logo





«هر چه ضربه زدم...» و «فریاد کش»

يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ - ۰۴ ژانويه ۲۰۱۵

شهاب طاهرزاده

هر چه ضربه زدم ...

هوای زندگی در ما نبود
هر چه و هست آشنا نبود
در خجلتم آنچه در دنیا کردم
هوای عشق در جان بی وفا نبود
در این دنیا نمی گردم باز
کمال معرفت بر رخ نا زیبا نبود
گل به من می نگرد بی پیرایه
گل ندارد پیرایه که بی جا نبود
پرچمش جمهوریش دلم تاریک کرد
آنجا زندگی نیست یا رها نبود
گمان کردیم زمان می بخشد
افسوس که زمان بخشا نبود
هر چه کردم صدای او باشد
سیل غم آمد وصدایش رسا نبود
چه جای خوبی بود دیدن بهار
هر چه کردیم عشق را رویا نبود
روزه و دعا و اذان و مسجد
معرفت رفت از ما جای دعا نبود
بلبل آمد کنار گل نشست
کجا و کی گفت جای صفا نبود
بر سر هر ایرانی سایه ای نشست
این همان مرگ بود دیگر صبا نبود
سالها و سالها صدای مرگ می شنوم
خوشحالم که صدای من نما نبود
در انتهای زندگی می آید مرگ
چکنم ؟ هر چه ضربه زدم توانا نبود .

2014 10 26

---------------------------------------

فریاد کش

به زلفت قسم تا مرا جانی هست بتازم به بنیادها
گر نیست مرا باری در دل می دهم فریادها
به زلفت قسم تا مرا جانی هست بگیرم فریاد
که می گوید در دلش نه! میدهم آنرا به یادها
کجا بود آنکه گفت بنشین ! دنیا عوض می شود
سی و چند سال نشستیم و اهریمن بکشت آزادها
فریاد از تو بود و انسان از تو بود آری
فریاد کش آمد و ابر سیاه بر آسمان زد دادها
به کجا بروم که زلت تو بر جانم بسته است
زلف هزاران دختربه خاک افتاد از سر بیدادها
اعدام وقتل و جنایت سه بند است از قانون تو
که گفت این قانون زمان است در فصل بامدادها ؟
تو کشتی زن و مرد همچون جوانهء سبز
نمیدانی هر چه کردی باز می کند حدودها
چه بادی می وزد سر تاسر دشت زندگی
از یاد نرود درختی که ایستاد به بادها
من میمیرم و تو خواهی ماند ای ایران
بیهوده است به ایران سنگ زدن به حذف نمادها .

24 06 2014



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد