logo





آرزوی ويرانی بيشتر؟

چهار شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۱۳ مه ۲۰۰۹

داریوش همایون

daryoush-homayoun.jpg
برای ما در بيرون، چنانکه برای نيرو های مدنی و روشنان جامعه ايرانی، اين انتخابات هر چه نباشد فرصتی برای فراگير کردن گفتمان تازه دمکراسی ليبرال و آغاز يک جنبش بزرگ ملی در برابر جهان بينی آخوندی و سياست های جمکرانی هست. ما اکنون می بينيم که سازمان های سياسی و مدنی به صورت های گوناگون به گفتمان مطالبه محور می پيوندند. چنين جنبشی که در خدمت ويرانگری نيست به اکنون و آينده ايران بيشتر خدمت خواهد کرد تا انقلابی که برای روی دادن ش می بايد عملا آرزومند ويرانی هرچه بيشتر ايران بود.
هر کس می خواهد انقلاب کند نخست می بايد به ايران برگردد؛ بد تر شدن اوضاع ايران که در هر حال و با پيروزی هر کانديدای جدی رياست جمهوری پيش خواهد آمد نه حتما به انقلاب خواهد انجاميد و نه به سود ملی است
بحران اقتصادی جهانی ــ بزرگ ترين در هشت دهه گذشته ــ نمی بايد توجه ما را از بحرانی که ايران را فرو گرفته است و هم امسال ابعاد واقعی آن آشکار خواهد شد برگيرد. سی سال رفتار يک ارتش اشغالی، بی هيچ مسئوليتی در برابر مردم، با اقتصاد ايران ستون های جامعه ايرانی را سست کرده است و چهار ساله گذشته تير خلاصی بود که بر اين پيکر نيم جان خورد. اکنون ديگر پولی در ميان نيست که "مسائل خود را بخرند" و رکود و تورم همزمان (stagflation به زبان اقتصاد دانان) با همه قدرت ويرانگر خود در راه است. برشمردن پاره ای ارقام، همه از منابع رسمی و رسانه های ايرانی، برای نشان دادن بهمنی که فرود خواهد آمد بس است.
در سه ساله اول رياست جمهوری احمدی نژاد که از همه نظر دوران شکوفائی، و تبلور جهان بينی جمهوری اسلامی است، در امد ايران تنها از نفت ۵/۱۹۷ميليارد دلار بوده است. برای رئيس جمهوری و گرگان گرسنه ای که ماشين سياسی او را می سازند چنين گنج باد آوردی يک مصرف بيشتر نمی داشت: پر کردن جيب خودی ها و خريدن توده مردم (پول هائی که در سفر های استانی او ميان مردم پخش می شود، چهل ميليارد دلاری که بی هيچ نظارتی به عنوان وام توليد کار به اين و آن دادند و تلف شد...) برای دور خيز قدرت نهائی. احمدی نژاد با از سر راه برداشتن يا کنار زدن همه مقررات، آن ميليارد ها و بيشتر آنچه را که از گذشته مانده بود برباد داده است. او نه تنها نمی تواند بگويد که با آن پول ها برای مردم چه کرده است، حتی خودش هم نمی داند که نزديک ۲۰۰ ميليارد دلار که در اين چهارمين سال بر آن بسيار افزوده شد، به کجا ها رفته است. از نظر او اين امور در شمار اسرار دولتی است.
در نتيجه در سه ساله نخست او، نقدينگی (پول در گردش) در ايران از معادل ۸/۶۸ميليارد دلار به ۱۶۸ميليارد دلار رسيد و نسبت هزينه های دولتی به توليد نا ويژه داخلی از ۲/۱۵ در صد به ۶/۲۷ در صد بالا رفت؛ زيرا سرمايه گزاری خصوصی در ايران عملا باز ايستاده است. تورم ۲۴ در صد و رو به افزايش، بيکاری عمومی تا ۱۸ در صد، و دو برابر آن در گروه سنی ۱۸ تا ۳۰ سال، ورشکستگی های پر دامنه که اندازه های ترس آورش را به زودی خواهيم ديد و همه پيامد های ديگر بی مسئوليت ترين سياست اقتصادی که ايرانيان به ياد ندارند دستاورد اين رياست جمهوری بوده است. طرفه آن است که در اين گرم ترين کارزار انتخاباتی در جمهوری اسلامی جز به اشاره يا به شوخی به چنين کارنامه ای نمی پردازند؛ غارت اموال عمومی چنان عادی شده است که يک هوادار پر نفوذ احمدی نژاد به شوخی از سوراخ بودن سر و ته خزانه سخن می گويد و باز از او پشتيبانی می نمايد؛ و خامنه ای که احمدی نژاد را بهترين اجرا کننده منويات خود می داند همچنان پنهان و آشکار برای دو باره به کرسی نشاندن ش می کوشد. (ارقام از يک بررسی دکتر عباس ميلانی آورده شده است.)
هر حکومتی پس از انتخابات روی کار آيد بلا فاصله با کسر بودجه ای که می تواند تا پنجاه در صد برسد، و تورم و بيکاری کنترل ناپذير و کمبود فلج کننده کالا ها رو به رو خواهد شد، زيرا در چهار ساله گذشته سياست جانشين کردن توليد را باز هم پيشتر بردند و بی دريغ به تشويق واردات پرداختند. اما تنها مردم نخواهند بود که زندگی ها شان به تنگی بيشتر خواهد افتاد. آن گرگان بی شمار سيری ناپذير نيز دست به هر چه مانده است و از مردم بتوان زد خواهند برد و کشمکش های درونی رژيم بالا تر خواهد گرفت. دور نمائی است پر از مخاطره برای رژيمی درگير پيکار مرگ و زندگی که برای نگهداشتن خود از هيچ سرکوبگری و خشونت در برابر مردمی که ممکن است سرانجام به جان آيند، فرو گذار نخواهد کرد.
* * *
بر اينهمه می بايد فرا رسيدن لحظه برخورد تعيين کننده ديپلماتيک با امريکا را افزود. امريکائيان با چماقی که به سبب دشواری های درونی جمهوری اسلامی کوبنده تر، و هويجی که به همان سبب برای رژيم اسلامی مقاومت ناپذير تر می شود می خواهند پيش از ساخته شدن بمب اتمی رژيم که ديگر چندان دور نيست مشکل را چنان حل کنند که کار به مداخله نظامی اجتناب ناپذير نکشد. بسيار دور است که تاکتيک مذاکره برای مذاکره رژيم باز هم کار کند و امريکائيان به اندازه اروپائيان آماده باشند که به گفته يک مذاکره کننده رژيم، فرش گفتگو های اتمی را ميلی متر ميلی متر ببافند. تيک تيک ساعت اتمی همه چيز را زير سايه خود می آورد و هيچ کس در حکومت از نو جان گرفته امريکا نيست که ماه های آينده ی تنگنای اقتصادی و سياسی جمهوری اسلامی و فرصتی را که پيش آورده است نبيند و به حد اکثر از آسيب پذيری روز افزون رژيم اسلامی بهره نگيرد.
اينکه حکومت اسلامی بتواند خود را از اين بحران بدر آورد و بر پا بماند می تواند موضوع بحث های بسيار باشد. اما انتخابات پيش روی رياست جمهوری پرسشی را پيش می آورد که کدام کانديدا به حال رژيم زيانبار تر خواهد بود؟ در ارتباط با اين پرسش بار ديگر استدلال کلاسيک نيرو های انقلابی در محافلی از مخالفان تکرار می شود که هر چه اوضاع بد تر شود انقلاب و رهائی مردم پيش خواهد افتاد. در برابر، کسانی می گويند ايرانيان هيچ در حال و هوای انقلابی نيستند و نمی خواهند بار ديگر خود را به پرتگاهی پرتاب کنند که ته آن را نمی توان ديد؛ و اصلا از هم پاشی و انقلاب، آنچه را هم که از دستبرد جمهوری اسلامی مانده است به باد خواهد داد و ايران در وضعی نيست که تاب يک انقلاب ديگر را بياورد.
با آنکه هيچ کس نمی تواند از سوی مردم سخن بگويد از آنچه می توان ديد و خواند و شنيد به نظر می رسد که ايرانيان آماده هيچ قماری با آينده خود نيستند؛ و آنها را که در امن و آسايش بيرون مردم را به رفتن در برابر صف آتش و به زندان افتادن فرا خوانند و دم از انقلاب زنند جدی نمی گيرند. هر کس می خواهد انقلاب کند نخست می بايد به ايران برگردد. بد تر شدن اوضاع ايران که در هر حال و با پيروزی هر کانديدای جدی رياست جمهوری پيش خواهد آمد نه حتما به انقلاب خواهد انجاميد و نه به سود ملی است. اگر امروز در انتخاباتی که هيچ مرحله اش آزاد و سالم نيست اينهمه انرژی از سوی نيرو های بيرون از حکومت صرف می شود يک دليل بزرگ ش همان اميدواری به احتمال پايان دادن سياست های جمکرانی و جلو گيری از سقوط بيشتر است.
برای ما در بيرون، چنانکه برای نيرو های مدنی و روشنان جامعه ايرانی، اين انتخابات هر چه نباشد فرصتی برای فراگير کردن گفتمان تازه دمکراسی ليبرال و آغاز يک جنبش بزرگ ملی در برابر جهان بينی آخوندی و سياست های جمکرانی هست. ما اکنون می بينيم که سازمان های سياسی و مدنی به صورت های گوناگون به گفتمان مطالبه محور می پيوندند. چنين جنبشی که در خدمت ويرانگری نيست به اکنون و آينده ايران بيشتر خدمت خواهد کرد تا انقلابی که برای روی دادن ش می بايد عملا آرزومند ويرانی هرچه بيشتر ايران بود.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


ahmadi
2009-05-15 11:38:38
وقتی به شاه بیت نوشته ی آقای داریوش همایون رسیدم شدیدا متاسف شدم که تا کجا باید به دشمنی های دوران جنگ سرد ادامه داده خواهد شد.
« اما انتخابات پيش روی رياست جمهوری پرسشی را پيش می آورد که کدام کانديدا به حال رژيم زيانبار تر خواهد بود؟ در ارتباط با اين پرسش بار ديگر استدلال کلاسيک نيرو های انقلابی در محافلی از مخالفان تکرار می شود که هر چه اوضاع بد تر شود انقلاب و رهائی مردم پيش خواهد افتاد. در برابر، کسانی می گويند ايرانيان هيچ در حال و هوای انقلابی نيستند و نمی خواهند بار ديگر خود را به پرتگاهی پرتاب کنند که ته آن را نمی توان ديد؛ و اصلا از هم پاشی و انقلاب، آنچه را هم که از دستبرد جمهوری اسلامی مانده است به باد خواهد داد و ايران در وضعی نيست که تاب يک انقلاب ديگر را بياورد.»

واقعا منظور آقاي همایون از «نیروهای انقلابی» کیانند که می گویند : وضع هرچه بدتر شد انقلاب و رهائی مردم پيش خواهد افتاد ؟ آیا با این کلی گوپی میشود ادعای خیرخواهی برای ایران نمود ؟

واقعا آقای همایون به چه «کسانی» استناد می کند ، که می گویند : ایرانیان هیچ در حال و هوای انقلابی نیستند و نمی خواهند بار دیگر خود را به گرتگاهی پرتاب کنند که ته آنرا نمی توان دید ؟

آقای همایون باید به یک نکته توجه داشته باشد که تمام نحله های فکری ایرانی بعداز شهریور ١٣٢٠ بخوبی میدانند، که مواضع ایشان، چه گونه در طول سالها ، نوسان داشته و به درستی و نادرستی آن اصلا کاری نداریم . بهمان دلایل که ایشان توانسته اند به حک و اصلاح نظرات سیاسی خود بپردازند.
بسیاری از دیگر نیروهای سیاسی نیز در کوران مبارزات دوران معاصر ، غلیرغم نبود امکانات حداقل فعالیت سیاسی و فرهنگی و سرکوبهای خونین و بیرحمانه ، توانسته اند به رویکرد های روشنی برای ایجاد جامعه ی مدنی در ایران ناپل آیند. در هیچ یک از برهه های ١٠٠ سال اخیر کشورمان ، اکثریت روشنفکران ، فرهنگ ورزان و فعالان سیاسی به حد امروز پای بند به مبانی دموکراسی و جامعه مدنی نبوده ست. ایرانیان بعداز دهه ها، سلطه ی اقتدار گرایان پادشاهی و مذهبی میروند تا پایه های جامعه ای چند صداپی را بنیان نهند.

دیگر با زبان و تفکر دیروز ، نمی توان رقیبان سیاسی را از صحنه بیرون کرد. امروز « اکثریت» رهروان آزادی و عدالت خواهی « انقلابی » نیستند. نیروهای «انقلابی » هم خطر اصلی کشورمان نیستند.





نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد