logo





پاسُخ به اطلاعیه ی دبیران ِ انجمن قلم ایران درتبعید

دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۹ مه ۲۰۱۴

آبتین آیینه

abtin-a.jpg
با درود به هم میهنان ِ آزاده و دلاورم به ویژه در میهن ِ بازهم مانده دربند.
چندی پیش در میزگرد ِ رادیو مانی همراه با چند تن از دوستان درباره ی برگزاری جشنواره ای از سوی دست اندرکان ِ رژیم اسلامی و دعوتشان از چندین شاعر درون و برون ِ ایران، شرکت داشتم.
در این میزگرد من به عنوان یک شاعر ِ آزاد با نام و نشان ِ خودم سُخن گفتم؛ نه به عنوان ِ دبیر ِ انجمن قلم ایران درتبعید، که بی گمان مسئولیت و خویشکاری سخن خود را بر دوش دارم. پس از چند هفته در واپسین نشست ِ دبیران ِ انجمن قلم ایران درتبعید که درباره ی گفته های من در آن میزگرد برگزار شد؛ من به اعتراض در آن نشست شرکت نکردم. در آن نشست اطلاعیه ای را برای رسانه های گروهی فرستاده اند که شگفت آور است؛ ناگزیر به آن پاسُخ می گویم:

1- این اطلاعیه ...، آزادی بیان ِ من را به چالش کشانده است.
2- این اطلاعیه ...، نقض ِ آزادی ی بیان ِ بی چون و چرا است. آزادی بیان ِ بی چون و چرا والاترین خواست ِ انجمن جهانی قلم که انجمن قلم ایران درتبعید شاخه ای از آن است؛ همچنین والاترین خواست ِ کانون نویسندگان ایران در درون و درتبعید می باشد که برای برپایی و نگاهبانی از آن بنیاد گردیده اند.
3- این اطلاعیه ...، به مقدس سازی و مقدسگرایی پرداخته، آزادی بیان و دگراندیشی را به چالش کشیده، می خواهد جایگاه ِ هیت دبیران را به انحصار ِ یک دیدگاه دربیآورد.

باری در آن میزگرد به این جُستار پرداختم که از نخستین روز ِ پیدایش ِ رژیم ِ اسلامی بیشترینه ی فرهنگورزان ایرانی به ویژه شاعران و نویسندگان خواست ِ خمینی و رژیم اسلامی اش را نپذیرفتند؛ به گونه های گوناگون با آن به ستیز برخاستند. در این راستا یک رویداد، ویژگی ی چشمگیری داشته و همچنان دارد؛ رفتن ِ هموندان ِکانون نویسدگان ایران نزد ِ خمینی. تا آنجایی که من می دانم و در یاد دارم؛ چندین بار آقای نعمت آزرم آن رویداد را در جمع ِ دوستان و من برشمرد؛ گفت: هماهنگ کننده رفتن ِ هموندان ِ کانون نویسندگان به نزد ِ خمینی خود ِ او بوده است. در آن هنگام هموندان ِ هییت دبیران کانون نویسندگان ایران: احمد شاملو، اسماعیل خویی، غلامحسین ساعدی، سعید سلطانپور و باقر پرهام بودند؛ تا آنجایی در یاد دارم گفتم: احمد شاملو در میان ِ آنها نبود یا به نزد ِ خمینی نرفت؛ من نگفتم سعید سلطانپور رفته است. افزون بر این بازگویی، من این گفته را هم بیان داشته ام؛ که آقای نعمت آزرم پیوستگی با سران رژیم ِ اسلامی داشت.

مسئولیت این سُخن بر دوش خودم است؛ اگر درست گفته ام اشاره ی کوتاهی به یک رویداد ِ هنگامه ساز داشته ام؛ اگر نادرست، پاسخگوی آقای نعمت آزرم هستم. چرا دیگر دبیران انجمن قلم وارد میدان شده اند؟ در این باره حق ِ آزادی ی بیان ِ بی چون و چرای من را نقض کرده اند. من، هموند ِ دیرین ِ کانون نویسندگان ایران درتبعید یکی از بنیادگذاران ِ انجمن قلم ایران درتبعید که چند دوره هموند ِ هییت دبیران آنها بوده ام از این واکُنش ناروا و پافشاری دو تن از هموندان ِ گروه ِ دبیران در شگفتم.
برای آگاهی ی هم میهنانم در این باره بگویم؛ در میان ِ دانه ی سپید تا دام ِ سیاه، جهان خاکستری است؛ به گونه ای دیگر جهان نسبیتها. کارنامه ی آقای نعمت آزرم تا چند ماه پس ِ پیروزی انقلاب اسلامی با کارنامه ایشان پس آن هنگام تا هم کنون دگرگون است. به باور ِ من پس از پیروزی انقلاب اسلامی و فریبی که خمینی و دیگر سران ِ رژیم اسلامی بر مردمان ِ ایران وارد ساختند؛ او یکی از چهره های برجسته ای بود؛ که با همه ی جاذبه و نفوذی که نزد ِ سران ِ رژیم اسلامی به ویژه خمینی داشت؛ وعده ی وزیر آموزش عالی از سوی او را نپذیرفت. آزرم با نوشتن سروده ی «ستار خان» که در پانزدهم امرداد سال 1358 خورشیدی در روزنامه آیندگان منتشر گردید و روز ِ دیگر آن روزنامه برای همیشه بسته شد؛ مزدوان ِ رژیم اسلامی به خانه اش یورش بردند؛ در پس ِ این رُخداد ِ دهشتناک او ناگزیر میهن ِ دربند را ترک کرد. او در درازای این سی پنج سال در برابر ِ رژیم اسلامی ایستاده است. من بیش از 20 سال است در کردار، سپاسگزاریم را از رزم ِ او نشان داده ام؛ به مانند: سال 1998 میلادی چند هفته پس از فرستادن ِ فیلم ِ سنگسار ِ بانوان ِ ایرانی به برون، از سوی کانون نویسندگان ایران درتبعید در مالمو- سوئد برنامه ای را برگزار کردم که ایشان سخنرانش بود؛ در بزرگداشت ِ سیمین بهبهانی سال 1999 و بزرگداشت ِ دکتر اسلامی ندوشن سال 2003 که در موزه ی هنر ِ مالمو- سوئد، میزبان ِ ایشان و دیگر چهره های مهمان بودم؛ همراه با او در بزرگداشت ِ سعیدی سیرجانی سال 2000 در گوتنبرگ- سوئد حضور داشتم و دیگر برنامه ها در درازای بیش از 20 سال که جای برشمردن ِ تک تک ِ آنها نیست.
بدینسان به بخشی از کارنامه ی او پس از سال 42 تا 58 می پردازم تا خود دریابید؛ این جمله که گفته ام: نعمت آزرم هماهنگ کننده ی رفتن ِ هموندان ِ کانون نویسندگان به نزد ِ خمینی بوده که پیوستگی با سران ِ رژیم اسلامی داشت، درست است؛ یا به گفته ی دوستان «انگزنی و اتهام».
در کتاب ِ گلخون سروده ی « بنام تو سوگند»1، قصیده ی «رهبر برگزیده»2، سوی پاریس شو! ای پیک سبکبال سحـر3، آیت الله خمینی چگونه به امام خمینی ملقب شد؟4 و ... نشانی از نشانه هاست.
نگاهی به گفته ی یکی از دبیران ِ هموند در نشست ِ نخست ِ دبیران، درباره ی سُخن ِ من در میزگرد ِ یادشده: «هنوز هم این شعر ِ بنام تو سوگند، تقدیم به خمینی قابل دفاع است».
آیا «هنوز هم» می توانید از کارنامه ی پیش از انقلاب ِ 57 خمینی دفاع کنید؟
آیا «هنوز هم» از این نامه یا فتوای خمینی برای کشتن ِ احمد کسروی5 یکی از بزرگترین دانشمندان ِ ایران، آگاهی ندارید؟
آیا «هنوز هم» از توضیح المسائل خمینی6 و کتاب ولایت فقیه 7 او، آگاهی ندارید؟
آیا «هنوز هم» مخالفت ِ خمینی با آزادی حق ِ رای برای زنان ِ ایران و ...، آگاهی ندارید؟
آیا «هنوز هم» همچنان در درازای یک هزار و چهارسد سال گسل ِ گسستگی ی اسلامی می بایست از پیامبر و قرآنش تا سلطانهای سرافکنده ی فرمانبردارش تا امام محمد غزالی و کیمیای سعادتش تا علامه مجلسی و بحارالانوارش تا شیخ فضل الله نوری و کیان ِ نوری اش تا فداییان اسلام و کافرکُشانش تا علی شریعتی و علوی نامه اش تا خمینی و ولایت فقیه اش از امام ِ نخستین تا امام ِ واپسین همچنان پی ی امامی دیگر گشت؟

با سپاس و مهر ِ بی پایان آبتین آیینه
16مه 2014 گوتنبرگ- سوئد

پانویسها:
1- اشاره به سروده ی «بنام تو سوگند» از دفتر ِ گلخون ِ نعمت آزرم که در شهریور سال 1377 در برگ ِ 78 دستخط خمینی، برگ ِ تایپ شده ی روبروی آن چنین آمده است: گرچه جناب آزرم را ملاقات نکرده ام لکن تا اندازه ای از روحیات ایشان اطلاع دارم. قبلا هم پس از انتقال به عراق قطعه شعری که حاکی از افکار ِ ایشان بود ملاحظه نمودم1. اینک نیز پیام بلندپایه را دیده و از ایشان تقدیر می کنم 2.
1-1- در پانویس این کتاب آمده اشاره به شعر «بنام تو سوگند» در 48 بیت در سال 1343 سروده شده با این ابیات شروع می شود:
ای ز وطن دور ای مجاهد دَربند ای دل اهل وطن به مهر تو پیوند
نای تو خاموش همچو خشم که درفشت جان تو در جوش همچو شیر که دربند
ای ز وطن دور ای «امام خمینی ای تو علی را یگانه پور همانند 3»
...
2-1- اشاره به منظمومه ی بلند پیام به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت پیامبر اسلام مهرماه 1347سروده شده ...
2- اشاره به قصیده‌ای دیگری از م. آزرم به نام «رهبر برگزیده» تیرماه 1349 که در 49 بیت می سراید این قصیده چندین بار در ایران و برون کشور چاپ شده و همچنین این شعر در مقدمه های جلد اول و دوم «زندگینامه ی امام خمینی» چاپ بیروت آمده است. ابیاتی از آغاز ِ این سُروده:
« الا ای امام بحقّ برگزیـده الا ای تو اسلام را درنوردیده
الا ای که یزدان پس از روزگاران پس افکندِ دوران تو را آفریده
...
تویـی آن کـه اسلام بالیــده از تــو به گیتی که اینک نگـر ایـن پدیــده
امـام بحـق ای خمینـی کـه ایــران تـو را چند سالی‌ست دوری کشیـده
...
بزرگـا! امـامـا! کـه بعد از امـامـان چنان چون، تو اسلام رهبــر ندیــده
...
3- اشاره به سوی پاریس شو! ای پیک سبکبال سحـر، نعمت آزرم در آستانه انقلاب اسلامی و در 26 دی 1357 و در همان روزی که تیتر اول روزنامه اطلاعات حکایت از رفتن شاه از ایران دارد، در نامه ای نسبتا طولانی به دست اندرکاران این روزنامه، شعر دیگری را به خمینی تقدیم می کند:
! نامة مردم ایران سوی آن رهبر بــر سوی پاریس شو! ای پیک سبکبال سحـر
تا ببال و پرِ خونین نشوی سوی امـــام هان پر و بال بشویی به گلاب قمصر
! نامة مردم ایران سوی آن رهبر بــر سوی پاریس شو! ای پیک سبکبال سحـر
تا ببال و پرِ خونین نشوی سوی امـــام هان پر و بال بشویی به گلاب قمصر
...
نامه ای از سوی ابنای وطن نزد امــام تهنیت نامه ای از خلق به سوی رهبر
...
ای امامی که ترا نیست زعیمی همدوشر ای خمینی که ترا نیست به گیتی همبر
...
لیکن ای جان جهان، رهبر یزدانی خلق مژده ات باد که این دور سر آید یکسر
...
پیش این جنبش یزدانی و حکم تاریخ زر و زور و ستم و حیله نبخشند اثر
...
بازگردی به سلامت سوی ایران پیروز چون سوی مکه پس از هجرت خود پیغمبر
خلق ایران کند از شور، قیامت برپای سوی ایران شدنت را چو بیارند خبر
چشم ایران شود از دیدن رویت روشن مژه خلق ز اشک شعف و شادی تَر
چهارده سال از این پیش چنینت گفتم ورنه امروز از این گونه سخن نیست هنر»5

4- اشاره به آیت الله خمینی چگونه به امام خمینی ملقب شد؟
سایت جماران http://www.jamaran.ir/fa/NewsContent-id_19904.aspx
من به عنوان ِ کسی که ارادت پُرعقوبت و بی چشمداشتی به شما حداقل سابقه ی مستند ِ پانزده ساله دارد و از همان پانزده سال پیش شما را در مبارزه با رژیم فاشیستی پهلوی «امام» شناخته و «امام» نامیده است1 و زندان و شکنجه را در این رابطه نیز، با افتخار تحمل کرده است. و نیز به عنوان شاعری که فتوای مکتوب و معروف ِ امام در سال 1347 به افتخارش صادر شده است و دیگر ... .
1-4- اشاره به شعر «بنام تو سوگند» به تاریخ شهریور 1343
5- اشاره به نامه‌ یا فتوایی سرگشاده «سید روح‌الله خمینی خطاب به مردم و روحانیان با عنوان «بخوانید و به کار بندید» به تاریخ اردیبهشت ۱۳۲۳ خورشیدی، در پاسخ به کتاب جنجالی «شیعیگری؛ بخوانند و داوری کنند» از احمد کسروی، او را «یک نفر تبریزی بی‌سروپا» خطاب کرد و از روحانیونی بود که «مسلمانان با غیرت» را به کشتن «این مرتد ِ جاهل مفسدالارض» فراخواند. که سرانجام پس از سالی دیگر در 20 اسفند 1324 در دادگستری به دست فداییان اسلام به گونه ی دهشتناکی کشته شد.
6- اشاره به توضیح المسائل خمینی که هزاران چرت و پرتهای روان گسسته او که گونه ای از اندیشه پلیدانه اش را نشان می دهد؛ به مانند ِ « ارضا شدن با بچه شیرخوار».
7- اشاره به کتاب ولایت فقیه یا حکومت اسلامی که همه آنچه از آستانه جوانسری تا پایانه ی میانسالگی در سر و آرزوی داشته در آن نگاشته، این گسل ِ گسستگی را بر جان و روان ِ ایرانیان نشانده است.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد