logo





در خلوت غروب...

شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰ مه ۲۰۱۴

برزین آذرمهر

درخلوت غروب
بغضی کبود
در گلوی پنجره پوکید.
خیل کلاغ ها
از روزنه
به خلوت متروک در شدند...

در گرگ و میش صبح،
هر دنج گوشه ای
از رنگ و عطرخاطره ها
پاک رُفته بود.
در طاقه ی سحر
چیری به غیر اسکلت شب نمانده بود!

جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد