logo





آیت الله اصلاح طلب : بهائی نه حق تحصیل دارد نه حقوق شهروندی!

شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۲۰ دسامبر ۲۰۱۴

بهروز ستوده

Behrouz-Sotoudeh.jpg
آیت الله محمدموسوی بجنوردی که مانندبسیاری از حکومتگران جمهوری اسلامی در عراق تولد و پرورش یافته و پس از انقلاب 57 برای نشستن برخوان یغمائی که آیت الله خمینی برای آنان در ایران گسترده از عراق به ایران کوچ کرده و همانند سایر روضه خوان هائی که شیفته قدرت و ثروت اند در یک چشم به هم زدن به مال و مقام رسیده ، اخیراً در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس گفته است:«ما نمیگوئیم بهائی حق تحصیل دارد ، اصلاً حقوق شهروندی ندارد»! آیت الله موسوی بجنوردی طی 36 سال گذشته علاوه بر احراز بالاترین مقام های قضائی وسیاسی در جمهوری اسلامی ، افتخار پدر زنی سیدحسن خمینی نوه بنیان گزار حکومت اسلامی را هم نصیب خود کرده و بدین سبب جایگاه خود را در بیت رهبری ولایت فقیه محکم کرده است .

اگرچه کینه توزی آخوندهای شرور و متعصب علیه بهائیان ایران از یکصد و پنجاه سال قبل تا به امروز بی وقفه ادامه داشته است اما پس از تشکیل حکومت اسلامی و بقدرت رسیدن آخوندهای معمم ومکلا در ایران ، حملات سیستماتیک دولتی بمنظور امحای بهائیان ایران و تاراندان آنان به خارج ازکشور ابعاد گسترده تر و رسمی بخود گرفت ، اگردر دوران حکومت شاه انجمن حجتیه و هیأت موتلفه رسالت مذهبی شان در بهائی ستیزی در میان عوام خلاصه میشد اما بواسطه قانون اساسی مشروطه و قوانین مدنی بجا مانده از انقلاب مشروطیت که ناظر بر آزادی های عقیدتی ومذهبی احاد ملت ایران بود ، آخوندهای شرور جرأت نمیکردند که دست به تصفیه فیریکی وکشتار پیروان ادیان و مذاهب دیگر بزنند ، بلکه تلاش میکردند منویات پلید خود را علیه باورمندان به ادیان دیگر و بویژه بهائیان از طرق صاحب منصبان دولتی و یا نظامی رژیم شاه دنبال نمایند ، نمونه اش تخریب مرکز بهائیان بدست تیمسار باتمانقلیچ پس از کودتای 28 مرداد و سرنگون ساختن دولت ملی دکتر مصدق بود که در حقیقت به مثابه پاداشی بود به آیت الله کاشانی و نقشی که لات ها و اوباش پیرامون او در کودتا ایفا نموده بودند .

انجمن حجتیه و هیأت مؤتلفه که در دوران حکومت پادشاهی با هدف بهائی ستیزی تشکیل شده بودند پس از انقلاب 57 و دستیابی به منابع مالی کشور ، به دو ستون قدرتمند در حکومت نوبنیاد اسلامی تبدیل گردیدند و پُست های کلیدی را در نهادهای قضائی و سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی و هنری حکومت اسلامی نوبنیاد تصرف نمودند ، و بعدها از درون این دو جریان مذهبی بغایت ارتجاعی و ضدمردمی صدها شاخه و شعبه با نامهای گوناگون در گوشه وکنار کشور روئیدند که همگی آنان در خصلت آزادی کُشی و زن ستیزی و دگراندیش ستیزی ، محروم نمودن ایرانیان و بویژه هموطنان بهائی از ابتدائی ترین حقوق شهروندی با توسل به گلوله و چماق و اسید و چاقو مشترک اند. با این مقدمه کوتاه در معرفی سابقه گروههای اسلامی بهائی ستیز ، موضوع این نوشتار آنچنانکه در عنوان ذکر شده است سخنان آیت الله محمدموسوی بجنوردی است که از حامیان جریان اصلاح طلبی و یکی از سران مجمع روحانیون مبارز و کسی است که بعنوان حقوقدان در تدوین طرح منشور شهروندی دولت اعتدال نقش داشته است . سخنان این آیت الله اصلاح طلب بدین لحاظ اهمیت دارد تا دانسته شود که وقتی سخن از حقوق شهروندی ایرانیان و بخصوص هموطنان بهائی به میان میاید تمام جناح های حکومت اسلامی از اصول گراها و اصلاح طلبان گرفته تا گروههای اسید پاش و چاقوکش و شبکه آخوندهای نماز جمعه همگی در براه انداختن جّو بهائی ستیزی و شوراندن عوام جاهل و اوباش تهی مغز علیه هموطنان بهائی متفق القول اند .

آیت الله اصلاح طلب که خود را حقوقدان میداند و گویا منشورحقوق شهروندی آقای حسن روحانی را اصلاح نموده است در مصاخبه با خبرگزاری فارس از جمله میگویدکه : « روح منشور حقوق شهروندی را از فرمان هشت ماده ای امام گرفتیم » .

بیشتر از یکسال پیش آقای روحانی با جار وجنجال طرح فریبنده حقوق شهروندی خود را ارائه داد و اندیشمندان و دانشگاهیان را فراخواند که در مورد آن طرح به گفتگو بنشینند ، و ازشما چه پنهان که در آنزمان حتی پاره ای از محافل روشنفکری و سکولار نیز به وجد آمدند و بجای افشای طرح کاذب حقوق شهروندی حسن روحانی ، مبلّغ و طرفدار آن در جامعه شدند غافل ازاینکه بیت رهبری خامنه ای و باندهای مخوف ارتجاعی پیرامون آن و کسانی که زیر لوای حکومت مطلقه خمینی و خامنه از هیچ به همه چیز رسیده اند و کشور ایران را ملک طلق خود میدانند اصولا در قاموس شان چیزی بنام ملت ایران و شهروند ایرانی وجود ندارد که برایش حق و حقوقی قائل باشند ، آنها به امت اسلام و بنده خدا که هم اینک به بنده ولی فقیه استحاله پیدا کرده است باور دارند و بس ! بله بیشتر از یکسال پیش که آقای روحانی فیل حقوق شهروندی خویش را هوا کرد و جنب وجوشی در روشنفکران همیشه دنباله رو و مطیع قدرت ایجاد نمود نگارنده این سطور در نوشتاری با عنوان "نخود سیاه حقوق شهروندی دولت اعتدال" از جمله نوشتم که : آقای حسن روحانی که در هر فرصتی و با طعنه ، سرهنگ بودن خود را نفی و به حقوق دادن بودن خویش افتخار میکند ، حتماً میداند که قانون اساسی هرکشور، مرجع ومنبعی است برای سایر قوانین و از جمله قوانین مدنی و جزائی کشور ، و منشورحقوق شهروندی دولت اعتدال آقای روحانی اگر قرار است به شکل لایحه ی دولت ، برای تصویب به مجلس شورای اسلامی که تحت سلطه خامنه ای است ارائه شود ، در وحله اول نباید هیچگونه تعارضی با قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته باشد ، و کیست که نداند در بند بند قانون اساسی جمهوری اسلامی ، تبعیض و نابرابری و بی عدالتی موج میزند و برخی از مواد آن از قوانین عصرحجر و دوراتوحش انسان غارنشین نشأت گرفته است ودلالان دین در ایران ، با افزودن واژه هائی از قبیل الهی و اسلامی بر این قوانین ضدبشری مشروعیت بخشیده اند تا در پرتو آن بتوانند به جنایات و غارتگری های خود ادامه دهند ، روی همین اصل است که وقتی منشور حقوق شهروندی دولت اعتدال را مطالعه میکنیم بازمیبنیم علیرغم بازی با کلماتی از قبیل : "کرامت و شرافت انسانی" ، "برابری شهروندان در برابر قانون" ، "آزادی بیان و مطبوعات" ، "ارزش های انسانی و اسلامی" و سایر لفاظی های پوچی که در منشور حقوق شهروندی دولت اعتدال مشاهده میشود همه و همه مشروط و مقید میگردد به مغایرت نداشتن با "شرع مقدس" و قانون اساسی تبعیض آمیز جمهوری اسلامی . بی ارزش است ، بنابراین جوهره منشور حقوق شهروندی آقای روحانی چیزی نیست مگر همان قوانین اسارت بار و قرون وسطائی جمهوری اسلامی که ابتدا در قانون اساسی قید شده و سپس در قوانین جزائی و مدنی جمهوری اسلامی تبلور یافته و حالاهم دولت اعتدال برای خام کردن و فریب دادن مردم ایران و به منظور بدیل سازی برای اعلامیه جهانی حقوق بشر در قالب طرح "منشور حقوق شهروندی "عرضه شده است .

آری بیشتر ازیکسال پس از اعلام طرح حقوق شهروندی آقای حسن روحانی ، آیت الله اصلاح طلبی که افتخار میکند رهبران حزب الله لبنان و گروههای مسلح شیعه عراقی از شاگردان او بوده اند در پاسخ به سئوال خبرنگار خبرگزاری فارس که از او میپرسد : حقوق شهروندی را که دولت يازدهم بر تدوين آن تاکيد دارد، چقدر منطبق با فرمان ۸ ماده‌ای امام(ره) می‌دانيد؟ چنین جواب میدهد : « وقتی آقای روحانی به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد و تصميم گرفت منشور حقوق شهروندی را تدوين کند، معاون حقوقی ايشان (خانم امين‌زاده) از بنده نيز برای تدوين آن درخواست همکاری کرد. البته چند تن از حقوقدانان ديگر مثل مرحوم کاتوزيان هم شرکت داشتند. ما در ۵-۶ جلسه اين متن را که بعدا آقای رئيس جمهور در تلويزيون آن را اعلام کرد، تدوين کرديم و روح آن را از فرمان ۸ ماده‌ای امام(ره) گرفتيم و اين فرمان را به عنوان يک دستورالعمل، پيش روی خود قرار داديم و قدری آن را باز کرديم البته در زمان تدوين، برخی ايرادات هم به اين منشور گرفته شد. مثلا اينکه وقتی گفته می‌شود همه شهروندان حق تحصيل دارند، آيا اين حق به عنوان مثال شامل حال بهائيان هم می‌شود؟ به هيچ عنوان. بعضی‌ مسايل نياز به اين ندارد که تخصيص بزنيم، آن کسی که با اسلام مخالف است، موضوعا خارج است. بهائی ضد اسلام است و موضوعا از اين بحث خارج می‌شود.هيچوقت ما نمی‌گوييم بهايی حق تحصيل آزاد دارد، اصلا حقوق شهروندی ندارد. مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان از حق شهروندی برخوردارند. در مجلس نماينده دارند، زيرا اديان ابراهيمی هستند و ما با آنها تعامل داريم و نمايندگان آنها با ما دوست هستند.» پرداختن بیسوادی آیت الله موسوی بجنوردی که آئین زرتشتی را از ادیان ابراهیمی تصّور مینماید درحوصله این نوشته نیست ، اما به مصداق ضرب المثل : "تامرد سخن نگفته باشد-- عیب و هنرش نهفته باشد ، چه خوب شد این آیت الله لب به سخن گشود تا آن دسته از روشنفکران سکولار و کج اندیشی که دل به منشور حقوق شهروندی و بطور کلی دل به جناح اصلاح طلب و اعتدال گرای جمهوری اسلامی بسته اند تا گویا اینان به قدرت رسند و برای ایران وایرانیان آزادی و عدالت و حقوق بشر و رفاه خوشبختی به ارمغان آورند بفهمند که آرزوهایشان بر باد است . حال باید از شیفتگان جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی که پاره از آنان درلباس جمهوری خواهی پنهان شده اند سئوال کرد که فرق این آیت الله اصلاح طلب که میگوید بهائی حق تحصیل ندارد و حقوق شهروندی شامل بهائیان نمیشود با آن امام جمعه اصول گرا وشرور رفسنجان که چند روز پیش گفت : "بهائیان باید از شهر اخراج شوند" در چیست ؟

بگذارید در اینجانقل قول دیگری از این آیت الله اصلاح طلب بیاورم که او خود بهتر از هرکسی افشاگر ماهیت رهبران جناح های حکومت اسلامی و مجمع روحانیون مبارز که مرکز تجمع آخوندهای به اصطلاح اصلاح طلب است میباشد، آیت الله موسوی بجنوردی میگوید : « بنده خودم با آيت‌الله خامنه‌ای دوستی نزديک دارم و به هم علاقمنديم. ۵۲ سال قبل وقتی با آقای هاشمی به نجف آمدند، در درس پدر بنده شرکت کردند و از آن زمان ما با ايشان و پدرشان آقا سيد جواد که مرد بسيار بزرگی بود آشنا بوديم. بنابر اين بنده با ايشان هم دوستی شخصی داريم و هم ايشان را ولی فقيه می‌دانيم که بايد حرمت و کرامتشان محفوظ باشد.مقام معظم رهبری در حال حاضر به مجمع روحانيون ماهيانه هم پرداخت می‌کنند يعنی روابط مجمع روحانيون با رهبری خيلی خوب است حالا اگر يک افرادی پيدا می‌شوند و حرف‌هايی می‌زنند، نبايد آن را پای مجمع گذاشت.آشيخ حسن (روحانی) هم رفيق ماست. وقتی بعد از انتخاب به عنوان رئيس جمهور به حرم امام(ره) آمد، به او گفتم مردم به تو رأی ندادند مردم به مجمع روحانيون، هاشمی، سيد حسن خمينی و خاتمی رأی دادند حواست باشد که غرور تو را نگيرد. خنديد و گفت خود ما هم البته يک چيزهايی داشتيم. او می داند که من آدم رُک و صريحی هستم.» این سخنان نیازی به هیچ توضیح و تفسیری ندارد فقط یادمان باشد که به کفته آیت الله اصلاح طلب مستمری و ماهیانه اخوندهای اصلاح طلب هنوز از بیت رهبری برای آنان فرستاده میشود .

در مورد وقایع پس ازکودتای انتخاباتی خامنه ای – احمدی نژاد درسال 88 نیز این آیت الله اصلاح طلب در مصاحبه اش باخبرگزاری فارس ، سرسپردگی آخوندهای اصلاح طلب را به بیت رهبری برملا میسازد و میگوید : «بعد از سخنرانی حضرت آيت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸، مجمع روحانيون برای راهپيمايی اطلاعيه داده بود. من عضو مجمع روحانيون هستم و پيغام دادم که اگر راهپيمايی کنيد من از مجمع خارج می‌شوم و بايد راهپيمايی را لغو کنيد ، آقای خاموشی رئيس سازمان تبليغات که شاگرد من هست پيشم آمد و من گفتم نبايد با رهبری مخالفت شود . بعد به آقای خاتمی زنگ زدم و گفتم بايد اعلام کنيد که مجمع روحانيون امروز راهپيمايی ندارد و ايشان نيز پذيرفتند . بعد از آن آقای ضرغامی به من زنگ زد و گفت کاری کنيد که قبل از ساعت ۲ بيانيه را بدهند تا ما در اخبار آن را اعلام کنيم . به آقای مجيد انصاری زنگ زدم و گفتم من مسئله لغو راهپيمايی را مطرح کردم و آقای خاتمی هم قبول کرد چون آيت‌الله خامنه‌ای گفته و ما با ايشان مخالفت نمی‌کنيم . اطلاعيه صادر و در اخبار ساعت ۲ خوانده شد . همان روز از طرف بيت رهبری با من تماس گرفتند و تشکر کردند. به هر حال خط قرمز ما، ولايت فقيه است.»

خط قرمز مجمع روحانیون مبارز که آقای خاتمی و سایر آخوندهای اصلاح طلب در آن گرد آمده اند به گفته یکی از رهبران شاخص این مجمع "ولایت فقیه" است و مادامی که آقای خاتمی و سایر آخوندهای اصلاح طلب نظری برخلاف گفته آیت الله موسوی بجنوردی ابراز ندارند ، سخنان ایشان بمثابه موضع مجموعه اصلاح طلبان تلقی خواهدشد ، آنچنانکه خط قرمز آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر در ایران ، پای بندی به اعلامیه جهانی حقوق بشر و درخواست اجرای تمامی مفاد آن برای شهروندان ایرانی است . حق تحصیل و آزادی بی قید وشرط هر دین و آئین و همیطور حق آزادی بی دینی ، ازحقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر است و کسانی که این آزادی و سایر آزادیهای مندرج در این منشور جهانی را برسمیت نشناسند اگرچه دم از اصلاحات و آزادی برنند بدانید که فریب کار اند .

حرف آخر – سیاست محروم کردن بهائیان از حق تحصیل و سایر حقوق شهروندی که 36 سال است از طرف حکومتگران اسلامی با شدت و حدّت دنبال میشود کثیف ترین نمایش تبعیض آمیز علیه پاره ای از شهروندان ایرانی است . دفاع از حق تحصیل صرفنظر از دین و آئین و عقیده افراد ، می بایستی در سرلوحه فعالیت تمام فعالان جنبش دانشجوئی و تمامی نهادهای مدافع حقوق بشر در ایران قرار گیرد . تابوی "فرقه ضاله" را که آخوندهای ریاکار یک قرن ونیم است علیه هموطنان مظلوم بهائی ، در کوی و برزن تبلیغ کرده و می کنند باید درهم شکسته گردد و حقوق شهروندی این دسته از ایرانیان میبایستی از جانب حکومتگران اسلامی به رسمیت شناخته شود . شعار آزادی مذهب و حقوق مساوی برای پیروان همه مذاهب در ایران شعاری است عادلانه که می تواند شریعت مداران فاسد و قدرت طلب که مذهب شیعه اثنی عشری را به ابزاری برای تبعیض و اعمال فشار علیه سایر ادیان و مذاهب در ایران تبدیل کرده اند رسوا ساخته و از پشتیبانی افکار عمومی جهانیان برخوردار گردد . در خاتمه باید از آیت منتظری به نیکی یاد کرد که در میان خیل آیت الله های مرتجع و ضد حقوق در و جّو بهائی ستیزی که حکومت ولایت فقیه بدان دامن میزند ، از برسمیت شناختن حقوق شهروندی بهائیان ایران سخن گفت و حکومتگران را بخاطر تبعیض و آزار و اذیتی که بر آنان روا داشته میشود تقبیح نمود . همچنین رفتار مدنی و تحسین برانگیز فعالان حقوق بشر در ایران از قبیل خانم نسرین ستوده و آقای محمد نوری زاد که با دیدارهای خود از خانواده های آسیب دیده بهائی از آنان دلجوئی میکنند میتواند سرمشقی باشد برای مردمی که خواهان تغییر و پایان دادن به تبعیض ها علیه شهروندان ایرانی هستند . بجای دلبستن به این جناح و آن جناح حکومت اسلامی ، مردم باید برای پایان دادن به تبعیص وارد صحنه شوند و با مبارزه مدنی و همگانی خود حکومتگران ضد حقوق بشر را به عقب نشینی وادار سازند، این امر شدنی است اگر که خواسته رفع تبعیض در تمام عرصه های اجتماعی به اراده ملی و عمومی جامعه تبدیل شود . بدین لحاظ است که در شرایط کنونی اتحاد نیروهای آزادیخواه و مدافع حقوق بشر درایران ، به ضرورت مبرمی برای پایان بخشیدن به خیره سری های دارودسته های حکومت اسلامی و مبارزه با ولایت فقیه ضدحقوق بشر بدل گردیده است .

28 آذر ماه 1393
19 دسامبر 2014

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد