- به آرامش
زیرِ نارونِ باستانی
.آنجا پیانو می نوازی.
سوتِ مهیبِ بمب خوشه ایی
اینجا در سوریه
موسیقی خون پاشِِ من است.
با نشانهٔ فشنگ
قلبِ گیتار من پُر روزن
همه تارِ دل اش
پاره پاره است.
خواهرم خُردسال
با یکپای بُریده
در آغوش من خفته است.
زیرِ چادرِ اُتراقِ پناه
در کاسهٔ آب و خاک
اشک ستاره
سوسو می چکد.
زیرِ نگاهِ ماتِ شما
ما نگینِ جان
به انگشتری شما می دهیم.
ناقوس ها تنها
برای زیارت پاپ
به دینگ دانگ در می آیند.
ما در آوار
بدنبالِ سایبانِ دیوار
می گردیم.
آنجا در خانهٔ دلنواز
کاج کریسمس را
آذین می بندی.
آه من فردا
در کدام رود شناورم؟
آری تو
در کدام شهر
برای شهر من گریستی؟
چگونه هزارهٔ سوم تو را
باور کنم؟
چگونه باور کنم
تو ازجنسِ ماهیت انسان ما هستی؟
چگونه باور کنم
که این تو نیستی
که به قلبِ من هدفمند
به آماج شلیک می کنی؟
تا کجای کهکشانِ خواب کودکان
آه تا پستانِ شیر مادران
تا کجا نشانه می روی ؟
ای جهان آزاد
این تو هستی
که بسوی ما مدام
شلیکٔ می کنی.
18 یونی 2014
مجید خرّمی
فرانکفورت
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد