logo





با من چه کرده ای

پنجشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۲۳ آپريل ۲۰۰۹

علی رضا جباری

alireza-jabari.jpg
عشق را در پستوی خانه نهان باید د کرد

**
جا نا مرا به موج نگاه ات نشانده ای
وان گه مرا به بحر خروشان توف ناک
بی زورق نجات
که تا ساحل ام برد
با موج رانده ای

عیب ام چه بوده جانا؟
گفتن زسرٌ عشق
با هرکسی بجز تو
دل آرام من؟
مگو:
" این از گناه توست
که رازم گشوده ای."

رازت گشود
چشم شررخیزمست تو
نی من که غرق بحر نگاه تو بوده ام
با هر نگاه آتش دل را فزوده ای

بیگانه بوده ام من
آری
بیگانه بوده ام
با خویشتن
به راه شررخیز عشق تو
چون با تو بوده ام
بی خویشتن زخویش
راز نگاه ات گشوده ام.

من رازها گشوده ام
اما نه راز تو
راز ِ دل ِ سپرده به توفان ِ خویش را
در خلوت نگاه چو دریایت
ای عزیز!
خواندم چه بی کلام

رفتی و با من ات
یک دم سخن نرفت
آن گه که سوختم من
از حرم عشق تو
آن دم که دل زیادتو پرشد
آن لحظه ای که چشم هایم
بنشست تا به عمق نگاه ات
لولی وش و رمان
بی تاب و بی پیام

بیگانه بوده ام من
آری
بیگانه بوده ام
با خویشتن
به راه شررخیزعشق تو
چون با تو بوده ام
بی خویشتن زخویش

دروادی پریشی و بی خویشی ام به دل
آنک تو بذر مهر
بس خوش نشانده ای
زان آتش هماره فروزان ات ای شگفت
برجان شراره ها
زیبا فشانده ای

با من چه کرده ای تو؟
کین مهرناگزیر
به انسان
بی خویشتن زخویش
در جان من بماند.

با من چه کرده ای تو؟
با من چه کرده ای؟

علی رضا جباری ( آذرنگ )
3/2/88(23آوریل2006)

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد