logo





در نادرستی سرنگونی حکومت های منتخب از طریق تظاهرات خیابانی

جمعه ۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۱ مارس ۲۰۱۴

محمد برقعی

borghei.jpg
از آغاز پیدایش دموکراسی چنین تعریف میشد " دموکراسی یعنی حکومت اکثریت " در نیمه قرن بیستم و گسترش این گونه نظام ها در سراسر جهان اشکالی بنیانی در این تعریف پیدا شد و آن دیکتاتوری اکثریت ، به ویژه در عملکرد آن در کشورهای غیر غربی که سنت چنین حکومتی را نداشتند. از جمله در بسیاری از کشورهای آفریقایی وسیله ای شد برای تسلط یک قبیله بر کشورT و محروم کردن دیگر قبایل از مزایای دولت ،و در عمل رشد نابرابری های شهروندان یک کشور . چنین شد که دموکراسی تعریفی نوین یافت " حکومت اکثریت با حفظ حقوق اقلیت "
در یکی دو دو دهه اخیر ،به ویژه با گسترش وقدرت یابی وسایل ارتباط جمی، ایراد دیگری در مفهوم دموکرسی نمودار شد، و آن تن ندادن اقلیت بازنده به حکومت اکثریت، و تلاش برای جبران باخت در پای صندوق آرا از طریق تظاهرات خیابانی مهمتر این شیوه عمل ابزاری شد در دست کشورهای نیرومند درسرنگونی حکو مت هایی که مورد پسند انان نیست.
آاشکار است که این عارضه در کشورهای جهان سومی که سنت دموکراسی ندارند بیشتر جلوه می کند، جایی که دموکراسی در آنجا نهادینه نشده ،و تنها نهادی ازدموکراسی که عمل می کند صندوق آرا است . از روی به این گونه دموکراسی ها می گویند"دموکراسی انتخاباتی ". حزبی یا جماعتی در جو مساعد اکثریت را به دست می آورد. و در بسیاری از موارد برند ه با بیش از هشتاد در صد آرا برنده می شود .در صدی که در کشورهایی که دموکراسی در آن تهادینه شده وسازمان های مدنی و احزاب در آن نیرومند ند در عمل بسیار به ندرت ممکن میشود. جالب تر آن که هرچه قدرت عمل وسایل ارتباط جمعی افزایش می یابد و سطح آکاهی مردم بالاتر می رود، درصد آرا برندگان و بازندگان به هم نزدیکتر میشود ، تا جایی که حتی به دست آوردن 60 درصد آراتنها در شرایط استثنایی پیش می آید . تازه این حالت هم در کشورهای دو و سه حزبی پیش می آید ،و الا برنده ،برای کسب 51 در صد لازمه تشکیل دولت ، ناگزیر به آئتلاف با جند حزب اقلیت می شود.
اما چگونه است که در حالی نیمی از جامعه سیاست های حزب برنده را نمی پسندد، اما برنده با قدرت و اتوریته کامل کشور را اداره می کند. زیرا بازنده ناگزیر از پذیرش باخت قانونی خود ،و تن دادن به سیاست برنده در آن دوره انتخاباتی است. در این کشورها بازندگان شعار سرنگونی حکومت برندگان را نمی دهند ،هرچند در تمام این دوره انتخاباتی به سیاست های حاکم نقد می کنند، و می کوشند افکار عمومی جامعه را بر علیه آن سیاست ها بر انگیزانند ،به امید آن که در انتخابات بعدی اکثریت را به دست آورند. حتی در مواردی که سیاست های حزب حاکم ،و یاعملکرد حاکمان ،را خلاف قانون بدانند باز خواستار تغییر جکومت از طریق تهاد های قانونی می شوند. نهادهایی که برای این مورد پیش بینی شده ، نه از طریق عصیان بر حکومت ،و سیاست های سرنگونی و تظاهرات خیابانی
اما در کشورهایی که دموکراسی نهادینه نشده ،و فرهنگ آن درجامعه رشد نکرده ،بازنده با نپذیرفتن باخت، سعی به سرنگونی حکومتی می کند که از طریق قانونی برگزیده شده است .از جمله درالجزایر وترکیه و پاکستان ارتش دست به کودتا زد
. از عوارض این شیوه عمل آن است ،که حکومتی را که غرب نمی پسندد سر نگون یا ناکارآی می کند. از آن جمله با به رسمیت نشناختن دولت حمس، درعمل آن را فلج کرد .در حالی که همه معترفند که حمس در یک انتخاب سالم و کاملا قانونی برنده شده است
اما در چند سال اخیر شیوه کارآی تر ومورد قبول تری پیدا شده است. شیوه ای که ظاهری مردمی و مشروع دارد، و بد نامی کودتا را ندارد. شیوه ای که به شکل ناقص آن در دهه شست در ایران، شیلی ، کنگو وچندین کشور دیگر توسط سازمان سیا اجرا شد،و سبب سرنگونی حکومت مصدق، آلنده ولومامبو شد. انقلابات رنگین در اوکراین و گرجستان و یکی دوکشور دیگر تجربه پیشرفته تری در همین راستا بود . روندی که در این سالها ،در شکل پیشرفته ترش ، بلای جان بهار عربی شد. اوکراین قربانی دیگر آن است ،واین فاجعه درونزوئلا در حال رشد است.
برای جلوگیری از سوء تفاهم همین جا متذکر می شوم که "جنیش سبز" در ایران، برخلا ف شباهت ها ی ظاهریش با این کشورها ،کاملا از آنها جدا است ، و تنها کج فهمی و خشم سبب می شود که برخی آن را ازجنس اعتراضات در مصر، اوکراین وونزوئلا بدانند . تا جایی که نا آگاهی حتی در تارنمای کلمه گلایه کرده که ملت ایران ،بر عکس ملت اوکراین ،رهبرانشان را تنها گذاشتند. و شبیه این سخنان را درزمان مخالفت مصریان با دولت مرسی بسیار شنیدییم . واین در حالی است که هیچ فرد بی غرضی کوچک ترین شبه ای در ملی بودن واستقلال خواهی و صداقت بسیاری از گویندگان این مطالب ندارد
آیا اعتراضات خیابانی نا درست است
این نوشته بر سر آن نیست که مردم در اعتراض به سیاست های دولت به خیابان نیایند، و یا اگر آمدند تا هر زمان که می توانند به اعتراض خود ادامه ندهند، و یا تمام تلش خود رانکنند که صدایشان را هر چه بیشتر ورساتر به گوش ملت خود و جهانیان برسانند .بلکه ایراد بر سر خواست سرنگونی حکومت منتخب از این طریق است . به ویژه که همیشه در این شرایط نیروهای تند رو میداندار می شوند و ستاره رادیو تلویزیو ن ها ، و ابزاری برای سوء استفاده دول خارجی.
این گونه خواسته ها و این شیوه مبارزه با وجود ظاهر مردمی و معصومانه اشان چند مشکل اساسی حقوقی و سیاسی دارند از جمله
چه گونه و با چه معیاری جمعیت جلوی دوربین ها اکثریت جامعه هستند، حتی اگر این جمعیت چند میلیونی در چند شهر بزرگ باشند . حتی اگرواقعا جمعیت به این بزرگی در دوربین مستقر در یک مکان جا بگیرد، نیز نشان آن نیست که در پای صندوق رای ،همین تعداد به آن اپوزیسیون رای میدهند
آگر دولتی حاضر شد که باشنیدن صدای ملت و دیدن خواست اکثریت، به صورت مسالمت آمیز از حکومت دست بشوید . چنین دولتی آن قدر درست ومردمی است که سرنگونی آن نادرست است
اما آن چه در عمل پیش می آید، حکومت و طرفدارانش به مقابله باجماعتی میروند که نابودی آن را از طرق غیر قانونی خواستارند ،و دیر یازود جنبش به خشونت کشیده می شود . حتی اگر حکومت هم خویشتنداری کند ،اپوزیسیونی که قصد براندازی دارد کاری میکند که حکومت را به مقابله خشن و خونین ناگزیر کند ، به ویژه اگر دولت های دیگر هم از اپوزیسیون حمایت کنند. امری که در تمام این جنبش ها پیش آمده است . زیرا با این سرکوب است که اپوزیسیون نظر مردم کشورش و حهان را به خود جلب میکند . مهمتر آن که به وسایل ارتباط جمعی غرب امکان میدهد که از حکومتی که مورد تاییدش نیست چهره ای صدها برابر سباه تر از واقعیت بسازد
بدین سان کم کم خشونت زبان حاکم می شود. واز آنجا که حکومت نیروی نظامی و امنیتی دارد، لذارهبری مقابله با آن به دست گروههای مسلحی می افتد که توسط دول دیگر تجهیز می شوند .و این آغاز چرخه خشونت و جنگ داخلی است.لیبی، مصر، اوکراین روایت های مختلف این سیاست هستند. گفتنی است که این جنبش ها را با انقلاب نباید اشتباه گرفت . در انقلاب هم تمام ارکان حکومت پوسیده ،و هم اکثریت قریب به اتفاق مردم از حکومت روی گردانده اند ، نه مثل مصر و اوکراین وونزوئلا که حکومت با رای اکثریت بر سر کار آمده باشد
پایان شوم
با سرنگونی حکومت فاجعه آغاز می شود .اگر حکومت فاسد به این شیوه سرنگون شد ،گروهای مسلح و غیر مسلح به جان یکدیگر می افتند. درالجزایر، پس از یک دهه خون ریزی و صدها هزار کشته ، دموکراسی حتی در چشم انداز نیست. .درحالی که اگر دولت بنیادگرای آن برای چهار سال تحمل می شد ،هزاران بار عارضه کمتری داشت. در لیبی اگر ناتو به اسم "دخالت بشردوستانه"، از محدوده ای که سازمان ملل تعیین کرده بودپیشتر نمی رفت، حکوت قذافی به سرعت تحلیل میرفت و فرو می ریخت. در حالی که بتابر گزارش سازمان ملل لیبی امروزه بزرگترین مرکز توزیع قاچاق اسلحه برای گروه های تروریستی و ارتجاعی شده است . بنیاگرایان مذهبی جنان در دولت قوی شده اند که ابتدایی ترین حقوق مردم لیبی رانا دیده می اگیرند .در عراق دولت می خواهد ارتجاعی ترین انوع شریعت را حاکم کند، وقوانین ضد زن در بدترین اشکالش دارد در حال تصویب است. سوریه وضعی بسیار اسفباردارد ونور امیدی در آن نیست. اوکراین آبستن حوادث خونین است، و سرنوشت شومی در انتظار ونزوئلا است .
ایران وامید
جنبش سبز نشان داد که صد سال مبارزه ملت ایران بی نتیجه نبوده،و جامعه از رشد سیاسی بالایی برخوردار است. جنبش با شعارهایش نشان داد که حتی در مقابله با نظام سرکوبگر و ارتجاعی حاکم بر ایران ، راه قانونی را برای رسیدن به مطالباتش بر گزید .شعارش "رای من کجا است " بود ،و بارها اعلام کرد که تسلیم نظر یک هیات داوری مورد قبول، برای رسیدگی به ادعای تخلف در انتخابات، است، کاری که در پیشرفته ترین دموکراسی های جهان معمول است .اما ولایت فقیه از پذیرش آن سر باز زد. واما جنبش سبز با وجود دادن هزینه سنگین باز هم از آشوب و سرنگونی خشونت بار پرهیز کرد، راهی که ایران را سوریه دیگری می کرد. سران اپوزیسیون با آگاهی کامل از پذیرش کمک های نظامی و سیاست های سرنگونی مورد تشویق دول خارجی استقبال نکردند. در حالیکه کم نبودند مقاماتی در آمریکا و اروپا، که با مشاوران ایرانیشان ، برای ایران هم چنین خواب هایی را دیده بودند .
من خود شاهد تلاش آقای دنیس رایس و مشاوران ایرانیش درموسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن ، برای ایجاد انقلاب رنگین در ایران بودم. رادیو تلویزیون هایی در لس آنجلس در این زمینه طرح می دادند . افرادی به نمایندگی اقلیت های قومی به صراحت در جلسات موسسه واشنگتن انترپرایز، از آمریکا می خواستند که به آنان بودجه و تجهیزات بدهد تا جنگ داخلی راه بییاندازند .
حتی پس از حمله به لیبی ،به امید آن که غرب حکومت ایران را هم چون حکومت لیبی سرنگون کند، جمع وسیعی از اپوزیسیون خارج نشین به شدت به دفاع از سیاست "دخالت بشر دوستانه" بر خواستند . و افراد و گروه هایی به اسم جنبش سبز ،در کنگره و وزارت خارجه، فعالانه در این مورد طرح می دادند. کارگردانی در پارلمان اروپا به نام جنبش سبزاین نسخه را برای ایران پیچید .و یکی دیگر که خود را نماینده جنبش سبز می خواند گفت ،اگر آمریکا به ایران حمله کند مردم مقاومت نخواهند کرد. اما جنبش داخل کشور در این دام نیفتاد، و فریب تبلیغات " دخالت های بشر دوستانه" و "انقلاب های رنگین" را نخورد، و هم چنان بر استقلال و سیاست های مبتنی بر قانون پای فشرد . پیشروان جنبش میدانستند راه رسیدن به دم.کراسی راهی است سخت و طولانی ،و راه های میان بری که با کمک خارجی ممکن میشود، حاصلی جز آشوب و کشتار ندارد
نتیجه
همان گونه که جهان در روند رشد دموکراسی به این نتیجه رسید که، تعریف "حکومتاکثریت" ناقص است ،و متمم " حفظ حقوق اقلیت " لازم است. حال باید با این پدیده نوین سرنگونی دول منتخب از طریق تظاهرات خیابانی، اضافه شود: لازمه دموکراسی اجترام وسر سپردن به رای اکثریت است هر جند نپسندیم . و از طریق تظاهرات خیانی سعی در سرنگونی دولت منتخب نکنیم .
اما باید توجه شود این شرط برای حکومت های دموکراتیک است . یعنی حکومت هایی که در انتخاباتی سالم ،برای مدت معین در قانون، بر سر کار آمده باشد . نه حکومت های غیر منتخب ،یا با انتخابات تقلبی بر سر کار آمده . زیرا در این دو صورت این حکومت است که تن به رای مردم وقبول دموکراسی نداده، وهر راهی جز عصیان را بر مردم بسته است


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد