دو دست بزرگ بودی
دو دست پر نیرو و کار
دو دست سازنده و فعال
دو دستی که جهان را می چرخاند
دو دستی که چرخ ها را به گردش در می آورد
چرخ ماشین ها از تو بود
و چرخاندن ماشین ها
و ساختن ماشین ها
و راندن ماشین ها
و حمل کالاها
و ساختن و ترکیب کالاها
همه حرکت در میدان بزرگ شهر از تو بود
موتور همه دستگاه های تولیدی، دستانِ تو بود
همه محصولات، نساجی و شیمیایی، زاده دستانِ تو بود
دستانت نانی می پخت که همه شهر سیر می شد
هنگامی که خواستند تولد دستان ترا در بهار جشن بگیرند
جشن ممنوع شد
و شادی ممنوع شد
و عدالت ممنوع شد
این بود تقدیرشان از دستان بزرگ و بخشنده ات
رویش در بهار ممنوع!
و دستبندی بر دو دست کریم و عظیم تو!
در موسم ممنوعیت ها
در فصل بگیر و ببندها
دستان بزرگت به راه افتاد
کسی نتوانست مانعش شود
با عظمی قاطع در خیابانها می رفت
سرانجام شهر را در خود گرفت
جنبش نبود این
شورش نبود این
شوری بود شیرین
برخاسته از درونِ قلبی گرم
می رفت و می توانست سدها را
موانع پیش پای را، نادیده بگیرد
روز چهانی تو
سرانجام فرا رسیده بود
و خلق می شد از میان دستانت
و شکل می گرفت چون گلی خونین
در میان میدانهای بزرگ شهر
به همتِ دستانِ تلاش و کار
فرا میرسید این روز.
متبرک باد روزت
*
پاریس ۲۸ آوریل ۲۰۱۴
https://www.blogger.com/
