتیم ( باور کنید که آسمان از حضور ملخ سیاه شده بود و یکی از تفریحات ما گرفتن ملخ و بستن پای آنها با نخ شده بود . البته ملخ را همان زمان در آب داغ و نمک می پختند و می فرو ختند و ما هم گاه با پول توی جیبی به ملخ خوری روی می آوردیم ) پدرم برایم توضیح داد که در زمان جوانی ( پدر من اهل قاین بود که در دوران جوانی به آبادان مهاجرت کرده بود) که در ولایت بودست، سالی بود که ملخ مهاجر حمله ای شدید به منطقه داشت بوده است. امیر شوکت الملک که حاکم منطقه در آن زمان بود ، برای جمع آوری ملخ و تخم ملخ جایزه گذارده بود، تا با این کار از طریق مبارزه فیزیکی ( نامی که در کشاورزی بر آن می نهند ) به دفع ملخ پرداخته شده باشد .
بی تردید جمع آوری ملخ قبل از تخم ریزی و از طرفی جمع آوری تخم قبل از شفیره شدن ، از هجوم آن در سالهای آینده پیشگیری می کند .
و اما داستان پدر برای من که بعد ها می بایست در دوران تحصیل در دبیرستان کشاورزی و سپس دانشگاه واحد دفع آفات را هم بگذرانم این آموزش را داشت که ، نسل هایی از ملخ مراکشی در مهاجرت تا کشورهای شرقی هم مرز ما نیز رفته است و در آنجا بومی گردیده .
باز در گزارشها خواندم که هجوم ملخ مراکشی به نقاط شمال شرقی ایران تا رسیدن به استان گلستان و حتی آذربایجان تداوم مسیر داشته است . کارشناسان منبع این هجوم را ترکمنستان میدانند .
در مجموع بخشی از افات نباتی و یا بیماریهای دامی مرز نمی شناسند . از آن جمله هجوم گنجشک و سایر پرنده های صدمه زننده به مزارع و یا حامیل بیماریها . حمله گراز ها در مرز شمالی به مزارع ( مثل دشت مغان ) و یا حمله ملخ مهاجر .
بی تردید در این گونه موارد باید منطقه ای و با همکاری کشورهای همجوار عمل کرد .

و اما گرد و خاک ، یا بقول امروزیان ،، ریزگردها ،،
-------------------------------
موضوع حرکت شن های روان از همان جمله مسایل بدون مرز است که در مورد ملخ آوردم .
حرکت شنهای روان چه بصورت سطحی و چه بصورت فضایی امری است که مرز نمی شناسد . بقولی بدون پاسپورت و ویزا هر جا خواست و باد وزید می رود .
در سالها پیش (بیش از نیم قرن پیش ) برای حفظ حریم جاده ها در خوزستان گاه بعرض دو متر در کناره جاده ها بر روی زمین نفت سیاه می پاشیدند . این کار موجب می شد که شنهای حاشیه جاده حرکت نکرده و سطح جاده مرز خود را مشخص شده داشته باشد . بی تردید ریختن نفت سیاه و یا هر ماده ای نظیر آن ( مثل ملاس نیشکر و روغن سوخته و یا . . ) موجب چسبندگی ذرات خاک شده و از حرکت آن جلوگیری می کند. ولیکن زیان حاصل از آن بر فواید آن می چربد .
در ابتدا نوشته آوردم ، که دود حاصل از سوخت نفت چاهای کویت بر کشاورزی منطقه جنوبی ایران تأثیر منفی دارد. همین امر در مورد استفاده از نفت خام در شنزارها نیز صدق می کند .نفت خام بدور ذرات خاک چسبیده و موجب سنگینی و چسبندگی آن می شود . این قشر قرار گرفته در روی خاک بعد از مدتی که با گرده های بعدی پوشیده می شود، کاربرد خود را از دست میدهد . در پرواز و یا حرکت بعدی که جایجایی را در پی دارد، وقتی لایه های شن که به نفت آلوده شده اند ،به مناطق کشاورزی می رسند موجب تغییربافت خاک را فراهم می سازند . این بافت جدید فاقد قدرت جذب و نگهداری آب بوده و سیستم کشاورزی را دگر گون می کند .
در اراضی کشاورزی خوزستان و بخصوص در مورد زمین و نحوۀ کشت و آبیاری آن مشکلات خاص خود را داریم . اراضی خوزستان ، بخصوص اراضی زیر" سد دز" یا اراضی "آبخور" سدهای منطقه ، دارای لایه شور موجود در زیر لایه کشاورزی است. حضور لایه های جدید آغشته به مواد چسبنده ، موجب می شود که آب از لایه سطحی به لایه زیرین رفته و بعد ها بوسیله لوله های باریکی که ایجاد می شود، آبی که با نمک مخلوط شده به سطح آمده که این انتقال موجبات شوری زمین را فراهم می آورد .
همین موضوع و مشکل را زمانی که اراضی پنج شرکت زیر سد راپس از کنارگذاردن مالکان یا طرف قراردادها، به کشاورزان منتقل کردند ( بی محاسبه از طریق جهادکشاورزی این امر صورت گرفت که مشکلات حقوقی خود را در پی داشت ) و آنان ( یعنی کشاورزان محلی که اکثران کارکنان همان شرکتها بودند ) نیز اراضی را به صیفی کاران یزدی اجاره دادند، دیدیم . دیدیم که اراضی در اثر آبیاری بیش از حد و وجود ارتباط لایه ی بالایی با خاک شور زیرین ، دوباره ارضی زهکشی شده
با هزینه ای سرسام آوری که برای این کار پرداخت شده بود ، تبدیل به اراضی شور شد .
در سال ۱۳۵۰ من یکدوره کارآموزی در مرکز تحقیقات کشاورزی صفی آباد دزفول گذرانیدم . در آن سال با سیستم جلوگیری از حرکت شنهای روان آشنا شدم و اندک تجربه ای کسب کردم.( البته همان زمانها هم سازمان ترویج کشاورزی جزوه ای در این زمینه منتشر کرده بود ) بی تردی من به یک کارشناس خبره در این رشته تبدیل نشدم ، ولی این آشنایی نیز خود، کم اهمیت نبود. در آن زمان سازمانی با همین نام ( جلوگیری ازشنهای روان و یا چیز در این حدود) تشکیل شده بود که به چند طریق از حرکت خاک جلوگیری می کرد.
اول: کاشت گیاهان کویری ، مثل "گون" یا چیزی از آن خانواده. و یا گیاهانی از خانواده "جکن" و یا "تاق" و یا . . . البته که چند مشکل در اجرای این طرح وجود دارد و داشت که باید مد نظر قرار گیرد و یا می گرفت .
نخست اینکه باید گیاه از نوع چند ساله باشند. در مرحله بعدی ، باید تا رسیدن به خود کفایی از نظر آب و دریافت مواد غذایی از زمین ، به آنها رسیدگی شود . و این برای منطقه ای که چند صد هزار هکتار وسعت دارد ، کار ساده ای نیست . اگر چه چنان می شد که این برنامه کامل اجرا شود ، در موقعیت آب و هوایی منطقه اثر بزرگ میداشت .
دوم ، پاشیدن مواد چسبنده؛ این را باید فراموش کرد، بدلیل اینکه همچنان که آوردیم زیان آن بیشتر از فایده آن است و ما در کل سیستم آب و هوایی منطقه را هم بهم می زنیم .
سوم کارگذاری دیواره های نگهدارنده یا باد شکن.
در محاسبات باد شکن ها و منطقه ی اثر آن ، هرمتر ارتفاع دیواره ی باد شکن را ده متر محاسبه می کنند . بی تردید موفق ترین و بهترین راه برای جلوگیری از حرکت شنها ، کشیدن دیواره باد شکن با استفاده از گیاهان خانواده "نی" که بصورت بهم پیوسته ( مثل آنچه در شهرستان ها قدیم پشت پنجره و درها برای جلو گیری از ورود حشرات و گرما می آویختند) است . قرار دادن این دیواره ها در زمین شکل و فرم خودش را دارد . با ارتفاعی حدود یک متربالاتر از سطح زمین و عرض ده متر و بصورت متناوب و زیک زاک ، آنرا در زمین قرار میدهند تا ذرات خاک پشت آن قرا گرفته و تداوم حرکت نداشته باشد. البته باید این قرار گیری با در نظر گرفتن مسیر باد باشد .
بی تردید، این دیواره ها احتیاج به مواظبت و رسیدگی مداوم دارد و هر چند سال یکبار باید که تجدید شوند و یا پاکسازی گردد . دلیل انجام این کار هم این است که ، خاک در پشت این دیواره بصورت یک نیم تپه درمی آید، در این حالت دیواره خاصیت خود را بعنوان یک سد بادشکن از دست می دهد .
و اما این کار تنها موردی نیست که بشود با آن جلوی تمام زیان حضور ریز گرد ها را گرفت. بی تردید کشورهای همسایه و کشور های مبدا برخواستن شنهای روان از زمین و شروع حرکت ، نیز باید در همین زمینه دست به اقدام بزند. چرا که گرد و خاک وقتی از سطح زمین جدا و به ارتفاع میرود ، تداوم حرکت آن دیگر از کنترل خارج است. این دقیقاً همانند همان مبارزه با ملخ مراکشی است، در واقع باید در محل زایش و یا محل وجد شن ها کنترل وجود داشته باشد.
و اما مشکل دیگری که در امروز خوزستان و دیگر مناطق جنوب غربی ایران بوجود آمده است ، علاوه بر حرکت شنهای روان ( که دلیل اصلی آن جنگ و فراموش شدن این پدیده بوده است ) امر دیگر نیز هست.
در طول جنگ ایران و عراق جاده های فراوانی در منطقه بوجود آمده است و یا سطح منطقه کوبیده شده و گیاهان آن از میان رفته اند . این جاده ها و کوبیدگی ها حرکت شنها را سرعت می بخشند.
در طول جنگ بسیاری از این دیواره ها تخریب شده اند و این نه تنها در ایران نبوده بلکه در عراق نیز همین موقعیت را داشته است.
علاوه بر آن تخریب نخلستانها نیز در این مورد بی اثر نیستند. چرا که نخل ها کار باد شکن را می کرده اند و در سیستم آب و هوایی منطقه نیز اثر گذاربوده اند .
در دوران بعد از جنگ من نمیدانم تا چه اندازه به باز سازی و ترمیم و افزودن به این دیوارها فعالیت شده است . ولی بی تردید اگر کاری مفید و کامل انجام می شد ، دیگر مشکلی در این حد نداشتیم .
بزرگترین مشکل فعلی که بر خطرِ این ریزگردها می افزاید، وجود تفاله های کار برد موادهای کشتارجمعی است که در منطقه و در دوران جنگ استفاده شده است.این کاربرد چه از سوی ارتش ایران و چه از سوی ارتش عراق و از همه مهم تر ارتش امریکابوده باشند. زیان آن هنوز هست و تاثیر گذار می باشد . در این مورد شک در کار برد مواد اورانیوم از سوی امریکا را هم باید افزود، البته در کنار مواد شیمیایی و . . .
در چندین سال اخیر بدلیل اینکه ما قصد بکار گیری آبهای جاری در کشور را برای امر کشاورزی داشته ایم ، جلوی حرکت آبهای جاری در رودخانه ها را با ایجاد سد ها گرفته ایم .
درزمانی که من در ایران بودم ماموریتی داشتم برای برنامه ریزی در زمینه کاربرد آب پشت "سد هامون" و "رودخانه ی هیرمند". در گزارشم به وزارتخانه نوشتم « اول باید تکلیف را برای سهم ایران از آب رودخانه ای که از افغانستان سرچشمه می گیرد مشخص کرد، بدون داشتن سهمیه ای مشخص از آب رودخانه ، نمی شود برنامه ریزی دقیق و صحیح داشت. »
من میدانستم که یک زمان افغانها ، راه ورود آب را خواهند بست. این کار را ما با آب سرچشمه های کارون وکرخه که از کوههای لرستان و بختیاری است ، کرده ایم . کارون که زمانی تنها رودخانه قابل کشتی رانی ایران بود ( اروند رود بدلیل اینکه مشترک است در نظر گرفته نشده ) را خشک کرده ایم. ما با این کار میزان رطوبت موجود در هوا را کاسته و به امر حرکت شنهای روان سرعت داده ایم.
همین امر در مورد "دریاچه ی ارومیه" ، "مرداب گاوخونی" و زاینده رود و. . . نیز صدق می کند . البته طولی نخواهد کشید که ما با حرکت نمک دریاچه ی ارومیه خاکهای کشاورزی منطقه را از حالت خنثی و اسیدی به قلیایی مبدل خواهیم کرد .
در خاتمه همه ی امید من این است که با همکاری عراق ، ترکیه ، سوریه و حتی عربستان بتوانیم جلوی یک فاجعه بزرگ را بگیریم . مرا چه چشم امید، به عراق از هم پاشیده و سوریه در حال جنگ و عربستان تنها دل بخود بسته ویا کشورهای فقیرشن خیز و ملخ خیز نیست . در مورد کشور خودمان هم که همه ی اختیارات اجرایی را بدست نا واردان داده اند، پس ما را چه چشم امید باید؟!

مهندس عبدلرضا بایگان
کارشناس سابق کشاورزی
17 فوریه 2015


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد