|
سلام
قبل از هرچیز اجازه می خواهم که تورا با ضمیر مفرد مورد خطاب قرار دهم. چند روز پیش ،در صحبت با دوستی مشترک، از بیماری سخت تو با خبر شدم. وازآن زمان تاکنون، نام تو و خاطره سالیان درازگذشته ای که تو هم در آن نقش ایفا کرده ای ،در ذهنم مرور می شود. می دانم و تو نیز بهتر میدانی که ،این برف را سرباز ایستادن نیست. و به قول سعدی" عاقبت از ما غبار خواهد ماند." پس آنچه که می ماند نتیجه اعمال ما و نیزخاطراتی است که از ما بر ضمیر آیندگان نقش می بندد . همین و شاید همین. این را نیزمی دانی و من نیز پنهان نمی کنم که چه در مبانی عقیدتی و چه در سیاست های راهبردی و چه بسا در سبک کار تشکیلاتی،سال هاست که با هم اختلاف عقیده دارم. در این لحظه مشخص برای من مهم نیست که کدام یک به راه درست رفته و یا می رویم.در این لحظه آن چه که برای من به عنوان یک "مجاهد سابق" مطرح است ، خاطره سال هائی است که هم رزم بودیم. در مرگ و در زندگی. من در داخل کشور و تو در خارج کشور. اما هردو در آرزو و درتلاش برای رهایی خلق قهرمان ایران و برای استقرار آزادی و عدالت اجتماعی. هدف من از این نوشته، ادای احترام عمیق است در عین اختلاف نظروعمل. نخستین بار قبل از شهریور 50 ، نام تو از طریق همکلاس بودن با کاظم(برادر کوچکتر تراب) در درس عربی دانشگاه شیراز به گوشم خورد. واحد عربی به توصیه سازمان و مقدمه رفتن به اردوگاههای فلسطین بود که ضربه شهریور1350، مجال نداد. درشهریور 50 اکثر قریب به اتفاق کادر رهبری سازمان دستگیر شدند. آن زمان ، اززنده یاد فرهاد صفا و بعدتر زنده یاد کاظم ذوالانوار شنیدم که "تراب حق شناس" از کادرهای قدیمی سازمان دستگیر نشده وهمراه با شماری دیگردر خارج کشور است. درآن روزها و ماه های سخت اولیه ، که از آسمان و زمین بلا میبارید و گاه جای خواب نداشتیم وهرروز نیز خبر دستگیری یار و عزیزی را می شنیدیم ، خبر حضور تو و شماری دیگر در خارج کشور امیدی بزرگ برای ما بود که؛ سازمان تماما از بین نرفته و می توانیم آن را دوباره برپا ساخته و مبارزه را به پیش بریم. یادم هست که کاظم(برادرت) در همان روزها دستگیر شد. نام "تراب"درآن مقطع، برای ما که در داخل می جنگیدیم یک نوع"امید" بود. امید براین که رویای ساواک مبنی بر نابودی سازمان ودستگیری "همه کادرها" مطمئنا تحقق نخواهد یافت و هنوز یارانی چون "تراب" در خارج داریم. ضربه شهریور50، با کور شدن سرنخ های ساواک به پایان رسید و کمی بعد عملیات مسلحانه شروع شد. خوب یادم هست که بعد از مجموعه "عملیات نیکسون" کاظم ذوالانوار خبر داد ، که بچه ها در خارج با سازمان "فتح" تماس گرفته اند و آنها بعد از آن عملیات، اعلام همه گونه مساعدت کرده اند. درآن موقع ،کاظم ذوالانوار که فرماندهی شماری از همان عملیات را برعهده داشت ، به نقش تو اشاره داشت ونام تو راآورد. در سال های 52 و 53 هم که شاخه ما، تحت رهبری شریف واقفی ، اخبار را به صورت میکروفیلم تهیه و به خارج ارسال می کرد تا دررادیو میهن پرستان ویا رادیو سروش خوانده شود،آری! در آن موقع نیز همیشه نام "تراب حق شناس" در میان بود. ازسال های تلخ 54 به بعدو آن قضایای خونبار و هستی بر بادده، در این جا می گذرم. من به زندان افتادم و نمی خواهم در اینجا در باره اش صحبت کنم. همین قدر بگویم که ، بر ما و برتو رفت آن چه رفت . وچه بسا هرکدام دیگر آن گونه که در ابتدا بودیم و فکر می کردیم نباشیم و نیاندیشیم. درسال های اخیر نیز نام "تراب حق شناس" با کارارزنده جمع آوری و انتشار اسناد جنبش فلسطین و نیز اسناد دوران مبارزه مسلحانه عجین و همراه است. من اما، طی آن سال های تلخ و سیاه و درکوران حوادث ودرد و رنج های بسیار بعدی آموختم که : اختلاف عقیده و اشتباهات، از منزلت "رهروان صادق" راه نمی کاهد. به دیگر سخن، اشتباهات ، از قدر و منزلت "انسان" های دردمند و انقلابیونی که نقد جان و توان را درراه تحقق امر انقلاب و رهایی ستمکشان نثار کردند نمی کاهد. تراب از این گونه "انسان" هاست. بر این باورم و مطمئن هستم که تراب نیز از گذشتگانی که با آنها زیسته و از آنها آموخته و بعد ها اختلاف عقیده پیداکرده ، واز "رزم مشترک" با آنان با احترام یاد کرده و می کند. از این روست که؛ اجازه می خواهم از صمیم قلب احترام عمیق خود را نسبت به "تراب حق شناس" به پاس یک عمر مبارزه و پایداری اش ، درراه رهایی محرومان و نیز نسبت به مواضع اصولی او در قبال درد و رنج خلق فلسطین ، ابراز دارم. براین باورم که نام "تراب حق شناس" به عنوان مبارزی پیگیردر تاریخ مبارزات مردم ایران علیه استبداد و استثمار باقی خواهد ماند با احترام فراوان سعید شاهسوندی 26 اکتبر 2014 هامبورگ آلمان نظرات خوانندگان:
نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|