جام جهانی برزیل هم مثل هر جام جهانی دیگری در دنیایی از شگفتیها پایان پذیرفت. اما در این گستره نیز همانند هر گسترهی دیگری داستانهای ویژهای برای جهموری اسلامی رقم خورد که چه بسا از چشم بینندگان داخلی و خارجی پنهان نمیمانَد. چنانکه مستندات تصویری این بازیها به وضوح حکایت از آن دارد که بازیکنان ایرانی اشتیاقی به خواندن سرود جمهوری اسلامی از خود نشان نمیدهند. یا به عبارت دیگر فوتبالیستهای ایرانی تنها حس بیگانگی خود را از سرود جمهوری اسلامی در این اتفاق جهانی برای بینندگان به نمایش مینهادند. پیداست همان گروه کوچکی هم که در این نمایشها لبان خود را به تصنع و تکلف از هم میگشودند چیزی نمیخواندند و فقط جهت حفظ ظاهر متظاهرانه به چنین رسمی اکتفا میورزیدند. اتفاقی که شرکتکنندگان ایرانی در تمامی مجامع رسمی بینالمللی مستند تصویری غیر قابل انکاری از آن را بر جای میگذارند.
در این سرود "مهر خاوران" از افق سر میزند تا "فروغ دیدهی حق باوران" را فراهم بیند. ضمن آنکه در سرود یاد شده خواست و آرزویی خودانگارانه از گردانندگان رژیم انعکاس مییابد تا جمهوری اسلامی برای همیشه برقرار و جاویدان بماند. البته جمهوری اسلامی در این سرود شهیدان حاکمیت را هم ارج میگذارد و قدر میشناسد. همچنین بین حاکمیت حقباور جمهوری اسلامی و دیگرانی که لابد حق را باور ندارند و بر آن گردن نمیگذارند، خط قرمزی محکم ترسیم میگردد تا همگان بپندارند که جمهوری اسلامی برای همیشه و تا پایان تاریخ – اگر جهان را پایانی باشد- کشور را به نفع گروه سرسپردگان خویش مصادره نموده است.
همزمان با اجرای مسابقات جهانی مستند تصویری دیگری نیز از رییس جمهور رژیم در رسانهها و سیمای جممهوری اسلامی انعکاس یافت که ضمن آن در الگوگزینی ورزشکاران میدانهای ورزشی، گرمکنی بر تنش پوشانده بودند. اما او را با پوشش و ظاهری اینچنینی بدون کس و کار به تنهایی در اتاقی محقر نشانده بودند تا نظارهگر تلویزیونی باشد که به ظاهر از آن مسابقهای از ایران در جام جهانی پخش میشد. انگار رییس جمهور هم همانند بسیاری از جوانان این روزگار در خانهای مجردی به سر میبرَد و در همین خانه بدون آنکه ورزشی در کار باشد در خلوت خویش لباس ورزشی بر تن میکند. با این همه دوربین تلویزیون بر خلاف آنچه نموده میشد به اندرونی و "بیت" رییس جمهور راه نمییافت تا بنا به سنتهای واپسگرایانهی اسلام دولتی، خانواده و بیت ایشان همچنان از چشمگزند نامحرمان و اغیار در امان بماند.
فقط سرود ایران نیست که در مصادرهای گروهی به دار و دستهی آقایان و حضرات حکومتی اختصاص مییابد بلکه در پرچم ایشان نیز خط و سویی از ایران و ایرانی به چشم نمیآید. پرچمی که در میانهی آن نمایه و نشانی از "الله" را بر رنگ سفید نشاندهاند. در این پرچم طرح اللهِ جمهوری اسلامی در ابتکاری ویژه بیش از همه به چلیپایی باستانی و یا صلیبی مسیحی میماند که با رسمِ خطی در طرفین به سوی آسمان میبالد. گفتنی است که هر چند سودجویی از نشانه و توتم در پرچم اقوام و کشورها رسمی همگانی و ماندگار به شمار میآید ولی در هیچیک از آنها پیشینهای در بهرهگیری از الله با شکل و شیوهای که جمهوری اسلامی برمیگزیند، به چشم نمیآید. ضمن آنکه جمهوری اسلامی بر نکتهای تأکید میورزد تا شاید بتواند در سامانهای از جعل تاریخی توتمهای اقوام بیگانه و سامی را شناسهای قومی برای ایرانیان قرار دهد. ولی به طور طبیعی حافظهی تاریخی مردم ما بنا به ذات و خصلت خویش از پذیرش الگوهای غیر بومی و ساختگی سر باز میزند.
حتا "الله" جمهوری اسلامی که در پرچم آن نقش بسته است پیش از آنکه لالهای را بنمایاند و در نشانهگذاری خود به عنوان نمایهای روشن برای عشق و محبت به کار گرفته شود، به شمشیری شباهت مییابد که در پرچم کشورهای عربی به چشم میخورد. شمشیری که دنیای تفاهمآمیز امروزی را بر نمیتابد و بنا به نگاه قبیلهای و واپسگرایانهی خویش به جامعه از هر سو به دشمنان موهوم حمله میبرد. چنانکه در نمایهپردازی همین شمشیر در طرفینِ الله، کلیّت گسترهی شرقی و غربی کرهی زمین نفی میگردد تا همه بلااستثنا بر حقانیت شمشیر ابداعی جمهوری اسلامی گردن گذارند. تا جایی که نشانهگذاری خودانگارانهی گردانندگان جمهوری اسلامی صلح و همزیستی با دیگر کشورها را نادیده میانگارد. چون آرزویی موهن و خیالی را در جهانی توهمآمیز پی میگیرد که در آن حکومتی جهانی را به زعامت حضرات و آقایان جمهوری اسلامی پی خواهند ریخت.
همچنین هر چند رنگ سفید پرچم در الگوگزینی از رژیم پیشین و ساز و کارهای جهانی نمایهای برای کشور ایران قرار میگیرد تا آرامش، صلح و دوستی ایرانیان را به همگان بباوراند ولی جمهوری اسلامی همواره در عمل از آن برائت جسته است. زیرا دولتمردان جمهوری اسلامی بنا به تجربهای سی و پنج ساله به هیچ روی در گسترهی سیاست داخلی و خارجی به دوستی و صلح پایبند نبودهاند. چون در عرصههای بینالمللی از فرآیند "اجتماعی شدن" جا ماندهاند. تا جایی که نه فقط شهروندان خود را میآزارند بلکه به دلیل عدم پایبندی به تفاهمنامههای بینالمللی صلح و آرامش را از دیگران نیز باز ستاندهاند. همچنان که بخش وسیعی از انرژی و توان مجامع بینالمللی و دولتهای دیگر کشورها در عرصههایی صرف میگردد که جمهوری اسلامی به کنوانسیونهای جهانی گردن گذارد.
بیگانگی ایرانیان با پرچم و سرود جمهوری اسلامی پدیدهی تازهای نیست؛ داستانی است که بیش از سه دهه همچنان در انظار عمومی به نمایش در میآید. پرچم و سرودی که در تنش با دیدگاه تودههای مردم به تنهایی نگاه و خواست موهوم و غیر بومی جمهوری اسلامی در آن انعکاس مییابد. همچنان که نه در پرچم جمهوری اسلامی و نه در سرود آن گذشتهی تاریخی مشترکی از شهروندان ایرانی به چشم نمیآید. چون در ایران حکومتی به نفع اقلیتی بدون پشتوانهی ملی مصادره گردیده است و این پرچم و سرود فقط خواست و آرزوی همین اقلیت را به نمایش میگذارد.
از سویی دیگر در خیزشهای عمومی سال 88، رژیم و اپوزیسیون درونی آن در اقدامی حساب شده و مشترک تمامی تلاشهای خود را به کار بستند تا از این پرچم به عنوان عاملی جهت اتحاد و یکپارچگی درونی خویش بهره گیرند. داستانی که هماینک نیز همهی آنان خود را به سودجویی از آن ملزم میبینند. چنانکه طرح ابداعی تیم تبلیغی محمد خاتمی از پرچم جمهوری اسلامی، بعدها در کلیت نظام عمومیت یافت. چون علیرغم طرد خاتمی از حاکمیت از طرح او بلااستثنا همهی دولتمردان جمهوری اسلامی سود میجویند. در طرح یاد شده الله میانی پرچم را ضمن جانمایی ویژه در تزیینی عمومی مقابل چشمان بیننده قرار میدهند. با این ترفند دو سوی حاکم و محکوم نظام، خودانگارانه پندارهای را به کار میگیرند که پذیرش جمهوری اسلامی امری همگانی و عمومی است و تنها در کم و بیش ادارهی کشور اختلاف سلیقه پیش آمده است.
ولی برخلاف باور کارگزاران حاکمیت تا کنون در هیچیک از تجمعات و تظاهرات مردمی مشاهده نشده است که در آن تودههای به جان آمده از ستم، به قصد برآوردن مطالبات خود سرود جمهوری اسلامی را بر زبان جاری نمایند. همچنان که در کلیهی این تجمعات و اعتراضها سرودهای دیگری سوای سرود جمهوری اسلامی ارج و قرب مییابد. در این فرآیند خوانندگان سرود با اشک شوقی که بر چشمانشان جاری میشود عامدانه سرود جمهوری اسلامی را به چالش میگیرند. سرودی که به حتم آنان را از برآوردن مطالباتشان باز میدارد.
کار تا جایی بالا گرفته است که هماینک در مدارس و مجامع رسمی، دیگر کسی حاضر نیست به احترام سرود و یا پرچم جمهوری اسلامی از جای برخیزد. همچنان که هیچ شهروندی به یادگیری و خواندن این سرود رغبت نشان نمیدهد. تا جایی که در مجامع رسمی و میدانهای ورزشی هر چند سرود یاد شده از بلندگو پخش میشود ولی عدهای حسب اجبار و اکراه از جای خود برمیخیزند و بیاعتنا به آنچه میگذرد، در اتحاد عمل و همبستگی با هم نمایشی متظاهرانه را به اجرا میگذارند. با این همه شکی نیست که ماندگاری پرچم و سرود جمهوری اسلامی را به عمر گردانندگان آن وابستهاند. چون پرچمی اینچنینی را نمیتوان به همراه سرودی آنچنانی شناسهای روشن برای اقوام و ملتهای ایرانی به شمار آورد./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد