1
در برداشت روانشناختی، زبان هویت آدمی است. زبان قویترین ابزار حفظ و توسعه میراث آشکار و نهان ماست. ما میراثدار زبان مادری خویش هستیم که حتی پژوهشگران معتقدند «دیانای» ما نیز حاوی ویژگیهای زبانی ماست. زبان هویت ارثی و سرشتی ماست که به دنیا می نمایاند ما از چه کسی زاده شدهایم، و در کجا زندگی می کنیم. زبان، نشانگر محل زیست و زندگی ما است. زبان حافظه تاریخی و فرهنگی ماست. جهان درون ما زبان ماست و جهان بیرون ما، زاده جهان درون ماست. زبان دوم، سوم و... زبانهای شناختی هستند، یعنی ما اراده کردهایم که این زبانها را بیاموزیم اما زبان مادری زندگی ماست، تجربه زیستن ما است که پیدا و پنهان، خواسته و ناخواسته، ارادی و غیرارادی آن را آموختهایم. آنچه در زبان مادری است، در زبانهای دیگر دنیا هویت نمی یابد و پیدا نمی شود. زبان مادری، یعنی عشق، عاطفه، نگرش، زیباییشناسی، دغدغهها، پستی و بلندیها، فراز و فرودهای دنیای برون و درون ماست که هیچ یک از این حالات در زبان دوم وجود ندارد. میتوان به زبان های دیگر هم زندگی کرد و عشقورزید اما زبان مادری ما خود عشق است. زبان مادری، زبان نواهای ماست. زبان مادری حامل عاطفه است که در آن عاطفه نشسته است. زبان مادری خامی خاص خودش را دارد که میتوانید به نوع دلخواه خود به آن فرم دهید. ممکن است زبان علمی کسی انگلیسی باشد اما به زبان مادری دنیا را طور دیگری میبیند. یعنی دنیا در ذهن او به توسط زبان مادری ترسیم می گردد. زبان مادری نسبت به زبان دوم عین موسیقیهایی است که ما استفاده میکنیم. هر انسانی با هر نوع موسیقی که زاده شده با همان نوع موسیقی هم زندگی میکند. موسیقیهای دیگر، موسیقیهای آموخته شده هستند که فقط شنیده می شوند و گاه روح را نیز می نوازند اما موسیقی به زبان مادری روح را می سازد. مثلا یک ترک می تواند گیتار را به خوبی دیگران نیز بنوازد اما او با «ساز آشیقی» زندگی می کند و دنیای پیرامون را به زبان خویش تفسیر می کند. و همینگونه یک کرد نیز می تواند سازهای دیگر دنیا را بنوازد اما «سرنا» را فقط به زبان مادری خویش می نوازد. این امر در تمام آلات موسیقی دنیا نیز وجود دارد که مثلا یک هندی هیچ سازی را به زیبایی «سیتار» نمی نوازد.
زبان مادری مساوی زبان دوم و سوم نیست. ماکارانکو، مربی روس، میگوید: «هر آنچه والدین برای فرزندان خود پیش از پنجسالگی انجام میدهند، نتیجه آن 90درصد تربیت است.» تا پنجسالگی، بچه در اختیار خانواده یعنی همان بافت اجتماع محلی است. این بافت اولیه، به زبان مادری است. ساخت پایه ذهن ما را زبان مادری شکل میدهد. بنابر این «آموزش به زبان مادری» هیچ تفسیری برنمیدارد. برخیها این حق را به «آموزش زبان مادری» و یا به «آموزش ادبیات محلی» تقلیل دادهاند. این تفسیر، تفسیر به رای است نه تفسیر به حقیقت. تفسیر به حقیقت این است که زبان همان زبان مادری است و آموزش هم باید به زبان مادری باشد نه آموزش ادبیات زبان مادری.
البته طبیعی است که این کار مشکلات و پیچیدگی های خود را دارد. علاوه بر هزینه های کلان و اعتبارات خاص، نیازمند تدابیر خاصی است اما با تمامی این موارد، باید اعتبار خاصی به آن داده شود و تدابیرهای لازم نیز اندیشیده گردد تا ما بتوانیم زبان های مادری انسان ها را زنده نگه داریم، آن هم نه به خاطر سیاست که فقط بهخاطر زبان و زندگی. این امر کار و تلاش میخواهد، که باید کار و تلاش کنیم.
2
بدون تردید دکتر حسن روحانی پی به ارزش چنین وضعیتی در مورد زبان مادری برده بود و می دانست که عدم اجرای آن در طول حکومت جمهوری اسلامی چه خواسته ها و نیازهای تلنبار شده ای را ایجاد کرده است که عدم توجه به آن می تواند نتایج ناخوشایندی را ایجاد نماید. او همچنین از نگاه غیر خودی بخشی از حاکمیت و نیروهای سیاسی و حتی اپوزیسیون فرهنگی بر همین فرهنگ ها آگاه بود و می دانست که این نگاه امنیتی به زبان و فرهنگ چه نتایج فاجعه آمیزی به همراه دارد. او همچنین می دانست که تقویت فرهنگی و سیاسی اقوام در ایران میتواند بهعنوان یکی از محورهای اصلی استراتژیک آینده ایران به حساب بیاید. بر همین اساس بود که وی در دوران فعالیت های انتخابی خویش وعده اجرای تدریس زبان های مادری و نیز از تغییر این نگاه های امنیتی سخن راند. وعدههای دکتر روحانی در استان های مختلف توانست امید را در میان قومیتها زنده کند. دکتر روحانی در تبریز وعده تاسیس فرهنگستان زبان آذری، اجرای اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی را داد. وی در جمع مردم تبریز اعلام داشته بود که دولتهای قبلی نیروهای قومی را کنار گذاشتند ولی او مخالف تمرکزگرائی است. وی در آن مراسم تاکید کرد: «در دولت تدبیر شاهد تاسیس فرهنگستان زبان و ادب آذری خواهیم بود». روحانی در جمع مردم ارومیه نیز گفته بود: «من اصل ۱۵ قانون اساسی را اجرایی خواهم کرد. این حق مردم است که بتوانند راجع به زبان مادری خود تصمیم بگیرند. من حقوق شهروندی را تدوین و اجرا خواهم نمود. در حقوق شهروندی اقلیت و اکثریت وجود ندارد. در حقوق شهروندی کرد، آذری زبان، ترکمن، بلوچ عرب و فارس یکسان خواهند بود». روحانی در سنندج نیز در مقابل رای دهندگان کرد چنین گفته بود: «ایمان و اعتقاد من این است و قلبم گواهی میدهد که ایرانی، ایرانی است و هر کس بخواهد کرد، لر، بلوچ، آذری، ترکمن، عرب و فارس را جدا جدا ببیند او ایرانی نیست». روحانی در مقابل عربهای اهواز نیز ابراز داشت: «مفتخریم به اینکه از عشایر و اقوام مختلف هستیم و این تنوع را نعمت و زیبایی میدانیم و مردم ما در عمل عدل میخواهند، نه در شعار؛ چون کشور ایران متعلق به تمام افراد ایرانی است». وی در سنندج مشارکت قومیتها در مدیریت کشور را وعده داده بود. روحانی در سفری که به استان گلستان داشت از مختومقلی، شاعر بزرگ ترکمن نام برد و او را جزو مفاخر کشور دانست. روحانی گفت: «در دولت تدبیر و امید فرقی بین فارس و ترکمن وجود ندارد». وی متذکر شد: «در دولت تدبیر و امید حقوق شهروندی رعایت خواهد شد و آنگاه ترکمن، سیستانی، بلوچ، ترک، کرد، عرب و همه و همه که اقوام این سرزمین هستند از لحاظ حقوقی و شهروندی با یکدیگر برابر خواهند بود».
3
اکنون بیش از یک سال از این وعده ها گذشته است و اینک دکتر حسن روحانی، رسماً رئیسجمهور ایران است و مردمی که به او رأی دادند و حتی آنهایی که به او رأی ندادند، چشمانتظار تحقق وعدهها و شعارهای روحانی هستند. اما رئیس جمهور حداقل بارها و بارها در سخنرانی ها و موضع گیری های رسمی خویش عنوان کرده که به تمامی این وعده های خود متعهد است تا وضعیت اقلیت های قومی- دینی کشور در دوران دولت وی بهبود پذیرد و زخم های آنها التیام یابد. دکتر روحانی در سنندج در مقابل کردها اعلام کرد «من به وعده ای که در بیانیه اقوام و مذاهب به شما دادم پایبند هستم و به آن عمل می کنم». وی حتی در آن مراسم تاکید کرده بود که برای تحقق بندهای 10 گانه بیانیه مزبور «مسئولیت برنامه ریزی و هماهنگی های لازم» را نیز به یکی از معاونان رئیس جمهور واگذار خواهد کرد که در بند شماره 10 بیانیه به صورت رسمی ذکر گردیده است.
بیانیه 10 ماده ای دولت روحانی، اگر چه به تنهایی حاوی تمامی راه حل های برون رفت از یک سیستم سیاسی، که از مسائل متعدد اتنیکی- مذهبی جامعه خود رنج می برد، نیست اما به عنوان اولین گام رسمی یک دولت قابل اهمیت و درخور ارزش است و می تواند بستر ساز گام های بعدی دولت و حتی دولت های آینده را نیز فراهم کند. این بیانیه می تواند که باعث چرخش و تصحیح نگاه حکومت به این مقوله گردد، اما متاسفانه پس از پیروزی دولت تدبیر و امید، اولین گام چرخش از آخرین بند بیانیه آغاز گردید، چرخشی که شاید بعدها بتواند زمینه ساز تغییرات بسیاری گردد و اثرگذاری آن را خنثی نماید. آنجا که قرار بود واگذاری مسئولیت در جهت تحقق مفاد این بیانیه به یکی از معاونین رئیس جمهور واگذار گردد، در حالی که آن چه در این زمینه رخ داد واگذاری امور به یک «دستیار ویژه» بود تا به یک «معاون». در ادبیات سیاسی دولت جایگاه یک معاون رئیس جمهور و یک دستیار ویژه مشخص است و بر همین اساس، دایره اختیارات و عملکرد آنها نیز تعیین گردیده است. وزن سیاسی یک معاون رئیس جمهور در حد یک وزیر و یا حتی بیشتر است. یک معاون می تواند در جلسات هیات دولت شرکت کند و بر روند قانون گذاری ها و تصمیم گیری ها موثر واقع شود در حالی که یک دستیار حتی از نوع ویژه اش، از این وزن سیاسی و اختیار برخوردار نیست. یک دستیار ویژه در نهایت فقط می تواند عملکردها و پیشنهادات خود را در قالب یک گزارش به رئیس جمهور بدهد تا وی نیز در گام های آتی نسبت به عملیاتی کردن آنها در هیات دولت تصمیم بگیرد. انتخاب یک معاون در این زمینه می توانست گام های اجرایی بیانیه را بیشتر عملیاتی نماید و به صورت مستقیم در سیاست گذاری ها تاثیر بگذارد در حالی که انتخاب یک دستیار ویژه، زمینه اجرایی مفاد بیانیه شماره 10 را به سایه ای از ابهام فرو برده و یا از شدت تاثیر گذاری آن می کاهد. اما با تمام این تفاسیر، دولت روحانی از همان به روی کار آمدن دولت خود نیز بارها عنوان کرده که به اجرای تمام شعارهای تبلیغاتی خویش پایبند است. بنابر این برای اجرای یکی از مهمترین بیانیه های تبلیغاتی خویش، آقای یونسی- یکی از تاثیر گذارترین وزرای امنیتی دولت خاتمی- را به روی کار آورد تا شاید این امر بتواند «تغییر نگاه امنیتی نسبت به اقوام و فرهنگ های ایرانی و تبدیل ساختار و روش های سیاسی- امنیتی به نظام مدیریت علمی و کارآمد» را تحقق بخشد. بی تردید تحقق این امر می تواند بستر اجرای سایر بندهای بیانیه را نیز هموار نماید. اما به هر حال وعده دکتر روحانی در دوران قبل از انتخابات و بکارگیری چهرهای نامآشنا چون علی یونسی در قامت دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی، از جدیت دولت در این زمینه حکایت دارد.
انتخاب یک وزیر اطلاعات برای تغییر نگاه امنیتی می تواند در راستای تسریع به تغییر این نگاه صورت گرفته باشد. طبیعی است که مناطق اتنیکی- مذهبی ایران- شامل استان های آذربایجان، خوزستان، کردستان و بلوچستان- در طول حیات جمهوری اسلامی، همیشه از نگاه امنیتی به مسائل خود در عذاب بوده اند چرا که تا به حال ساز و کار نظام سیاسی در ایران مبتنی بر رویکرد امنیتی مسایل مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی قرار گرفته بود.
اما امروزه آنچه در مورد تردیدها اهمیت می یابد این است که پس از انتخاب آقای یونسی به عنوان دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام/ ادیان، هنوز شاهد هیچگونه گام های عملی نامبرده در اجرایی کردن هیچ یک از مفاد این بیانیه نبوده ایم. اگر دولت روحانی نشان دهد که همچنان در اجرای مفاد این بیانیه عزم راسخ و جدی دارد، جامعه و نهادهای مدنی در این بخش ها نیز می تواند دولت را در این راستا یاری رساند. متاسفانه نهادهای مدنی جوامع اتنیکی/ مذهبی ایران تا به امروز در اثر نگاه های سنگین امنیتی کارکرد موثر خود را از دست داده اند و گاه به صورت منفعلانه عمل می کنند. ساختار متمرکز سیاست در ایران و مداخله همه جانبه ای که در تمام امور و شئونات جامعه دارد، کارکرد و تاثیر گذاری نهادهای مدنی را دچار خدشه کرده و از همین روست که اقوام- ادیان کشور دقیقا چشم به اجرای صحیح و بدون چرخش بیانیه شماره 3 دولت دوخته اند و هنوز هم منتظر گام های عملیاتی آن در جهت فراهم کردن فضای اجتماعی- سیاسی جامعه در این راستا می باشند. اگر این گام ها در راستای عملی کردن سیاست های همان بیانیه صورت پذیرد، نهادهای مدنی و شخصیت های تاثیر گذار جوامع اتنیکی/ مذهبی به بهترین وجه در راستای پاسخگویی به این بیانیه گام خواهند برداشت.
نباید فراموش کنیم که حقوق اساسی اقوام/ ادیان ایرانی در طول سالیان طولانی و حتی در دوران حکومت پهلوی ها، به شدت تضعیف شده و آسیب دیده است و دولت روحانی باید به مردمان این مناطق اطمینان دهد که شرایط سیاسی کشور و نگاه حکومت در این بخش تغییر کرده و دولت منتخب به دنبال استمرار وضعیت گذشته نیست. نتیجه این رویکرد دولت این خواهد بود که در حوزه فعالیت های سیاسی و مدنی ترس و تنش زدایی صورت خواهد گرفت و فعالیت ها در یک بستر آرام و بدون دغدغه امنیتی و با تسهیلات بیشتر و هزینه کمتر انجام خواهد پذیرفت. پس دستیار ویژه رئیس جمهور بایستی هر چه سریعتر وارد حوزه عمل شده و گام های مشخص خود را در راستای اجرایی کردن مفاد این بیانیه تدوین و تبیین نماید. اگر این عمل صورت پذیرد جامعه اتنیکی/ مذهبی ایران نیز این باور را خواهند داشت که دولت یازدهم نسبت به اصلاح امور اقوام- ادیان حساس است و می خواهد برداشت نادرست از کنش های هویت طلبی را- که تا به امروز موجب توهم توطئه در نظام سیاسی حاکم گردیده است- اصلاح بخشد تا بتواند گوناگونی ها، تمایزات و اختلافات را در جامعه چند فرهنگی ایران ارج نهاده و از آن در راستای تکمیل پازل فرهنگی خود استفاده نماید. نظام سیاسی ایران نیز امروزه به این نتیجه رسیده است که نگاه حاکم فرهنگی در جامعه ایران نه تنها نتوانسته هویت واحدی را در جامعه شکل دهد، که هویت آن را نیز دچار خدشه و آسیب پذیری کرده است به طوری که این خدشه پذیری توانسته به عنوان پاشنه آشیل حکومت محسوب گردیده و آن را بیازارد.
دولت روحانی نیک دریافته که در نتیجه چنین فرآیندی، هویت متمایز خیل بیشماری از ساکنان جغرافیایی این کشور (ترک ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها، ترکمن ها و...) نادیده انگاشته شده و جایگاه آن در شکل گیری یک هویت واحد انکار گردیده است. در نتیجه چنین روندی، فقط یک فرهنگ توانسته به دلیل تسلط خود در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زبانی و... جایگاه خود را به عنوان هویت اصیل و خالص شکل دهد و هویت سایر فرهنگ ها در این مجموعه به حاشیه رانده شده و نقش چشمگیری در آن نداشته باشد. اتفاقا تا به امروز هماهنگی قدرت سیاسی با این نگاه ویژه حاکم، توانسته که این روند را تسریع نموده و به آن رسمیت بخشد. طبیعی است که در چنین بستری هویت های متعددی نقش و جایگاه اصلی خود را از دست می دهند یک مقاومت هویتی شکل می گیرد که این مقاومت هویتی در اثر تاثیر پذیری از تحولات سیاسی داخلی، منطقه ای و بین المللی گاها نقش مخربی به خود می گیرد که می تواند مشکلات زیادی را به همراه بیاورد.
دولت روحانی باید به این موضوع توجه داشته باشد که اجرای صحیح و بدون کم و کاست بیانیه شماره 3 خود، حداقل خواهد توانست بخش عظیمی از کنش گرانی را که معتقدند حقوق زبانی و فرهنگی خویش را در هر ساختار سیاسی قابل تحقق است را با خود همراه کند. رسمیت بخشیدن به زبان مادری، توسعه حیات فرهنگی در سطح ملی در زمینه های متعدد، حق حضور موثر در فعالیت های سیاسی و اجتماعی در قالب احزاب و...، و داشتن سهمی مناسب و متناسب از قدرت سیاسی از جمله خواسته هایی هستند که این کنشگران به دنبال حیات آن هستند و این خواسته ها نیز به صورت مستقیم و غیر مستقیم از بطن بیانیه موسوم به اقوام/ ادیان دولت روحانی قابل استخراج است.
4
علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش، در گفتگویی که سایت جماران در روز جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۲ از وی منتشر کرده بود، گفته است: «تدریس زبان قومیتها در مدارس اولویت من است.»
فانی در پاسخ به این پرسش مصاحبه کننده که با اشاره به بند سوم بیانیه شماره ۳ روحانی درباره تاکید بر تحصیل به زبان مادری، از وی پرسیده بود: «آیا وقت آن فرا رسیده که اصل ۱۵ قانون اساسی محقق شود؟ گفت: «ما باید اصل ۱۵ را اجرا کنیم. یک سری برنامه ریزی ها در زمان آقای خاتمی شده که در نهایت متوقف شده اند. باید اکنون با بررسی هایی دوباره این برنامه ها، به جریان بیافتد. تدریس زبان قومیتها در مدارس اولویت من است»
علیاصغر فانی در آن زمان سرپرستی این وزارت خانه را بر عهده داشت ولی حتی پس از آن که به وزارت نیز رسید از تشکیل «اتاق فکر» برای بررسی جزئیات تدریس زبانهای مادری در استانهای مختلف کشور خبر داد.
اما این بار اجرای وعده دکتر حسن روحانی، نه با مخالفت حکومت، که با مخالفت جدی اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی روبرو شد. علیاصغر فانی، روز ۷ بهمن ماه 92 با اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیدار داشت. در این ملاقات درباره موضوعهای مختلف مرتبط با آموزش و پرورش بحث شده بود. یکی از این موضوعها «آموزش زبان مادری» در مناطق قومی کشور بود. این موضوع در اصل ۱۵ قانون اساسی نیز قید شده است. وزیر آموزش پرورش در این دیدار درباره آموزش زبان مادری گفته بود: «مطابق اصل ۱۵ قانون اساسی، آموزش ادبیات بومی و قومی میبایست صورت پذیرد و آقای رئیسجمهور هم در نطقهای انتخاباتیشان این قول را دادهاند.»
علیاصغر فانی سپس افزود: «برای این منظور ما کمیتهای را تشکیل دادهایم تا به این بحث رسیدگی کنند و در کنار آن اتاق فکری نیز فعال شده و عده ای به آن دعوت شدند تا بر روی آن به صورت تلفیقی کار کنند.» اما اظهارات وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی با واکنش تند و منفی اعضای فرهنگستان زبان فارسی روبرو شده بود. اکثر اعضای فرهنگستان با آموزش زبان مادری به وسیله آموزش و پرورش در استانها مخالفت و آن را «تهدیدی جدی برای زبان فارسی و یک توطئه برای کمرنگ کردن این زبان» توصیف کردند.
برخی از اعضای فرهنگستان حتی موضوع آموزش زبان مادری را «توطئه خارجی» دانسته و آن را وارد شده از خارج و کار «انگلیس» معرفی کردند. برخی دیگر نیز توجه دولت روحانی به آموزش زبانهای مادری را اقدامی با هدف دستیابی به «پیروزیهای جناحی» تفسیر کردند. سایت فرهنگستان در گزارشی از نشست هفتم بهمن وزیر آموزش و پرورش با رئیس و اعضای پیوسته فرهنگستان سخنانی را انعکاس داد که عمده آنها به نقد تدریس زبان مادری در مدارس اختصاص داشت.
محمدعلی موحد- که خود زاده دیار آذربایجان است و یکی اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی می باشد- در سخنان کوتاهی گفت: «دولت باید از مداخله مستقیم در آموزش زبانهای محلی و بومی خودداری کند. ما زبان معیاری داریم که زبان رسمی ما است. اگر دولت بخواهد آن را فراموش کند و به حوزه زبانهای محلی وارد شود کار ما زار است.»
غلامعلی حداد عادل، که ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی را نیز بر عهده دارد، با اشاره به بحثهای علی یونسی، مشاور حسن روحانی در امور اقوام و اقلیتها درباره آموزش زبانهای مادری در استانها گفت: «فرهنگستان مایل است بداند این موضوع پیچیده و ظریف که گاهی هم به امنیتملی پیوند میخورد چگونه در حال بررسی است.» او گفت: «مواظب باشیم که مبادا از کیسه سرمایههای ملی مان همچون زبان فارسی برای پیروزیهای موقت و بیحاصل جناحی خرج کنیم.»
اما تندترین انتقادات را سلیم نیساری و فتحالله مجتبایی صورت دادند. اولی نزدیک شدن به این موضوع را «خطرناک» دانست و دومی پای کشورهای دیگر را به ماجرا باز کرد.
سلیم نیساری، عضو دیگر فرهنگستان، گفت: «عدهای فکر میکنند علاقه به یک قومیت یعنی تحصیل با زبان آن قوم. اما این موضوع بسیار خطرناک است. ما در ایران شانس داشتهایم که یک فردوسی بزرگ توانسته پایه محکمی برای زبان فارسی ایجاد کند و ما امروز در کنار دین اسلام به داشتن چنین زبانی مفتخر شویم.»
فتحالله مجتبایی، یکی دیگر از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، موضوع آموزش زبان مادری در کشور را «امری وارداتی» نامید و گفت: «شک ندارم که این موضوع از خارج به ایران آمده است. قبل از این در هندوستان نیز این مسئله توسط انگلستان تجربه شد و امروز هم انگلستان و کشورهای شمالی ما هستند که میخواهند این مسئله را به ایران وارد کنند.»
5
اکنون بار دیگر مهر ماه شروع شد و «آموزش به زبان مادری» و نه «آموزش زبان مادری» اولویت خود را بازیافت و چشم های انتظار جوامع اتنیکی به سوی وعده های رئیس جمهور چرخید تا زمینه اجرایی وعده های خود را فراهم نماید. امیدواریم دولت روحانی، دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و ادیان، و نیز مدیران ارشد استانی دولت در مناطق اتنیکی/ مذهبی، بتوانند با حیات بخشیدن به بیانیه شماره 3 دولت، شجاعانه مسیرهای جدیدی را در این زمینه به نمایش بگذارند و فضایی پر از خوش بینی، سبکی و شادی بیافرینند. بدون تردید می دانیم که دولت روحانی در اجرای بحث زبان مادری با چالش های متعددی روبرو خواهد شد که فائق آمدن بر هر یک از این موارد سیاست خاصی را می طلبد. علاوه بر چالش های مربوط به تغییر نگاه های سیاسی و امنیتی، چالش های مربوط به زمینه های اجرایی و فنی، به نظر می رسد که بزرگترین چالش رئیس جمهور در این زمینه مربوط به نگرش های بخش اپوزیسیون فرهنگی و سیاسی جامعه ایران است که شاید برای اجرای بحث زبان مادری همچنان بزرگترین مانع رئیس جمهور در این میان می باشند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد