ما نسل پیامبران بیشماریم
با پیروانی اندک
فاتحان دروازه های آسمان
پیامبران بی شُکوهِ گوشت و استخوان.
قفسِ سنگی آسمان
با دندان بشکستیم
تا در پهنه ای نو، خورشیدی دگر بیفروزیم
بارشان بردوشِ خود، خدایانِ فرسوده را، آزاد
به باغ پیش ازعدن پس فرستادیم
بیش از این دگر چه می خواهی؟
فردا نیز
که توپی در دست، کنجکاو
کودکان دوان دوان
پیِ فتحِ دروازه ای تازه می گردند
از گوشت و استخوان من و تو
نسلِ بابونه ای روییده
که عرقریزان
برچمنزار میدانِ بازی
هر سحرگاه
شبنم از سرکشی می ریزد
بیش از این دگر چه می خواهی؟
۱۱ اکتبر ۲۰۱۴
divanpress.com
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد