|
چون پای بر رکاب
در آتش خود می دمد و پیش از سپیده، سرخ فام با هی هی مهر عزم دماوند می کند به کمین، در تاریکایِ راه نشسته جامه ی زرینش می درند به چاهش افکنده بر مرکبش هی می زنند و ماه ی سیاه در دست، به تاخت بر پیشانی چین خورده ی البرز بهمن را گِل آلود و می تازند کولاک است و در غبارِ کوچه ی بن بست پیش بندی بر دامن، نه از تبی دو ساعته، از هراسی دختر رحمان می لرزد باز او میزبانِ تیتانهاست* وآنگه ندای ربنا می آید. *- خدای تخریبگر در یونان باستان Perses یوفالا، پناهگاه وحش divanpress.com نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|