logo





نقد ۳ شعر پسامدرن

دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۳ - ۲۹ دسامبر ۲۰۱۴

بیژن باران

bijan-baran.jpg
با واشکافی ۳ شعر پسامدرن، آغازی در نقد شعر پسامدرن ارایه می شود. نقد شعر مدرن و پسامدرن چگونه است؟ از میان شیوه های نقد کدام یک بهتر است؟ چگونه میتوان یک شعر را واشکافی کرد تا نوآوریهای نهفته در آن عیان شوند؟ این نوآوریها را رده بندی کرده تا شیوه، سبک، مکتب شعر آشکار گردند.

برای پاسخ باین پرسشها، ۳ شعر مشخص از دهه ۸۰ ش "آن"، گوادلوپ، هراس نقد می شوند. آنها در پایان درج شده؛ با شیوه نقد ساختارگرایانه نوآوریهای آنها حفاری و رده بندی شدند. نوآوریهای فردی و بدایع سنتی با هم تفاوت داشته؛ گرچه هر دو برای برانگیختن حافظه زبانی، عاطفی، حواس 5 گانه خواننده بکار برده شده اند. زبان بخشهای غیرزبانی مغز مانند عاطفه، جفتیابی، لذت را می تواند تحریک کند. تملق، غلو، پاچه خواری می توانند بامید پاداش در آینده باشند.

پیکاسو نقاشی گرنیکای را در ۱۹۳۷ بخاطر بمباران هوایی دهی در باسک اسپانیا به ابعاد بزرگ ۴ در ۸ متر کشید. با دیدن اصل آن می توان در نمادهای هنرمند ضدجنگ غور کرد. عناصر عمده تابلو انگیزه هنرمند، ترور و آشوب جنگ، کاربرد رنگ خاکستری، موجودات درون صحنه اند.

موجودات ۲ گروه اند: جانوران ورزو/ گاو نر نماد خشونت، اسب زخمی نماد خلق، پرنده؛ انسانها مانند جنازه سرباز، زنی با چراغ نزدیک پنجره، مادری با کودک مرده در بغل، زنی گریان با دستها به آسمان و خانه اش در آتش. چند نماد دیگر هم دیده می شوند: شمشیر شکسته، چشم، چراغ، شعله. همزمانی رخدادها، زاویه دید دورانی/ضد پرسپکتیو، دیدگاه وحشتزده در این تابلو عمده اند.

با دیدن این تابلو می توان از سلیقه تلفیق عاطفه و تصویر در آن حظ کرده و آموخت؛ آن را در زبان شسته رفته شعری نیز بازآفرید. لذا شاعران پسامدرن با کاووشهای فراوان در شعر، هنر، نقد، معماری، فیلم، ویدیو کلیپ، کارتون، پویانمایی، کاریکاتور- می توانند با دقت و کاربرد عناصر زمان، زاویه دید، عاطفه راوی تجربه غنیتر در شعر به خواننده ارایه کنند.

در باره یک شعر میتوان نظرداد. آنرا نقد کرد. تاویلی هرمنوتیک ارایه داد. احساسی برخورد کرد. کلی گویی کرد. آنرا واشکافی زبانی کرد. ساختار زمانی/ مقوله ای، تقطیع هجایی آنرا مداقه کرد. آرایه های ادبی بکاررفته در آنرا تشریح کرد. از نظر اجتماعی آنرا مساحی کرد. کنه آنرا روانکاوی کرد. شکل بصری آنرا شکافت.

در یک جامعه با محله های پسامدرن، البته نه همگن با دیگر کلان شهرهای غرب، شاعر در مترو سریع هزاران صورت، اشیاء، منظره می بیند. او در خانه تلویزیون ماهواره ای چند سد کانالی بزبانهای مختلف با دگمه های تغییر کانال زیر انگشت خود دارد. برای او ابزار ضبط/ ترکیب شعر تندتر/ متنوعتر میشوند:

با رایانه بیسیم چندرسانه ای جیبی، آیفن، بلکبری، رایانه کتابی/ لپتاپ متصل به اینترنت، تلفن همراه با دوربین، جی پی اس ردیاب، انبار ترانه ها برای گوشیدن موسیقی، حافظه گسترده اطلاعات مربوط به دوستان/ اماکن، ورودی صفحه کلید برای تحریر، خروجی صفحه تصویر برای دیدن متن، عکس، کلیپ. شاعر میتواند با ابزار دیجیتال نزدیک بسرعت اندیشیدن فکرهای ارادی و کتره ای در سر را بدام اندازد، ضبط و ترابری کند.

اگر در شعر پسامدرن مضمون/ هدف نباشد؛ آن یک کلاژ/ ۴۰ تیکه کلامی میشود: همزمانی رویدادهای موازی سریع دوروبر شاعر، فوران فکرهای کتره ای در ذهن، امکان ضبط سریع این رخدادهای عینی و ذهنی بر یک واسطه مغناطیسی /الکترونیک مانا، تغییر شکل و ترکیب پذیری آنها.

شاعر می تواند منظره را درونی و ضبط کند. اخبار اجتماعی در اختیارش باشند. این همزمانی چند رویداد و امکان ضبط سریع شاعر را بسوی شعر پسامدرن می کشاند. اگرهم محفوظات ذهنی دهه های پیشین را در مغز داشته باشد؛ ولی ابزار دیجیتال دههی 90 ش بر اندیشه او اثرگذار اند.

در دهه 90 ش شاید شاعر با تلفن همراه خود شعر را زمزمه/ دیکته کند؛ سپس با نرم افزار تبدیل صوت به متن آنرا نوشتاری کند. البته در زبانهای لاتین این امکان اکنون وجود دارد؛ بعلاوه اسکن scan صفحه ی کتاب به پرونده تصویری؛ سپس با برنامه تشخیص نوری حرف OCR این پرونده تصویری را میتوان به متن پردازش پذیر تبدیل کرد.

با این فن آوری میتوان با اسکن تمام کتب گذشتگان؛ آنها را به متن برای موتورهای جستجوگر کلمات تبدیل کرده؛ بر دی وی دی، سرور، دیسک فلاش/ حافظه انگشتی ذخیره کرد. این واسطه روی سرورهای همیشه حاضر در 5قاره قرار می گیرند- کتابخانه همیشه باز جهانی.

نوع دیگر این پروسه برای صفحات نوشته دستی بنام تشخیص هوشمند حرف ICR است. این نرم افزار میتواند با 2 مدل زبانی لغتنامه برای صحت املایی و بسآمد/ فرکانس رخدادی حرف در کلمه دقت متن حاصل از دستنوشته اسکن شده را به 90 تا 100 % تصحیح/ صحتمند کند. مدل زبانی مجموعه ای با فرمولهای ریاضی و جدولهای لغتی است.

ورودی آن تصویر حاصل از اسکن و خروجی آن متن حروفی جستجو پذیر است. در خواندن نوشته، خواننده حروف اول و آخر کلمه را اسکن چشمی کرده؛ لذا در ذهن اغلاط املایی را درست سازی کرده؛ مفهوم را دریافت می کند. چون مشای املای درست کلمه در حافظه او بوده؛ آنرا بر متن غلط دار فرافکند.

این نرم افزار بسآمد رخدادی حرف در کلمه را محاسبه کرده؛ با اعداد انبار شده مقایسه کرده؛ نتیجه را در تصحیح متن بکار میبرد. چون در کلمات عربی حروف پ، چ، ژ، گ وجود ندارند؛ پس اگر در یک کلمه عربی بسهو/ بخطا در ماشین یکی از این حرف بیآید؛ نرم افزار آنرا تصحیح می کند.

اسکن دستگاهی است که نور را بر صفحه کتاب پاشانده؛ پراش نور را بخاطر تصویر/ نوشتار بر یک صفحه الکترونیکی با ماتریکس افقی و عمودی ردیف سلولها به پرونده ای دیجیتال تبدیل می کند. کلمه را با قاموسی گنجانده شده در نرم افزار مقایسه میکند؛ با بسآمد حرف محاسبه شده قیاس کرده؛ متن را تصحیح می کند. در کل این نرم افزار تصویر 2 بعدی صفحه را با فن آوری نوری و دیجیتال به متن زنجیره ای /تک بعدی چپ به راست یا راست به چپ تبدیل میکند.

فن آوری دیگری هم هست که باآن عکسهای خانوادگی را میتوان اسکن کرده در وبلاگ قرار داد؛ حتی دراین عکسها تغییر بوجود آورد. برای نمونه: از عکس کودک 5 ساله گمشده، با برنامه رایانه ای، عکس او را در سن 10 یا 20 سالگی برای تعیین هویت فردی در دادگاه بدست آورد.

مرور نظرات خوانندگان وبلاگ و فیسبوک هم این امر را تاکید می کند: اشباع شعر با بدعتها آنرا از حیطه زیباشناسیک مخاطبان خاص هم فاصله دار می کند. ولی بهرحال شاعر باید این تجربه ها را خود و بطور درونی انجام دهد تا راه بهینه را بیابد. نظرات عمیق کاربرهای شبکه مجازی مرارت راه تنهایی شاعر را کم می کنند. شعر پسامدرن می تواند بجز ایجاد کیف، لذت، حال؛ آموزشی هم باشد.

نمونه1 شعر پسامدرن فارسی "آن" در باره جوانب عشق در پایان این جستار است. موضوع آن مانند مفصل فردوسی که در کتیبه/ پیشانی- نویس epigram شعر آمده در باره عمل لقاح 2 انسان است. در این شعر چندزبانی، جویدگی، چندصدایی، چینش بصری مفصلهای شعری مربوط به راویان متعدد به دام اندخته شده. واژه "آن" یک ایهام با 2 معنی متفاوت لحظه و ضمیر اشاره بدور است.

ریخت شناسی /مورفولوژی زبان شعر با لایه‌های آواشناسی phonology، دستور صرف و نحو syntax و معناشناسی semantics همراه بوده که با قواعد سخن/ پارول، زبان/ لانگه، نشانه، دال، مدلول، درزمانی، برزمانی، همنشینی، جانشینی سوسور می توان ارزیابی کرد.

در خواندن یک شعر مخاطب انتظار هارمونی لایه های زبانی فوق را دارد. ولی نوآوری شاعر تجربه گرا این هارمونی را بهم میریزد. یکی از این نوآوریها ترکیب واژه های عتیق/ آرکئیک، اصطلاحات محاوره ای با جانشینی واژه های جدید از طرف شاعر، نوعی سنت زدایی است. نمونه: "گلوی وحش" در شعر "آن" از ترکیب آوای وحش ساخته شده. البته گلو که استوانه صداست جنبه بصری در تقابل با آوای سمعی دارد. ولی بهرجهت ذائقه سنتی مخاطب خاص هم فاکتوری در معادله خواندن شعر است.

شعرهای پسامدرن در تقابل با گزینه نویسی، کلمات قصار گذشته قابلیت گسترش روایتی، ساختاری، تصویری، محاوره ای بیشتر دارد. زیرا این گونه شعر توان کاربرد اصول سینما و موسیقی معاصر را داشته؛ پس با تلفیق هنر سینما با شعر می توان در گسترش شعر پسامدرن کوشید. بهرجهت مُهر شعری در ایجاز و گزینه گویی ساختارگرا ست.

تجربه جدید در روایت و جویدگی بیان، عناصری از شعر پسامدرن اندکه با تحریر تند رایانه ای نوشتن شعر را به فکر نزدیکتر کرده؛ ویراست و نشر را برخط می کنند. شعر پسامدرن رگه هایی از چندصدایی بصورت دیالوگ، جریان سیال ذهنی، راوی غیرکلان را درخود دارند.

با ورود هنرهای نوین فیلم، گرافیک، نمآهنگ در حوزه شعر پسامدرن، امکانات حسی در تقابل با کلامی شعر افزون می شوند. لذا واژه ها به حواس و غرایز ربط یافته؛ از حالت عام کلام فاصله گرفته؛ تجربه حسی مشخص می شوند. در مفصل زیر "استخوان" دیدنی، عطر "نسترن"، شادی "اطلسی"، حرکت "رود" جنبه های حسی کلام را تقویت می کنند. جویدگی تصویرها- یعنی مچاله کردن، در حال تعلیق، ناتمامی طدرح تصویر- هم عنصری از پسامدرن درخود دارند، از شعر "آن":
سلوک استخوان
شکفتن نسترن
تبسم اطلسی
ورود رود

تمرکز/ فوکوس و تعمیق/ زوم روی تصاویر موجز با جویدگی بیان شعر "آن" منافات ندارند. رو تعلیق نحوی هم باید غور بیشتر کرد؛ ترکیب 2 فاعل "کوه" قوی و "لیمو" ظریف در مفصل آغازین را باید سبک سنگین کرد؛ گرچه بدون حرف ربط گل هم شده باشند:
شکوه کوه
عطر لیمو لیمو
تناوب تن

نظری که سرانگشتی میتوان داد، بدون ارایه دلیل و حجت، اینست: تیز کردن و تکمیل تصویر حسی - چه بصری، چه موسیقیایی، چه نحوی/ دستوری – شاید با تخفیف آشنازدایی در این گونه اشعار، کمکی برای مخاطب باشند. یعنی این گونه اشعار تجربه گرا مرحله گذار از شعرنو به پسامدرن است. آن را نباید از بدعتها مالامال کرد. مخاطب چند نوآوری را با چند سنت شعری بهتر می پذیرد.

راوی ها در شعر "آن" سوای راوی کلان، 2 طرف عشقبازی، ورود، اسپرم، تخمدان، رادیو با تصنیف آذری می باشند که در مفصلهای میانی شعر بترتیب آمده اند. مفصل مرکزی دگردیسی اسپرم به جنین، نوزاد گریان، پیاده روی، هدف فردایی فرد را تصویر می کند. در مفصل پایانی هم گذشت زمان با طلوع آفتاب می آید.

در شعر "آن" نبود فعل شعر را بیزمان می کند. از نظر بصری هم میتوان چرخش راوی را از یک صدا به صدای دیگر بروی صفحه کتاب تصویر کرد. راوی اول، سوم شخص مفرد، مفصل حاشیه راست را برای خود می گیرد. این راوی بخاطر جویدگی در بیان، جملات بدون فعل/فاعل بکار می برد.

راوی دوم، دوم شخص مفرد با ندا دردادن، حاشیه چپ را برای مفصل خود می گزیند. راوی سوم، اول شخص جمع با ضمیر ما، مفصل مربوط به روایت خود را در مرکز صفحه قرار می دهد. در این شعر چرخش راوی هم با تغییر حاشیه مفصل از راست به مرکز و چپ بکار رفته.

شاعر پیشامدرن سنت فردیت شاهی، نقالی تکنفره، توحید آسمانی را بر روایت تعمیم داده؛ تک راوی واحد، گزینه ارجح شاعر بود. در عصر فردوسی این گزینه برای شاعر دیگر عادت شده بود. در پی گزینش موضوع و وزن، با رعایت اصول نظم عروضی، شاعر راوی کلان، سوم شخص مفرد را برای روایت بطور ناآگاهانه می گزید. این عناصر کمک به نقالی یک نفره ظرف 1000 سال گذشته کرد.

این عادت به راوی کلان یا اول شخص مفرد/ جمع من/ ما در برخی اشعار لیریک مانند غزلهای حافظ به دیالوگ گفتم-گفتی تکامل یافت؛ در افسانه نیما بطور درخشان و رمانتیک تبلور یافت. ولی شگرد چند راوی در شعر، تا عصر پسامدرن، بندرت اتفاق افتاده است. باید افزود که راوی سوم شخص میتواند شخصیتهای مختلف بخود بگیرد.

از مضرات تک راوی یکی نبود طیف عواطف در شعر است. نمونه اگر ضرب وزنی شاد باشد؛ ولی در مفصلی باید غم بیان شود- این تناقض عاطفی پدید می آورد. تمام کتاب شعر از دید یک راوی با لحن مونوتون بصورت مونولوگ تسبیح می شود. لذا شعر از تکثر راوی و عواطف گوناگون آنها تهی میباشد. البته راوی گاهی عواطف خود را هم در شعر میگنجاند. در تک-صدایی/ راوی هم مب تواند همزمان چند فکر حتی متضاد با هم داشته باشد.

تکصدایی هیچ رجحانی ندارد؛ استبداد تک راوی را دامن میزند؛ یعنی حوادث صرفن از دید یک راوی ارایه می شوند. زمانبندی خطی یکنواخت/ مونوتون است که شعر در جهت برگشت ناپذیری زمان بجلو می رود. نمی توان گذشته گرایی و آینده نگری را با زمان خطی شعر سنتی در روایت بکار برد. در حالیکه ذهن شاعر می تواند به خاطرات گذشته، برنامه آینده، ادراک کنونی بپردازد. نیز هر فکر می تواند تداعی فکر دیگری را موجب شود.

باید به دیالوگ نویسی سده 19م داستایوسکی، جریان سیال ذهنی سده 20م وولف، جویس، فالکنر؛ زمانبندی غیرخطی فیلم امعان نظر کرد. سیر غیر خطی زمان در روایت شامل عقبگرد، پیشروی، پیشروی تند forward, backward, fast forward و پیشصحنه، پسصحنه foreground, background می باشد. در شعر چندصدایی هر راوی آزادانه زبان و ذهن خود را که بار عاطفی و فردی دارند بکار میبرد.

یکی از اسلاف بلافصل شعر پسامدرن جریان سیال ذهنی در ادبیات است که در برخی آثار جیمز جویس، فالکنر، کندرا با کاربرد ماشین تحریر برای ضبط تندتر افکار نویسنده رایج شد. ولی در ذهن ملتهب- تحت تاثیر مخدر/ مشروب، بخاطر رویدادی هیجانی، اختلال ذهنی، فشار بیرونی ترس /شکنجه- چینش کلمات بهم ریخته می شود.

در اینجا عاطفه شامل احساس همراه ریزش هورمون و محرکه جهانشمول منجر به رفتار در صورت و تن می شود. نمونه احساس: شرم، عشق، حسد. نمونه محرکه که در تمام انسانها ثابت است؛ در رفتار همه انسانها در شرایط فرهنگی گوناگون ظاهر شده؛ ربط چندانی با فرهنگ بومی ندارد: خشم، شگفتی/ بازی، اشمئزاز، غم، ترس، شادی. این محرکات تغییرات چهره، صدا، حرکت بدن/اجزا در نژادهای گوناگون ثابت است.

حواس 5 گانه اصلی و حس درد، توازن، خطر، گمی مربوط به عصبهای اندامی اند. پس حس با خواص الکتریکی مغز و عاطفه با ریزش شیمیایی در مغز رابطه دارند. میتوان امید، هوس، ویرش، شوق، شور را هم عاطفه نامید؛ زیرا با ریزش شیمیایی در مغز همراه اند.

چند صدایی multi-voice با تغییر راوی/ دیدگاه همراه است. در موسیقی polyphony تعداد نتهای آوازی/ سازی است که همزمان خوانده/ نواخته می شوند. چندصدایی انرژی و اجرای دراماتیک شعر را افزایش داده؛ همآوری و تعامل را در فرهنگ پدید می آورد.

باختین در نقد آثار داستایوسکی دیالوگ را بمعنای چند راوی، دیدگاه، صدا بکار برد. دیالوگ در برخی داستانهای داستایوسکی دیده می شود. او موقعیت را از دیدگاه چند شخصیت، حتی منافی هم، ارایه می دهد. در برادران کارامازوف، فصل قتل پدر و بحث خدا، نمونه های درخشان این روش چندصدایی اند که بجای راوی متکلم واحد، قضیه از چند دیدگاه روایت می شود.

آنتونیونی هم در دهه 1960 در برخی از فیلمهایش چند دوربین را بر یک صحنه محاط میکرد تا صحنه را از چند زاویه، دیدگاه، راوی عرضه کند. در اینجا لحن راوی با بیان شخصیت درهم آمیخته میشود. صدای راوی با لحن و حالت هم مترادف آمده. این صدا با گزینش واژه ها، چینش/ نحو آنها، تعداد آنها در تعیین طول سطر، به احساس شعر یاری می رساند. لحن خشمگین یا غمگین را هر شاعری میتواند بگزیند. ولی صمیمت شاعر دست بالا را دارد. نمونه های درخشان لحن و صمیمیت شخصی در اشعار فروغ بوفور آمده اند.

چندزبانی در شعر، هم در قدیم هم در شعر نو، دیده می شود. سعدی، حافظ، مولانا پاره های عربی، حتی رومی/ لاتین، ترکی را در شعر فارسی خود گنجانده اند. عذرا پاوند هم از آوردن سطور لاتین، یونانی، فرانسوی در شعر خود دریغ نمی کرد. چند زبانی در شعر "آن" با تصنیف آذری در اتاق، بازآوری تصنیف گیلکی در ذهن ناهشیار، گفتگوی مختصر عاملان دوگانه به اسپانیولی یا انگلیسی نشان داده می شود. البته نام منبع صدا نیآمده؛ نمونه: در شعر نیآمده که رادیو روشن و تصنیف آذری در اتاق جاری بود. یا در ذهن راوی تصنیف گیلکی بیاد آمد.

خصیصه های شعر پسامدرن تلفیق چند فکر، امپرسیونهای فررار، فکرهای کتره ای بیزمان، ماضی، مضارع می باشند. صفات دیگر آن ساختارشکنی دستوری، ضبط رویدادهای سریع زندگی، مرور خاطرات با تداعیهای ذهنی اند. ساختار دستوری جمله بوسیله فرد نرمال/ سالم رعایت قواعد صحیح زبان می باشد.

شعر پسامدرن روایی، توصیفی، موضوعی نبوده؛ ظاهرن از شاخه به شاخه پریدن است؛ تسبیح چند فکر ساده یا مرکب است؛ با داده های حسی محیطی هم میتواند تعامل /تداخل داشته باشد. هر فکر هم میتواند مرکب از چند جزء بوده که قاعده ترکیب آنها کتره ای، دستوری، عاطفی می باشد. یعنی همزمان فکر ارادی یا فعال شدن حافظه ذهنی دریافتهای حسی هم از محیط بصورت جمله/ مفصل در شعر در می آیند. آیا شعر پسامدرن مانند نیاز به تدوین ساختاری دارد؟

در شعر پسامدرن حسی بودن تصاویر بر آرایه های ادبی مانند استعاره، مجاز، کنایه پیشی می گیرد. در اینجا تصویر حسی جزییات، شناخت برخی علوم انسانی، فهم هنرهای نوین فیلم و ویدیو، درک مناسبات بینامتنی، کاربرد ارجاعات فرامتنی، دانش تحولات سیاسی–اجتماعی بومی و جهانی شعر را می تواند شامل شود.

نمونه2 شعر پسامدرن گوادلوپ رویای سفر به افقهای گرم را ارایه می دهد. این شعر با تردد ذهنی/ عینی راوی به گذشته، حال، آینده است. در این شعر، زمان در زنجیره سطرها از حال به گذشته، آینده نزدیک، حال، آینده دور و گذشته در نوسان است. راوی از عینیات به ذهنیات با پس-بینی، پیش-بینی در تردد است. مفصلها اگرچه با موسیقی قافیه ای و همصوتی هجایی ولی جویده/ انقطاعی fragment اند؛ گاهی فعل ندار اند. جویده گی در سطح عبارت بندی phrase بوده؛ لذا معنادار است.

میتوان جویدگی را خردتر کرد؛ در سطح واژه ای یا هجایی قرار داد. جویدگی در سطح هجایی معنی سنتی زبان را زایل می کند؛ زبان را به دوره قان وقونی کودک پس می برد. می توان مفصلها را بصورت 40تیکه collage از عبارات و جملات عینی محیط و تکه های جویده از ذهن سیال در توالی یا تناوب قرار داد. گسستگی بین جملات سطرها قابهای نوین را نشان می دهند. یعنی پیوستگی بیان فضا یا زمان نبوده؛ بلکه سریع صحنه شعر عوض می شود.

جویدگی در شعر می تواند 4 نوع زیر باشد. یعنی روایت می تواند بیان نامتعارف/ آبنرمال دشاته باشد.
1- چند موضوعی در تسبیح مفاصل بدون رابطه ظاهری. مانند برخی غزلهای حافظ یا غزل جی آلفرد پروفراگ الیوت.
2- گزینش تقطیعات زمانی/ مکانی خط بین چشم راوی و صحنه روایت.
3- ساختارشکنی نحو/ نقص جمله. درشعر قدیم و نیمایی بخاطر وزن، زحافات، گاهی جویدگی/ سکته، حذف کلمه/ فعل در شعر اجتناب ناپذیر بود.
4- تته پته، لکنت، قان و قون چون زبان کودکان، تپق زدن بزرگان، کلافگی. جویدگی بیان جویس در اولیس بخاطر مستی راوی و فالکنز در خشم و هیاهو بدلیل پریشانفکری راوی- تاثیر حال راوی را در بیان ادبی نشان می دهند.

در شعر گودالوپ، شاعر اصوات موسیقیایی، ارجاعات تاریخی، القائات معنادار را می پاید؛ راوی در تردد زمانی و نوسان بین عینیات، ذهنیات، خاطرات، برنامه ها، توصیفات می باشد؛ شخصیتهای علمی تنها بنام خوانده شده؛ برای القای جو فنی کار بمخاطب آمده اند. "نور زرد و سرخ خودرو ها" کنایه از چراغهای جلو و عقب ماشینها است.

زیبا کرباسی در کلاژهای اروتیک خود بسیار موفق جنبه هایی از شعر پسامدرن را بکار برده. با هجاهای تیک تاک ساعت، لالایی خواب، قوقولی خروس صداهای طبیعت را با معانی اروتیک می آمیزد. این آمیزش با استعاره، مجاز، کنایه، مجاز مرسل، انسانوارگی/ تشخص، همصدایی آغازین/ جناس صوتی با موفقیت در این کلاژها و اشعار دیگر بکار رفته اند.

نمونه3 شعر گروتسک هراس است. گروتسک از لاتین/ یونانی بمعنی غار اسرارآمیز آمده. در شعر گذشتگان مفصلهای کوتاه گروتسک در رابطه با موتیف جهنم، توصیف هیولا، جنگ دیو، جانوران افسانه ای را می توان یافت. نمونه: 1001 شب، امیر ارسلان، برخی مفصلهای شاهنامه. خروشید و پیچید و بانگ و غریو/ ز دریا برآمد چو اکوان دیو. فردوسی

غالبا شعر فارسی به زیباییهای طبیعت، عشق، پند از جانوران و گذشته می پردازد. گاهی عناصر ترسناک، غیرجذاب، رماننده، غریب تصویری هم با نفرین، هتاکی، لعن، ذم- در بیتی بکار می روند. در ادبیات نبرد رستم با اکوان دیو، گوژپشت نوتردام هوگو، برخی عناصر در آثار الن پو، الیس در سرزمین عجایب لوییس کارول، تریسترام شندی استرن را می توان گروتسک خواند.

گاهی شعر با طنز، تراژیکمیک برای بیان درد و شادی قاطی می شود. پیکاسو درد دفرمه گر را در طرحهای گروتسک مثلا گرنیکا محبوبیت داد. در شعر نو، گروتسک با تصاویر ناهنجار و استعارات بهیمی، مهیب، نامتعارف برای دشمن در می آمیزد.

نمونه های سفاکی/ پلیدی در مفصل 1 پادشاه فتح منجمله "وز درون ِ تيرگی‌های ِ مزوّر،/ سايه‌های ِ قبرهای ِ مردگان و خانه‌های ِ زندگان در هم ‌می‌آميزد،" و برخی بیتهای مثنوی قلعه سقریم مانند "گویی از بیم،هر تنی خسته" و سطوری از آی آدمها نیما، آنگاه پس از تندر اخوان مانند "کفتاری ز گودال آمده بیرون/ سرشار و سیر از لاشه ی مدفون"، شعر در این جا چهار زندان است شاملو مانند این سطر "کسانی نیم شب در گورهای تازه دندان طلای مردگان را می شکستند." می توان یافت.

در شعر انگلیسی غراب الن پو و پلنگ ویلیام بلیک 2 نمونه اند. برای واشکافی شعر گروتسک؛ عناصر تصویری، منبع الهام، جانوران مندرج، تشخص/ انسانواره گی موجودات را باید بیرون کشید. در ارزیابی آن کاربرد عناصر، نتیجه حاصله بر مخاطب، قیاس با آثار دیگران را آورد.

در شعر هراس عناصر مهیب از باورهای فولکلوریک ایرانی، جشن ارواح در هالووین، فیلمهای ترسناک هالیوود بکار رفته اند. این عناصر بصری عمدتا جانواران بدیمن بوف، خفاش، کلاغ، گربه سیاه؛ ابزار مخوف ساطور و چماق؛ باورهای خرافی آل، دواله پا، جن، نحسی عدد 13 می باشند.

شعر هراس با خاطرات کودکی شاعر در آمیخته؛ روی حس بینایی با پنجره لوزی، شنوایی با غیژ در، عضلانی با دست لرزان، صحنه خونین- مکث می کند. هیجانات/ ایموسیون اشمئزاز، ترس، کنجکاوی، غم مرگ سنجاب بر خواننده تاثیر می گذارند.

منابع. 2014.12.29
Bakhtin. Dialogism: Bakhtin and his World. London; New York: Routledge, 1990.
Todorov, Tzvetan. Mikhail Bakhtin: The Dialogical Principle. Translated Wlad Godzich: University of Minnesota Press, 1984.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد