logo





«خواب آدم ها را می آشوبند»
و «در گرمگاهی فاجعه»

پنجشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۳۱ ژوييه ۲۰۱۴

علی رضا جباری

alireza-jabari.jpg
خواب آدم ها را می آشوبند
تندیس سربین آشتی را با پای چوبین می سازند
و عقاب خونین بال جنگ را
با بال پرواز فرشتگان
می آرایند.

ابرها رگبارخون می بارند
و عجوزکان سِحر خوان
در دشت های سبز
بذرسرب و آتش و خردل می کارند.

برق لِیزر
در یاخته یاخته ی کودک شیرخوار که می دود
تندر بمب که می غرد و می ترکد
درجای جای شهر ماتم ناک

و زان سپس
آوار سنگ و خاک
چوب و ترکش و آهن
آن سان که می بارد
بر پا و دست و بر تن آدم ها

خوابم را
عجوزکان سِحرگر ِ نفت، پول، اسلحه
می آشوبند.

سپید کبوترکم
مرغکم
دلارامم!

و کوکوی ِ نحس ِ مرگ
برویرانه های ، هر دوسوی
که می تازد
فریاد در گلوی آن زن ِ آبستن
که می پیچد
و دّراشک
تلخ ِ تلخ
گرم ِ گرم
درصدف چشمان آن کودک
که سنگ می شود
عفریت ِ مرگ
با بال های ِ خونین
با ورد ِ عجوزکان ِ نفت، پول، اسلحه
می غرد
سپید کبوترکم
مرغکم
دلارامم
و دیدبانش دیوی است
با چنگ ِ آهنین و جامه ی سربین فام

سپید کبوترکم
مرغکم
دلارامم
پربرگشای و پروازگیر
درهرسوی ِ جهان
و به پروازِ بلندت ویران کن
جادوی ساحرکان ِ نفت، پول، اسلحه را
که به ورد ِ خود هردم
خواب ِ آدم ها را می آشوبند.

علی رضا جباری (آذرنگ)
17/8 /91 (12/11/7)

*************

در گرمگاهی فاجعه

به بهانه ی حضورِ مادرانِ صلح در سنگرِ فلستین

در غزّه عجب بین که چه ها می گذرد
از آتش و توفان ی بلا می گذرد
ناکرده گناه مردمی سوخته جان
ار مرزِ فنا تا به بقا می گذرد

بی دردترینید و به گفتار، بشر
خیزد زکلام وکارتان، موجِ خطر
دیوان و ددانید و در اندیشه ی مرگ
ای فوجِ فریبکارِ خو کرده به شر

نیرنگِ شما، خلقِ جهان داده به باد
آیین و ره و رسمِ بشر برده زیاد
گویند همه مردم بیدارِ جهان
ای دشمنِ خونریزِ بشر ننگت باد!

در کارِ فریب از همه چالاک ترید
در سنجشِ دل، از همه ناپاک ترید
درداو دریغا که شما مدعیان
در شرّ و کژی از همه بی باک ترید

آیینِ خرد رفته هم از یادشما
بیداد همی رفت هم از دادِ شما
مردم همه فریاد و شما ناشنوا
ای داد و دوصد داد زبیدادِ شما

علی رضا جباری ( آذرنگ )
22/ 10/ 87( 09/1/11)


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد