بنا به آمارهای رسمی، در جمهوری اسلامی ایران بیش از 5200 رسانه به کار اشتغال دارند. ضمن آنکه نشریات مجاز کشور نیز از 3300عنوان پیشی میگیرد. همچنین همراه با خط قرمزهایی که وزارت ارشاد رژیم ترسیم میکند روزانه قریب هفتاد عنوان روزنامه در تهران چاپ و سر تا سر ایران توزیع میگردد. با این فرآیند ضمن تقسیمبندی موضوعی، روزنامههای اقتصادی با ده عنوان بیشترین سهم را از مجموع روزنامههای چاپ تهران در بر میگیرند که عبارتاند از: آسیا، ابرار اقتصادی، اقتصاد پویا، جهان اقتصاد، جهان صنعت، دنیای اقتصاد، صبح اقتصاد، هدف و اقتصاد، گسترش صنعت و عصر اقتصاد. اما کلیهی روزنامههای اقتصادی تلاش میورزند تا همسو با حاکمیت دیدگاه معتدل و یا اصولگرایانهای را تعقیب نمایند به غیر از جهان صنعت و جهان اقتصاد که به نسبت مواضع مستقل و رادیکالتری از خود نشان میدهند.
در همین راستا روزنامههای ورزشی با هفت عنوان بر حسب موضوع بر جایگاه دوم مینشینند که ابرار ورزشی، استقلال، ایران ورزشی، پیروزی، خبر ورزشی، گل و نود از آن جملهاند. اما روزنامههای ورزشی در ادبیات نوشتاری خویش از همان گویه و گفتاری سود میجویند که به طور طبیعی در سالنها و زمینهای ورزشی کشور کاربری دارد. چنانکه این روزنامهها مخاطبان خود را نیز بیش از همه از همین گروه برمیگزینند. ضمن آنکه در روزنامههای ورزشی خط و سوی جدا و مستقلی از حوادث عمومی کشور گشوده میشود، که متأسفانه از هر گونه پیوستگی و همنوایی با روزنامههای دیگر در خصوص انعکاس مسایل جامعه بازمیمانند و چندان به دنیای همدیگر راه نمیبرند.
بین هفتاد روزنامهای که اجازهی نشر دارند روزنامهی کار و کارگر تنها روزنامهای است که خود را مدافع و نمایندهی حقوق کارگران میشناساند ولی این روزنامه به طور کامل با چهرهای بزک کرده از اعتدال، خط و سوی دستگاه امنیتی حاکمیت را به پیش میبرد. از گروه این روزنامهها، "بانی فیلم" تنها روزنامهی هنری است که در خصوص فیلم و سینما نشر مییابد. بانی فیلم هر چند در نوشتههای خویش گسترهی حضور هنر دولتی را در سینما و تلویزیون ایران به نقد میکشاند ولی به طبع نمیتواند از خط قرمزهای وزارت ارشاد جمهوری اسلامی پا فراتر گذارد. در ضمن تهران تایمز و ایران دیلی دو روزنامهی انگلیسی زبان ایران نیز در همین آمار دیده شدهاند.
جام جم، کیهان، اطلاعات، همشهری، ایران، جوان، خورشید و حمایت گروهی از روزنامههای دولتی به شمار میآیند که به تمامی از امکانات حکومتی سود میجویند. چنانکه روزنامهی حمایت از سوی سازمان زندانهای رژیم منتشر میشود. ولی آشکار نیست این سازمان با انتشار روزنامهی خویش از چه کسانی میخواهد حمایت نماید و یا این حمایت را چهگونه به انجام خواهد رساند. همچنین امتیاز روزنامهی خورشید از آن سازمان تأمین اجتماعی است ولی مطالب روزنامه به تمامی با اهداف سازمانی تأمین اجتماعی بیگانه میماند. در این بین همشهری روزنامهی شهرداری تهران از نظر شمارگان بر همهی روزنامههای کشور پیشی میگیرد. زیرا تیراژ روزانهی همشهری از ششصد هزار نسخه نیز فراتر میرود. ضمن آنکه تیراژ بالای همشهری به پیوستِ آگهیهای حجیم روزانهی آن بازمیگردد که همه روزه در بیش از دویست صفحه نشر مییابد و راهنما و وسیلهی کاری مناسبی برای کلیهی بنگاهدارانِ املاک و اتومبیل به شمار میآید.
از سویی دیگر روزنامهی جوان که از سوی سازمان بسیج سپاه پاسداران منتشر میگردد به همراه روزنامهی کیهان به دلیل همسویی با حاکمیت به ادارات دولتی و نهادهای حکومتی راه مییابند تا در ادارهها وجاهتی را برای خوانندگان خویش فراهم بینند. همچنان که پس از برگماری حسن روحانی به ریاست جمهوری نام کیهان در محافل خبری خارج از کشور بیش از روزنامههای دیگر بر سر زبانها افتاد، تا سنجهای برای واکنش گروههای تندروی حاکمیت در چرخش قدرت سیاسی قرار گیرد. با تمامی این احوال کیهان از هیچگونه اقبال مردمی در سطح جامعه برخوردار نیست. ضمن آنکه وطن امروز هم که از سوی "بذرپاش" نشر مییابد تلاش میورزد همانند کیهان چهره و سیمایی امنیتی از خود به نمایش گذارد. در عین حال کیهان، جوان و وطن امروز به ظاهر همسو با رهبر جمهوری اسلامی با دشمنانی موهوم و فرضی میجنگند و این دشمنان فرضی را به تمکین از نظام جمهوری اسلامی مجبور مینمایند.
جمهوری اسلامی ایران همیشه سنتی را به کار میبندد تا دو و یا سه روزنامه از روزنامههای کشور نقش اپوزیسیون را برایش به اجرا گذارند. ولی با خط قرمزهایی که ترسیم میشود همین اپوزیسیونِ تصنعی نیز تنها در دایرهی بستهی حاکمیت میگنجد. هم اینک با توقیف روزنامهی بهار روزنامههای آفتاب یزد، شرق و اعتماد چنین نقشمایهای را تعقیب مینمایند. همچنان که آفتاب یزد و اعتماد ارگانی برای گروههایی از حاکمیت به شمار میآیند که نام اصلاح طلب را برای خویش برگزیدهاند. این روزنامهها به آشکارا روزهای خوش اصلاحطلبان را در دههی هفتاد انتظار میکشند. گذشتهای که به ظاهر با بازگشت خویش تنها نیاز شخصی و محفلی گردانندگان روزنامه را برآورده خواهد نمود. شرق نیز خط قرمزهای ارشادچیهای دولت را به نیکی میشناسد و تلاش میورزد همانند پلی برای ارتباط و انسجام اصلاحاتچیهای از هم گسیختهی حاکمیت عمل نماید. شرق تیترهای روزانهی خود را با عکس همین افراد درون خانوادهی نظام تزیین میبخشد تا شاید آنان بتوانند پندهای حکمتآمیز خود را به گوش برادران خویش در هرم قدرت برسانند. حسن خمینی، محمد خاتمی، صادق زیباکلام و عماد افروغ تنها بخش کوچکی از همین موعظهگران درون حکومتی به شمار میآیند.
هر چند آگاهانه و دانسته تیراژ دقیقی از شمارگان روزانهی روزنامههای کشور توسط وزارت ارشاد و یا نهادهای آماری کشور ارایه نمیگردد ولی با تمامی این احوال بنا به گمانهزنیهای آماری تیراژی حدود سه میلیون نسخه برای شمارگان روزانهی روزنامهها مناسب مینماید که حدود یک پنجم آن را همشهری به تنهایی در اختیار دارد. این در حالی است که روزنامهی اطلاعات و کیهان در روزهای انقلاب بهمن با تیراژی هشتصد و سی هزار نسخهای رکوردی را رقم میزدند که تا کنون نیز به اعتبار خود باقی است.
در ایران اسلامی جدای از آنکه روزنامههای دولتی از اموال و امکانات حاکمیت به طور مستقیم بهره میگیرند ولی با تمامی این احوال تسهیلات ویژهی وزارت ارشاد و سایر ارگانهای دولتی نیز بیش از همه به سراغ آنان میشتابند. دریافت ارز دولتی جهت واردات تجهیزات اداری، ماشینآلات چاپ و کاغذ از آن جملهاند. در همین سامانه به منظور چاپ آگهیها نیز بیشترین کمکها را روزنامههای دولتی دریافت مینمایند. چنانکه در سال گذشته از سوی دولت وقت بیشترین کمکها به روزنامههای ایران، جام جم، اطلاعات و کیهان اختصاص یافته است. تا جایی که ایران با دریافت یک میلیارد و هفتصد میلیون تومان جایگاه نخست را از آن خود نمود. پس از ایران جام جم، اطلاعات و کیهان در ردیفهای بعدی قرار میگیرند که هر کدام از آنها رقمهایی از هفتصد تا نهصد میلیون تومان دریافت نمودهاند. وزارت ارشاد رژیم به همین منظور "ادارهی تمرکز و توزیع آگهیهای دولتی" را سازمان بخشیده تا بتواند اهداف و "آیین دوستیابی" خود را به نیکی به انجام رساند.
تشخیص وزارت ارشاد بر آن است که از هفتاد عنوان روزنامه حتا یک عنوان هم نباید به احزاب و گروههای سیاسی دگراندیش اختصاص یابد. چون وزارت ارشاد به خوبی میداند که انتشار علنی و "قانونی" روزنامههای مستقل در ایران به سرنوشت همین احزاب و گروههای دگراندیش گره میخورد. احزابی که بنا به دیدگاه انحصارطلبانهی حاکمیت همیشه از حضور علنی در جامعه بیبهره بودهاند. همچنان که کنشگران گسترهی جنبشهای قومی، محیط زیست، ادبیات و هنر و یا مسایل کارگری و سندیکایی نیز از انتشار روزنامههای تخصصی پیرامون حیطهی کاری خویش بازمیمانند. پیداست که لااقل وزارت ارشاد در همسویی با کلیت نظام به سهم خویش حسابگرانه توانسته است چنین آرزویی را برای حاکمیت برآورده نماید.
به هر حال از گزارشهای روزانه آنچه که در نشریات و رسانههای داخلی نشر نمییابند به سایتهای خبری روی میآورند. سایتهایی که از سوی کارگزاران رنگارنگ حاکمیت غیر مجاز نام میگیرند و فیلتر میشوند. ولی کاربران ایرانی به راحتی با سودجویی از فیلترشکنهای مناسب بر این حقهی رژیم نیز فایق میآیند تا بر خلاف خواست جمهوری اسلامی از گردش آزاد اطلاعات بهرهمند گردند./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد