بیستمین شماره از دفترهای کانون نویسندگان ایران در تبعید پس از سکوتی هشتساله با ویراستاری اسد سیف انتشار یافت. آنچه این شماره از دفتر را از شمارههای پیشین متمایز می کند، بحثیست که ویراستار در پیشگفتار آن مبنی بر ضرورت توجه به زبانهای داخل کشور آورده است. در همین راستا بخشی از صفحات این نشریه به ادبیات صاحبان زبانهای غیرفارسی داخل کشور اختصاص یافته است.
در این دفتر به زبانهای کردی، بلوچی، عربی، ترکی آذری، گیلکی و ترکمنی داستان و شعر انتشار یافته. و این نخستین باری است که یک نشریهی فارسیزبان به طور کلی و دفتری از دفترهای کانون نویسندگان به این مهم، به این شکل پرداخته است. پس از انقلاب البته کانون نویسندگان در ارگان خویش، اندیشه آزاد، چند بار به زبانهای دیگر کشور شعری منتشر کرده بود.
اسد سیف در "چند نکته..."، در نخستین صفحه از دفتر می نویسد:
"زبان نیز همچون انسان مردنیست. به ادعای سازمان یونسکو هر سال به طور متوسط ده زبان نابود می شوند. هماکنون بیش از حدود شش هزار زبان زندهی دنیا در خطر مرگ قرار دارند. این روند سیر صعودی دارد و اگر به اینسان پیش برود، تا پنج قرن آینده جز چند زبان بر کره زمین نخواهند بود.
در این شکی نیست که اگر زبان واحدی بر جهان حاکم می بود، رابطهها سریعتر و راحتتر صورت می گرفت. این پدیده را هماکنون شرکتهای فراملیتی بهکار می بندند و زبان انگلیسی را به اجبار به عنوان زبان رابطه برگزیدهاند.
در عرصهی جامعه اما موضوع فرق می کند. مرگ هر زبان همانا پایان تاریخ شفاهی گروهی است که به آن زبان سخن می گفتند. یعنی اینکه دیگر به این زبان هیچ واقعیتی از هستی بیان نمی شود.
از عمر متوسط زبانها اطلاع ندارم ولی می دانم که می توان با سرکوب یک زبان مرگ آن را تسریع کرد و یا با حمایت از زبانی نزار، آن را شکوفا کرد. تجربه زبان عبری در کشور اسرائیل و زبان مائوری در کشور نیوزلند را در این رابطه می توان نمونههایی موفق به شمار آورد.
یونسکو در حال حاضر تنها سازمانی است که برای نجات زبانها اقداماتی به عمل آورده، رهنمودهایی به جامعه جهانی ارایه می دارد. ضرورت سهزبانه بودن که زبان مادری و زبان بینالمللی در آن ارجحیت دارند، از پیشنهادهای این سازمان است در حفظ و ارتقاء زبانها."
او با این مقدمه، آنگاه به نقش نویسندگان در حفظ و باروری زبان می پردازد و می نویسد:
"در کنار سازمان یونسکو، نویسندگان یعنی کسانی که با واژگان سروکار دارند، بزرگترین حامی زبان هستند. دولتهای اقتدارگرا با سیاسی کردن مسأله زبان، به ممنوعیت آن رأی می دهند، چنانچه جمهوری اسلامی همچون رژیم پیشین زبانهای داخل کشور را در محدودیتی کُشنده قرار داده است. زبان که در آن بازآفرینی صورت نگیرد، از زایایی خویش تُهی می گردد. زبانهای داخل کشور چنین وضعیتی را تجربه می کنند."
کانون نویسندگان ایران از آغاز بنیانگذاری خویش در سال 1346 هیچگاه به این موضوع نزدیک نشد و از آن چیزی نیز نمی توان در منشور آن یافت. شاید هم صلاح نمی دانستند به این موضوع اشاره کنند.
در پی انقلاب سال 1357 زباهای داخل کشور نیز در "بهار آزادی" راه شکوفایی پیش گرفتند. کتاب و نشریه به دیگر زبانها انتشار یافت. "بهار آزادی" ولی دیرپا نبود، طوفان سرکوب که وزیدن گرفت، به همراه توقیف و بازداشت دگراندیشان و ممنوعیت سازمانهای صنفی و سیاسی، نشریات غیرفارسی نیز همچون نشریات دگراندیشِ فارسی ممنوع شدند. حاکمیت نیز حتا به قانون اساسی خودخواسته خویش وفادار نماند، نتیجه آنکه زبانهای غیرفارسی راه به آموزش و پرورش کشور نیافتند.
سالها بعد، با فروکش نمودن کشتار دگراندیشان، آنگاه که کانون نویسندگان مجالی برای تنفس یافت، منشوری جدید تدوین نمود که در آن آمده است: کانون نویسندگان ایران "رشد و شکوفایی زبانهای متنوع کشور را از ارکان اعتلای فرهنگی و پیوند تفاهم مردم ایران می داند" و در این رابطه؛ مخالف "هرگونه تبعیض و حذف در عرصههای چاپ و نشر و پخش آثار به همه زبانهای موجود" است."
اسد سیف به درستی می نویسد که: "پذیرش این اصل حاصل سالها بحث و گفتوگو بود. بهکار گرفتن آن اما امکان می طلبد. چنین امکانی اگرچه برای همکاران ما در داخل کشور ناممکن است، اقدام آن در خارج از کشور، فکر می کنم؛ پاسخی باشد به یک نیاز مبرم. دفاع از شکوفایی زبانهای داخل کشور وظیفه ماست و ما هر یک به شکلی در مرگ و یا تضعیف این زبانها می توانیم نقش داشته باشیم."
او اما در ادامه این راه پنداری شک دارد، می نویسد: "در این شماره از دفترها ... چندین صفحه به زبانهای داخل کشور اختصاص یافته و آن را به تجربه تبدیل کرده است. گام نخست در این راه طبیعیست مشکل باشد، اما می توان به هموار شدن راه امیدوار بود. اگر چنین نشود، به حتم شکافی در رسالت ما پدید آمده است."
این نیز واقعیتیست که تا کنون نویسندگان فارسزبان به عللی گوناگون نخواستهاند و یا نمی خواهند در عمل از زبانهای دیگر ایران پشتیبانی کنند. شاید هم موضوع برایشان مللموس نیست. همیشه نویسندگان غیرفارس هستند که بر این موضوع اصرار دارند. اسد سیف هم به نظر می رسد از همین زاویه، به عنوان نویسندهای که فکر می کنم زبان مادریاش ترکی آذری است، به این موضوع نزدیک شده است. شک او نیز در ادامه این روند، در "گامهای بعدی" می تواند ملموس به نظر آید.
از بیستمین دفتر کانون زیاد می توان نوشت. مقالاتی خواندنی دارد، از نقد و بررسی گرفته تا داستان و شعر، و این همه نشان از زحمتی است که ویراستار بابت آن متحمل شده است. در این مختصر نخواستهام به کلیت آن بپردازم. برای من این ابتکار جالب آمد و خواستم ارزش آن را متذکر گردم.
نویسندگان این دفتر، چه عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید باشند و یا نباشند، می توانند تقویتکننده این نگاه باشند که: "دفترهای کانون" اگرچه نشریه رسمی کانون نویسندگان ایران در تبعید" است، اما هیچ گرایش ویژهای را از سوی کانون باز نمی گوید. کانون نهادیست دمکراتیک، و از این نظر پایبند به پلورآلیسم در هنر و ادبیات، پس در نگاه به جهانِ هنر و ادبیات، از هر نظر آزاد.
به همین علت نباید از این دفتر انتظار داشت که آثار مندرج در آن، کلیتی همخوان و همآهنگ باشند، و این خود ویژگی آن است. در اینجا هر نویسندهای پاسخگوی گرایش و جهاننگری خویش است نه کانون نویسندگان."
آیا کانون نویسندگان ایران در تبعید پایبند چنین نگرشی است؟ آیا می تواند این نگاه را در دفترهای دیگر ادامه دهد؟ این پرسشی است که باید پاسخ آن را در آینده شاهد بود. در اینجا همین بس که: بیستمین شماره دفترهای کانون بسیار متنوع و پُربار انتشار یافته است. از خواندن آن نباید غافل بود.
انتشارات فروغ در آلمان پخش آن را برعهده دارد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد