logo





ادبیات داستانی و گفتمان برابری جنسیتی

جمعه ۲۲ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۱ آپريل ۲۰۱۴

علی صدیقی

ali-saddighi2.jpg
جهان در اولین روز بلوغ
بررسی داستان شازده خانم از مجموعه" آفتاب مهتاب"، نوشتهء شیوا ارسطویی
برنده جایزه 1381 بنیاد گلشیری و جایزه ادبی یلدا

شازده خانم، (#)یکی از ده داستان مجموعه " آفتاب مهتاب" نوشته شیوا ارسطویی است که نویسنده در آن به یکی ازتابوهای جنسیتی پنهان درجامعه ایران به طورعام، وغایب درادبیات ایران به طور خاص، نگاه داستانی می اندازد. از منظر داستان، پیش از این، رویداد زنانگی بلوغ جنسی، به این بافت هنری در نیامده بود. این رخداد داستانی را می توان در وسعت اجتماع ایران امروز، هم چون یکی از صداهای گفتمان سهم خواهی زنان در بیان " خود"، که اکنون جلوه های مختلفی از آن در عرصه های گوناگون جامعه ایران جاری است ،قابل تشخیص دانست.
بخش عمده و مهم حنبش اجتماعی و مدنی در ایران کنونی، فراسوی تعلقات حزبی و گروهی، به اعتراض و ایستادگی زنان که دارای انگیزه مضاعف مبارزه جویی علیه قوانین حاکمند، استوار است. بر بستر این موقعیت پر تپش اجتماعی - واز نگاه حاکمیت، سیاسی- ، رویکرد هنری و ادبی در پیشبرد اندیشه برابری حقوق زنان، بیش از هر زمانی سنت فرو دستی زنان در جامعه مردسالار را به چالش کشیده می کشد. در میان آفرینش های ادبی زنان داستان نویس ایران، در اعتراض به تبعیض های جنسیتی و بازتاب هنرمندانه سهم خواهی برابر طلبانه انسانی را می توان در آثار داستانی گوناگونی پی گرفت. ازاین نگاه، کارنامه هنجار زدایی زن ستیزی درادبیات داستانی زنان، کارنامه ی در خور تحسینی است. در عین حال بیان ظرایف جنسیتی و جنسی تنیده در بدنه پنهان زندگی مرد سالار، خاصه به تجربه های زنانه بیشتری در قلمرو داستان، نیازمند است.
داستان کوتاه شازده خانم بیان چنان موضوعیتی است که تنها ممکن است دقت یک نویسنده زن را برانگیزد. دقتی که از یک خودباوری و اتکاء به نفس زنانه در گستره ی ادبیات داستانی ایران، خبر می دهد. موضوعیتی این گونه در داستان نویسی ایران که همواره سایه تفکر مردانه بر آن غالب بوده، فرصت طرح نداشته است. نگاه شازده خانم در حد خود، نه تنها به عادی کردن طرح مسایل اخلاقی و جنسی زنان در جامعه کمک می کند، که دست نویسنده گان مرد را نیز در زدودن تابوهای جنسی و جنسیتی باز می گذارد.

جهان در اولین روز بلوغ

شازده خانم، داستان نخسین واکنش های روحی و جسمی یک دختر چهارده ساله در برابر پدیده بلوغ جنسی، در اولین روز چنان اتفاقی است. آن دختر دیروز که حالا خود مادر است، به بهانه اولین نشانه های بلوغ جنسی دخترش، داستان روزی را که خود تغییرحالات جنسی و جسمی را تجربه کرد، برای دخترش باز گو می کند:" دختر سیزده ساله ام گفت: "کمرم تیر می کشد." تا بیفتد به اولین خونریزی ش، شروع کردم به تعریف خاطره های قدیمی ، تا درد یادش برود."
این که چرا داستان با تغییر دیدگاه، دختر امروز را وانمی دارد تا داستان رخداد بلوغش را بیان کند و نویسنده یک نسل به گذشته برمی گردد و خاطره مادر را از روز تغییر رفتار جنسی اش روایت می کند؛ دو نظر و احتمال را می توان ارایه کرد. ابتدا این که در هر صورت آن اتفاق برای همه ی دختران( سمتی که داستان به لحاظ مضمونی بر می گزیند، موضوع درد ) به یک شکل اتفاق می افتد واز این جهت، یک نمونه می تواند به معنای اتفاق تپیک و همسان آن باشد. دوم این که، نسل جوان پیش از انقلاب به نسبت سال های پس از خود، رفتار اجتماعی محتلط و با الگوها و جاذبه های مردانه بیرونی ( و چنان که داستان با اتکاء به همان الگوها به پیش می رود) و رسانه ای قابل تعریفی روبرو بود.
مادر هنگام تعریف خاطره بلوغ خود برای دخترش، به یاد می آورد که در آن روز باید در مدرسه " نقش سیندرلا" را بازی می کرد:" قرار بود یک ساعت دیگر پسر پادشاه عاشق من بشود" اما در آن روزها همه دختران شهر عاشق یک خواننده ریشو بودند. همه ء دخترها عکسش رو می خریدند و بععضی ها مثل راوی عکسش رادر اتاق خود به دیوار می زدند. خواننده جوان "برای دختر پادشاه خوانده بود: " شازده خانوم به شعر من خوش اومدین..." و همه دخترها دلشان خواسته بود دختر پادشاه باشند." و نسبت به دختر پادشاه حسادت می کردند و " بعضی" خود را خیلی زیبا تر از او می دانشتند.
راوی داستان" در آن روز" دارد نقش دختری را بازی می کند که قرار است به همسری پسر پادشاه درآید:" نمایش شروع شد. بالاخره رفتم به مهمانی و پسر پادشاه عاشقم شد، به خودم نیاوردم که خواننده جوان ریشو را دوست دارم. نمایش که تمام شد، من دیگر همسر شاهزاده بودم. تازه چهارده سالم شده بود. خیابان دراز مدرسه تا خانه را بر می گشتم و خوشحال بودم . دلم خوش بود که خواننده جوان همهء خانه های شهر را می گردد دنبال من، چون پیراهن صورتی را که توی نمایش جا گذاشته بودم فقط اندازه دور کمر خودم بود. برای بقیه دخترهای شهر تنگ بود. کمرم تیر کشید. حس کردم چیزی از من دفع می شودو لباسم را خیس می کند. مایعی گرم و غلظ. راه طولانی بود."
در این روایت داستانی، آن تغییر نگاه به درون وجهان پیرامون، در نخستین روز بلوغ و آن دگرگونی ای که ناخودآگاه به رویش زیبایی ها و حالات تازه طبیعی از زندگی می رسد، در اتفاق داستانی به یاد ماندنی می شود. این که یک نویسنده زن اولین روز بلوغ و تغییر رفتار جنسی یک دختر را داستانی کند و همه ی آن تغییر و .تثبیت جهانش را با رنگ ها، طعم ها و دردهایش معنایی تازه ببخشد، کاری است در ماهیت خودزیبا و وقوع آن در محدوده و فضای داستان نویسی ایران جسارت آمیز


ظرایف داستانی شازده خانم

شازده خانم به لحاظ ساختار روایی تلاش کرده است چهار طرح پیوسته موضوعی را با برشی موازی به پیش ببرد.
الف: اولین روز بلوغ جنسی دختر راوی به عنوان تمهید داستانی جهت بیان خاطره مادر
ب: خاطره راوی داستان( مادر) از نخسین روز بلوغ خود با پیرنگ "سیندرلا" در استدلال داستانی اتفاق بلوغ
پ: موضوع خواننده ریشو، ترانه شازده خانم و عشق دختر پادشاه و عاشق بودن دختران شهر به خواننده ریشو، و اهمیت حضور پسر خاله راوی در کنار او،هم چون الگوی بیرونی در تقویت پایه های محرک حادثه داستان
ج: رویدادهایی هم چون توزیع تغذیه رایگان، خروج شاه از کشور با چشمان گریان، خودکشی دختر شاه در خارج، مجروح شدن پسر خاله در انقلاب و جنگ و ترانه خوانی های خواننده در پیش و پس از انقلاب... در داستان حضور دارند اما فاقد اهمیت داستانی اند.
نثر پاکیزه و زبان داستانی تازه و جاندار ارسطویی حکایت از دقت و سخت گیری اش در امر نوشتن دارد. داستان های او با اجتناب از هیجان های روایی تکنیکال، به گونه ای درونی شده از آموزه های مدرن داستان نویسی بهره می برند.
راوی اول شخص شازده خانم، با ایجاد یک تونل خاطره، نخستین روزاز باور زنانه اش را که به درد و رنجی ناشناخته همراه بود، با موضوع اکنونی دخترش در هم می آمیزد. ازاین جهت اهمیت هنری داستان به دقتی باز می گردد که نویسنده از طریق اتفاق بلوغ، به احساسات تازه در شخصیت راوی، پرداخت داستانی می بخشد و با این هنر همان چیزهای ناپیدای دیروز، رنگ و بو و معنای دیگری به خود می گیرند:
" " وسط اردیبهشت بود، بوی یاس امین الدوله کوچه ها را پر کرده بود، اقاقی ها هم بودند. همان اقاقی ها که خواننده در ترانه اش می گفت." ویا این نگاه و اتفاق تازه هم به خوبی در داستان جا می گیرد:" به خودم می پیچیدم و خبری از مادرم نبود. به جاش پسر خاله ام از سر کوچه می آمد طرف خانه ما. چند لحظه طول کشید تا بشناسمش. نزدیک تر که می آمد بیشتر به جا می آوردمش. حسابی قد کشیده بود. تا به حال از دور ندیده بودمش." و یا با این حس جنسی بیدار شده ،ریش تازه درآمده پسر خاله را با ریش آن خواننده ریشو این طور مقایسه می کند:" خواستم بگویم ریش هاش از مال تو که بهتر است. ولی دیدم ریش او بهتر است. هنوز یاد نگرفته بودم به مردها دروغ بگویم. دلم خواست دست بکشم پشت لبش."
این ظرایف احساسی و جنسی درحال اتفاق از زمانی آغاز شد که راوی در نقش سیندرلا به همسری شاهزاده در آمد. با این وجود چیزهایی که پیش تر فاقد معنای جنسی بوده اند اکنون بی آن که رنگ اغراق به خود بگیرند و در زیاده گویی به خودزنی داستانی برسند، در فضا و گفتاری موجز شکل هنری به خود می گیرند. از این رو داستان شاهزاده خانم توانسته است با هستی بخشیدن به آن چیزهای مبهم و و گاه بی معنای دیروزی، مفهوم خاص جنسیت را در نخستین لحظات آن تغییر شگفت، دریابد و با ظرافت به خدمت خود درآورد. و نیز، داستان در هدایت این موضوع - تا نیم صفحه آخرداستان - که واقعیت زن بودن از دوگانگی متضاد زیبایی احساس و لذت زن بودن از یک سو، و دردهایی که در سرشت زنانگی است شکل می گیرد، موفق است و این مهم ترین اتفاق داستانی درآن است.

سویه ای که از اوج داستان می کاهد

به رغم چنان فهم هوشمندانه ای از داستان کوتاه در شازده خانم ، پرداخت غیر منتظره پایان داستان - که پایان و پایانبندی در داستان کوتاه همواره عنصری کلیدی محسوب می شود - این اثر با تکرار چند باره چند واقعه مستند، از لطف داستانی خود می کاهد. تکرار درنام بردن ترانه های آن خواننده ریشو، سرنوشت عشقی او با دختر پادشاه، " پادشاه توی فرودگاه گریه کرده بود و این تازه اول گریه بود. می گویند خواننده ریشو موقع تشییع جنازه پادشاه می خوانده: چرا تنها مون گذاشتی های بنیانگذارا" و نیز اشاره به خودکشی دختر پادشاه در یک هتل و این که خواننده جوان به رغم ترانه های پیشین درعاشقی دختر شاه، ترانه ای خوانده " به جای آن که عاشق زار شازده خانم باشد، آرزو دارد مرگش را ببیند." ... این همه، هزینه کردن غیر داستانی از وقایعی مستند، به داستان آسیب زده است؛ داستانی که در ابتدای خود توانسته بود امتیاز ویژه ای با ایجاز هنری، کسب کند.
با این وجود، در یک جای دیگر نیز داستان به ضد خود عمل می کند و از اوج خود می کاهد.
شازده خانم در پایان با توسل به کلماتی خارج از ظرفیت داستانی خود، قصد دارد موضوعیت محوری و درونمایه خود را به دردهای انسانی - چیزی که پیش از این، موفق به انجام آن شده بود- گسترش دهد. به همین دلیل راوی داستان خونریزی پسر خاله اش را که در انقلاب و جبهه جنگ خون زیادی از او رفته ، با اینهمانی" خونریزی" خود، با گفتاری خارج از شیوه خود، از منطق و هنجار گفتار خود با دختر نوجوانش جدا می شود و با کلماتی آرمانی و اندرز گویانه" از خونریزی" و درد مداوم خود به عنوان نماد زن، بیرون از تصور اولیه عمل می کند. کلماتی که قصد دارند افق معنایی داستان را گسترش ببخشند، علیه آن بر می خیزند: زن شدن به این همه درد نمی ارزید. ... حتی اگر سیندرلا باشی باز هم باید درد بکشی. گیرم توی قصه ها نگویند... خون های زیادی از من رفته بود. پسر خاله ام تیر خورده بود. خون زیادی از او رفته بود. از تن زخمی او عکس گرفته بودند". و در همین جا، باز با اشاره سمبلیک به روز بلوغ جنسی خود و بی توجه ای پسر خاله به کلاسور خونی راوی و زدن سیلی به گوش او، داستان با تحمیل شعار به خود، چند سال بعد و زمان انقلاب، هنگامی که پسر خاله زخمی می شود :" من نگفتم" آه آه چقدر خونیه!" گونه ام می سوخت" ( منظور خونی است که از چهارده سالگی شروع شد و به عبارتی درد و خونریزی و سوختن - گونه- ، درد تاریخی زن است). با این کلمات داستان نویس فراتر از مادر
راوی، شکوائیه ای علیه رفتار جامعه (و مردان آن) می نویسد و در پایان با همین کلمات، داستان ارزش زیبایی شناختی خود را کم رنگ می سازد.

با این وجود، شیوا ارسطویی که در اواسط دهه هفتاد با پشت سر گذاشتن یک دوره شاعری به داستان نویسی رو آورد، اکنون چهره ای موفق در میان زنان داستان نویس ایران محسوب می شود. او که با همین مجموعه داستان " آفتاب مهتاب" توانست دو جایزه ادبی در سال 1381 کسب کند، پیش ازآن یک مجموعه شعر" گم"، یک داستان بلند" او را که دیدم زیبا شدم" و یک مجموعه داستان" آمده بودم با دخترم چای بخورم" را منتشر کرده بود. رمان های" بی بی شهرزاد" " آسمان خالی نیست" و " افیون" نیز از دیگر کارهای ارسطویی در حوزه ادبیات داستانی است.

-----------------------------------------------

* -این قلم پیش از این نیز در کتاب" زنان داستان نویس و ستیز با زن ستیزی. جلد اول. 2007. نشر ارزان. سوئد "به همین داستان پرداخته است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد