logo





بررسی خاطره نویسی در ادبیات فارسی

پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳ مارس ۲۰۱۴

محمد امین محمدپور

واژهء خاطره ( یادمان) در لغت غالبا به " آنچه در دل می گذرد، فکر، اندیشه، ادراک، خیال و ... " معنا شده است. خاطره نویسی، شرح حال و اقدامات نویسنده به انضمام شرح وقایع و حوادث جاری و بیرونی و یادکرد چند و چون حال و کردار دیگران است. به طور معمول برای خاطره نگاری سه زیر شاخه قائل می شوند: خاطرات مکتوب، خاطرات شفاهی و یادداشت های روزانه. زندگینامه نویسی در ایران سابقه ای طولانی دارد. خاطره نویسی اگر چه در سنّت ریشه دارد، امّا بستر تکامل آن دنیای جدید است.
مقدّمه

خاطره نویسی، نوع ادبی است که بیان و موضوع ویژه دارد .در این پژوهش نشان داده می شود که خاطره چیست؟ و خاطره نویسی چه پرداختی دارد؟ چه ویژگی ها و شاخص هایی، یک اثر منثور را " خاطره " می سازد و آن را به قالب های دیگر نگارشی مانند: گزارش، مقاله، تاریخ نگاشته، زندگی نامه، سفرنامه و داستان تبدیل نمی کند؟ از این رو در پاسخ به این پرسش ها در این جستار خاطره و خاطره نویسی در ادبیّات فارسی و ویژگی های آن بررسی می شود و مراحلی چند را از سر خواهد گذراند. نخست به تعریف خاطره و سیر آن در گذشته و امروز می پردازیم و و سپس به انواع خاطره نویسی و نقش توصیف و تکنیک و زبان و لحن و زاویه دید و خاطره به عنوان گونه ادبی و بازنویسی خواهیم پرداخت و تفاوت خاطره نویسی با تاریخ، بیوگرافی، داستان و گزارش نویسی بررسی می شود.

الف ) خاطره چیست؟

واژه خاطره ( یادمان ) در لغت غالبا به " آنچه در دل می گذرد، فکر، اندیشه، ادراک، خیال و ... " معنا شده است. کلمه خاطره در لغت نامه دهخدا به " اموری که بر شخص گذشته باشد و آثاری از آن در ذهن شخص مانده باشد، گذشته های آدمی، وقایع گذشته که شخص آن را دیده یا شنیده است، دیده های گذشته یا شنیده های گذشته" ( دهخدا: ذیل خاطره ) معنا و تعریف شده است. با توجه به دیدگاه های مختلف که در باب " خاطره " وجود دارد، سه گونه تعریف از خاطره نویسی و خاطره نگاشته ها می توان ارائه داد:

الف) خاطره نویسی، نگارش حوادث و حالات و ماجراهایی است که خاطره نویس در جریان وقوع آن ها حضور داشته است. در این صورت آنچه موضوع خاطره نگاشته را به وجود می آورد، به حدیث حال دیگران و شرح وقایع بیرونی و نقش خاطره نویس مربوط می شود. بنابر این، شرح حال شخصی و اقدامات نویسنده در موضوع خاطره نقش فرعی می یابد و از این رو است که خاطره نگاشته ها از لحاظ شکل به گزارش ها و تاریخ نوشته های روایی نزدیک می شود. مانند: " ظهور و سقوط سلطنت پهلوی "، خاطرات حسین فردوست1.

ب) خاطره نویسی، نگارش شرح حوادث و حالات و ماجراهایی است که به طور عمده نقش و عملکرد نویسندهء صاحب خاطره را در مقطع خاص یا دوره زندگانی او نشان می دهد. یادداشت های روزانه اغلب بر مرحله ای خاص و حسّاس از زندگانی فردی تمرکز می یابد.

از این نظر، آنچه موضوع اصلی خاطره نگاشته را در بر می گیرد، به شرح نقش و نظر و کردار و کلام نویسنده، در قبال رخدادهای گذشته مربوط می شود، و حوادث و رخدادهای بیرونی نسبت به موضوع خاطره جنبهء فرعی و ضمنی می یابد. چنین خاطره نگاشته هایی را " حسب حال " می نامند و نویسنده در آن اغلب از حوادث مهم و قابل توجّه در زندگی گذشته صحبت می کند و به طور معمول دوره ای طولانی از زندگی را در بر می گیرد. مانند: " روزها "، خاطرات محمّد علی اسلامی ندوشن2.

ج) خاطره نویسی، شرح حال و اقدامات نویسنده به انضمام شرح وقایع و حوادث جاری و بیرونی و یادکرد چند و چون حال و کردار دیگران است. ( رک. کمری، 1383: 16 - 17 ) این تلقی، خاطره نویسی با معنای عام آن مترادف و اعمّ از دو گونهء مذکور است. بنابر این، خاطره نویس با استفاده از شنیده ها و مشاهدات و نقش و کنش شخصی و حضوری در وقایع و حوادث بیرونی، به نحو ترکیب، به نگارش خاطرات خود اقدام می کند. نوع جامع و عامّ خاطره نویسی در این صورت امکان می پذیرد. مانند: " بر فراز خلیج فارس "، خاطرات محسن نجات حسینی3.

الف.1 ) خاطره نویسی در گذشته و امروز

« قد خلّت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذّبین. هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین » ( قرآن، آل عمران: 137- 138 ).

خاطره نویسی از دیرباز توجّه بسیاری از نویسندگان، ادیبان و حتّی مردم عادی را به خود جلب کرده؛ آن چنان که کمتر کسی را می توان یافت که " خاطره ای " برای گفتن نداشته باشد. هدف از نگارش خاطرات، ثبت وقایع برای تاریخ و یا ثبت تاریخ برای خود است. برای ماندگاری یک خاطره، یا واقعه باید بسیار مهم و حیاتی باشد و یا فردی که در خاطره حضور دارد، شخص مهمّی باشد. « زندگینامه نویسی در ایران سابقه ای طولانی دارد، به طوری که گذشته از اجزای خداینامه که بعدها در شاهنامه جمع شده است، حتّی بعضی کتیبه ها مانند کتیبهء بیستون را می توان از نوع زندگینامه به شمار آورد. رسالهء پهلوی کارنامه اردشیر بابکان، نمونه ای است از این گونه آثار که چنان که از ابن ندیم و جاحظ و دیگران بر می آید، در عهد ساسانیان ظاهرا نظایر زیادی داشته است و در اکثر آنها مثل اجزا خداینامه، افسانه با حقیقت در آمیخته است » ( رستگار فسایی، 1381: 281 ).

خاطره نویسی اگر چه در سنّت ریشه دارد، امّا بستر تکامل آن دنیای جدید است. ثبت لحظه های حسّاس تاریخی که در سرنوشت یک ملّت تاثیرگذارند و برخورد جامعه شناسانه، انسان شناسانه و معرفت شناسانه با آن، از کارکرد های اصلی خاطره نویسی به عنوان یک گرایش ادبی مدرن است.

الف.2 ) انواع خاطره نویسی

« به طور معمول برای خاطره نگاری سه زیر شاخه قائل می شوند: خاطرات مکتوب، خاطرات شفاهی و یادداشت های روزانه » ( شهبازی، 1386: 36 ). خاطرات شفاهی با گذشت زمان از خاطره ها ناپدید می شوند، و یا از سوی صاحب خاطره به طور شفاهی روایت شده و در مرحلهء بعد مکتوب می گردد. مانند: خاطرات شفاهی شاپور بختیار4. یادداشت های روزانه نیز توسّط فرد و به شیوهء روزانه به نگارش در می آید. مانند: یادداشت های روزانهء نیما یوشیج5.

الف.1.2 ) خاطره نگاری و یادداشت های روزانه

یادداشت های روزانه گونه ای از خاطره نگاری است که در آن نگارنده، حالات و کرده های خود و وقایع پیرامون را به صورت روزنوشت و تقویمی مکتوب می کند. بر اساس تعریف ارائه شده، دارا بودن تاریخ، روایت وقایع و رعایت توالی زمان، مولفه های اساسی یادداشت های روزانه قلمداد می شوند. به عبارت دیگر یادداشتی که فاقد تاریخ مشخص باشد، یادداشت روزانه محسوب نمی گردد. همچنین یادداشت ها باید به نوعی روایتگر حوادث و وقایع پیرامون باشند و نیز توالی حدود زمان، میان یادداشت ها رعایت شود.

یادداشت های روزانه از زیر شاخه های خاطره نگاری محسوب می شود. دلایل برقراری این نسبت را می توان در دو عامل خلاصه نمود:

1- یادداشت های روزانه همچون خاطرات مکتوب و خاطرات شفاهی، وقایع نگار هستند و دیده ها، شنیده ها و حضور شخص راوی را نگارش می کنند.

2- معیارهای ارزیابی کیفی یادداشت های روزانه تا اندازهء زیادی ملاک های داوری در حوزهء خاطرات مکتوب و شفاهی است.

یادداشت های روزانه، از یک جهت با خاطره نویسی تفاوت جدّی دارد و آن، دوگانگی در برخورد با عنصر زمان است. مشروط بر آن که خاطره نگاری را نگارش کرده ها، شنیده ها و دیده ها، با اتکا به حافظه و در نتیجه تداعی موضوع و خاطره را حاصل جستجوی در زمان سپری شده بدانیم. به عبارت دیگر، خاطره نویس در حالی اقدام به نگارش می کند که حادثه به سر آمده و مدّت زمان قابل توجّهی از آن گذشته است؛ به همین دلیل است که خاطره نویسی با عنصر " تداعی " و " به یاد آوردن " قرابت ویژه دارد. امّا یادداشت های روزانه زمانی به تحریر در می آیند که هنوز واقعه سرانجام نیافته و نویسنده لحظه به لحظه و ساعت به ساعت اقدام به ثبت آن ها می کند؛ در نتیجه به هنگام نوشتن، حوادث برای نگارنده صورت خاطره به خود نمی گیرند. به همین دلیل است که زمان به کار رفته در متن یادداشت های روزانه در بسیاری از موارد، زمان حال است.

چنانچه با نگاهی ادیبانه و هنری به موضوع پرداخته شود، به طور معمول خاطره نوشته ها به لحاظ سوژه و نثر نسبت به یادداشت های روزانه از وزن و غنای بیشتری برخوردارند. خاطره نوشته ها بیشتر زمانی شکل می گیرند که واقعه سرانجام یافته و نگارنده در محیطی آرام و فارغ از تاثیرات فضای حادثه، اقدام به نوشتن خاطرات می کند و در چنین محیطی امکان گزینش سوژه های ناب و موضوعات جذّاب و نیز امکان استفادهء بیشتر از آرایه های ادبی را دارد، امّا کسی که در کار نگارش یادداشت روزانه است تا حدود زیادی از این دو امکان محروم است. نویسندهء یادداشت های روزانه، در صحنه و متن وقایع است و هدفش نگارش لحظه به لحظه ماجراست و کمتر فرصت پرداخت ادبی و هنری اثر خود را دارد.

با نگاه یک پژوهشگر و مورّخ شاهد برتری کیفی یادداشت های روزانه نسبت به خاطره نوشته ها خواهیم بود؛ به عبارت دیگر آنچه برای یک تاریخ نگار یا یک محقّق تعیین کننده و حیاتی است، عنصر استناد در مدارک است. یادداشت های روزانه به دلیل نگارش در صحنه، بی هیچ فاصلهء زمانی با واقعه، موثّق ترین اسناد را پیش روی قرار می دهد. چنانچه با رویکردی ادبی با خاطره نوشته ها و یادداشت های روزانه رو به رو شویم، خاطرات را تواناتر خواهیم یافت. خاطره نوشته ها ادبی تر و یادداشت های روزانه مستندتر است. یادداشت های روزانه اغلب بر مرحله ای خاص و حسّاس از زندگی فردی تمرکز می یابد.

یک نگاه کلّی و اجمالی به خاطرات روزانه نشان می دهد که همهء آن ها در قالبی خاص و مشخّص نگارش نشده اند، اگر در یک دسته بندی بخواهیم قالب های به کار گرفته شده را ارائه کنیم، چهار قالب قابل ذکر خواهد بود:

الف) اتوبیوگرافی

درصد قابل توجّهی از یادداشت های روزانه در این قالب ارائه شده اند. در این گونه یادداشت ها محور وقایع و حوادث شخص نگارنده است که با بیان اوضاع پیرامون، در واقع زندگینامه خود را شرح می دهد.
ب) وقایع نگاری

در این گونه یادداشت ها نگارنده کمتر متوجّه خود است و بیشتر به ثبت و ضبط دنیای بیرون می پردازد. مانند: تاریخ بیهقی.

ج) وقایع نگاری با تلفیق حالات درونی

در این دسته از یادداشت ها نگارنده همراه با گزارش حوادث پیرامون، اقدام به حدیث نفس نیز می کند. مانند: خاطرات مهدی بازرگان6.

د) گزارش سازمانی

در گزارش سازمانی همه آنچه شنیده و دیده می شود، به نگارش در نمی آید، بلکه تنها وقایعی قابل ثبت هستند که برای یک سازمان اهمیّت دارد.

الف.3 ) دست نوشته ها

« در مقابل یادداشت های روزانه دست نوشته ها قرار دارند. دست نوشته ها یادداشت های پراکنده ای هستند که پیرامون موضوعی خاص نوشته می شوند؛ فاقد تاریخ اند و روند روایی در آن ها پیگیری نمی شود. مضمون دست نوشته ها به طور معمول حدیث نفس است » ( فروغی، 1386: 56 ). مانند: یادداشت های علی شریعتی7.

الف.4 ) اتوبیوگرافی ( حسب حال )

اتوبیوگرافی خاطرات و یادداشت هایی است که گاه اشخاص در گزارش احوال خود می نویسند. در حسب حال نویسی نویسنده به بیان حالات واحساسات خویش می پردازد و با زبانی صمیمی، روان و دل نشین از دغدغه هایی که دربارهء خود دارد، سخن می گوید. خود زندگینامه اغلب از حوادث مهم و قابل توجّه در زندگی گذشتهء نویسنده صحبت می کند و به طور معمول دوره ای طولانی از زندگی را در بر می گیرد. نمونه هایی مانند: « المنقذ من الضلال از محمّد غزالی، واقعیّات تیموری و ذیل آن، تزوکات تیمور، بدایع الوقایع از محمود واصفی، تذکرهء شاه تهماسب صفوی به قلم خود او، خاطرات سیاسی امین الدّوله، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدّین شاه، خاطرات حاج سیّاح، تاریخ بیداری ایرانیان از ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ احزاب سیاسی از ملک الشّعرای بهار ... و کتاب های حیات یحیی از حاج میرزا یحیی دولت آبادی، خاطرات و خطرات مخبّر السّلطنه، خاطرات سیاسی فرّخ، یادگار عمر دکتر عیسی صدّیق و خاطرات مشفق کاظمی ... » ( رستگار فسایی، 1381: 160- 161 ).

کیفیّت و اهمیّت این یادداشت ها بسته به اینکه نویسنده از چه طبقه ای است و نظر و تمایلاتش چیست، متفاوت است. « شرح زندگانی من گزارش احوال نویسنده آن عبدالّله مستوفی8 است، امّا به قول خود او: " مقصود اصلی تشریح اوضاع و بالاخص روشن ساختن طرز جریان کارهای دولتی و اداری در شصت هفتاد ساله ی زندگی من است ... " این کتاب اثری است گرم و زنده از نوع خاطرات که در آن گوشه هایی از تاریخ کشور ما به روشنی و سرشار از حیات تصویر شده است. به نوعی که قسمت هایی از این حسب حال، گاه خواننده را به یاد تاریخ ابوالفضل بیهقی می اندازد » ( یوسفی، 1378، ج2: 362 ).

ب ) ساختار خاطره

در ساختار خاطره این موارد وجود دارد:

1) راوی، مکان و زمان

خاطره نویسی، چون هر نوع نوشته دیگر، اجزا و ارکانی دارد که راوی، سوژه، مکان و زمان، مهمترین عناصر آن است. در خاطره نویسی راوی در بطن حادثه حضور دارد و نوشته از خیزش های ذهنی او که برگرفته از واقعیّت است، شاخ و برگ می گیرد؛ امّا ممکن است او خود محور خاطره نباشد، بلکه روایت گر جزئیّات و حوادثی است که او نیز در کنار آنها بوده است. اهمیّت راوی از آن جهت است که او سوژه خاطره و جهت گیری نوشته را نیز مشخص می کند. ویژگی اساسی خاطره " عینی گرایی " آن است. عینی گرایی در خاطره نویسی نیز بیان فرد از واقعیّت، البتّه با دیدی سرشار از حسن نیّت و بی طرفی، بدون بر هم زدن تقدّم و تاخّر واقعی حوادث و رویدادها، تا آنجا که در توان فرد است، معنا می شود.

« راوی و نویسندهء خاطره تحت تاثیر دو عامل، واقعه را بازگویی می کند؛ یکی موقعیّتی که واقعه در آن اتّفاق افتاده و دیگری موقعیّتی که خاطره را در آن تعریف می کند » ( فروغی، امیرخوانی. 1386: 104 ). خاطره ها، فرامکانی و فرازمانی نیستند. ثبت دقیق زمان و مکان و تا حدّ امکان جزئیّات برای توضیح سوژه در آن بسیار پر اهمیّت است. در خاطره، با حذف برخی صحنه ها و نیز بزرگ نمایی برخی دیگر، رو به رو نیستیم؛ به عبارتی در اینجا تخیّل و قصّه پردازی نقشی ندارد.

2) وجود حرکت و تداعی گری

خاطره نگاری، نگارش کرده ها، شنیده ها و دیده ها، با اتکا به حافظه و در نتیجه تداعی موضوع و خاطره حاصل جستجو در زمان سپری شده است. به عبارت دیگر، خاطره نویس در حالی اقدام به نگارش می کند که حادثه به سر آمده و مدّت زمان قابل توجّهی از آن گذشته است؛ به همین دلیل است که خاطره نویسی با عنصر " تداعی " و " به یاد آوردن " قرابت ویژه دارد.

3) یادی از گذشته

در خاطره یادی از گذشته وجود دارد. نسبت اصلی یک خاطره با واقعیّت سنجیده خواهد شد. ارتباط با واقعیّت اجازهء تخیّل را به کسی که خاطره می گوید یا کسی که آن را بازنویسی می کند، نمی دهد، یا حدّ اقل این تخیّل با مرزی از واقعیّت محدود می شود.

4) جنبهء شخصی

تجربه ای شخصی است. به این معنا که فرد گوینده یا نویسنده در مکان رویداد و زمان رخداد حضور دارد و آن را تجربه می کند و جنبهء شخصی دارد. ممکن است نقل آن، انگیزش هیچ حس و خیالی را در دیگران در بر نداشته باشد؛ در حالی که گزارش، مقاله، تاریخ نگاشته و دیگر قالب های نگارشی باید فایده ای برای دیگران داشته باشد. شخصی بودن این تجربه به این معنا است که یک خاطره، آن گاه می تواند به منزلهء یک رسانه به انتقال پیام خود دست یابد که گوینده یا نویسندهء آن، ارتباطی میان درون مایه های ذهنی خود با اندیشه و ذهن شنونده یا خوانندهء آن به وجود آورد. به دیگر سخن، فایدهء خاطره برای شنونده یا خوانندهء آن همراه با توجّه گوینده یا نویسنده به زمینه های اندیشه ای و فرهنگی او می تواند خاطره را که در نخستین نگاه تجربه ای فردی و شخصی است، به تجربه ای گروهی و غیر شخصی تبدیل کند.

پ ) نقش توصیف و تکنیک در خاطره

خاطره نویسی بر توصیف استوار است. توصیف در خاطره، شرحی بر یک ویژگی دادن و تصویر سازی و عینیّت بخشیدن به آن است. در توصیف خاطره نویسی کاربرد صور خیال کمتر از گونه های دیگر ادبی است.

خاطره نسبت مستقیم و اساسی با واقعیّت دارد، لذا باید خاطره دو نفر از یک واقعه، شبیه هم باشد؛ ولی آنچه رخ می دهد، چیزی جز این است. علّت را می توان در تکنیک جستجو کرد؛ توجه به تکنیک در روشن و شفّاف شدن خاطره، نقش بسزا دارد. یکی از این تکنیک ها که به واقع نمایی کمک می کند، پرداختن به جزئیّات است. تکنیک دیگری که به جذابیّت، کشش و تاثیر خاطره گویی و خاطره نویسی کمک می کند، تدوین است. گاهی این تدوین به هم زدن روایت خطّی زمان است؛ یعنی قسمتی از واقعه را زودتر یا دیرتر از موعد تعریف کردن. در تدوین خاطره، برای این که لحظه ی حسّاس واقعه خوب درک شود، راوی یا خاطره نویس بعضی از زمینه های مربوط به آن لحظه را که بعد از آن موقع می فهمد، قبل از آن تعریف می کند یا می نویسد. این روش در القای تاثیر، توفیق بیشتری دارد.

تکنیک دیگر، " حذف " است. حذف را می توان جزء تدوین نیز دسته بندی کرد. در این تکنیک هم، راوی یا خاطره نویس جریانات بی اهمیّت واقعه را حذف می کند تا ریتم و اهمیّت وقایع کند نشود و تاثیرگذاری بیشتر شود. در تکنیک " ایجاز " نویسنده با کمترین الفاظ باید بیشترین معنا را انتقال دهد. ایجاز به معنای ابتر گذاشتن خاطره نیست، به معنای گزیده گویی است. نویسنده و گوینده باید با کلمات و عبارات آشنایی داشته باشد تا بتواند با استفاده به موقع از آن ها، خواننده و شنونده را از زیاده گویی خود برهاند؛ گاهی نانوشته ها و ناگفته ها در یک خاطره تاثیرگذارترند و این وقتی به دست می آید که سر نخ این نانوشته ها در نوشته موجود باشد.

ت ) نقش زبان در خاطره

زبان از موءلفه هایی است که در تاثیر بر مخاطب در انواع ادبی و هنری موثر است. برای نوشتن خاطره از چهار نوع زبان استفاده می شود:

الف) گفتاری: نویسنده همان طور که حرف می زند می نویسد او هیچ دخل و تصرّفی در نوشته ندارد. کلمات گفتاری (محاوره ای ) و اصوات گفتاری بر زبان نوشتاری مسلّط است و قواعد دستوری در این زبان رعایت نمی شود.

ب) نوشتاری: نویسنده مقداری از زبان گفتاری فاصله و به زبان معیار نزدیک می شود. در زبان نوشتاری مقداری از ویژگی گفتاری کم می شود، زبان روزنامه ای در این حیطه قرار می گیرد. در خاطره نویسی این زبان بیشتر کاربرد دارد.

ج) معیار: زبان معیار زبان رسانه های گروهی یک سرزمین است و قابل آموزش است. زبانی که ارکان جمله در آن رعایت می شود و در حوزهء جغرافیای سیاسی یک سرزمین برای همه قابل درک است. گاهی اوقات که نوشتن خاطره جدّی می شود این زبان به کار می رود و خبر بر توصیف مسلّط است.

د) ادبی: زبانی که در آن از آرایه استفاده می شود. در این زبان توصیف بر خبر مسلّط است و خبر را بهانه ای برای ورود به توصیف می دانند. در زبان ادبی آن چه بیشتر مورد توجّه است، معانی ثانوی و عاطفی و فراقاموسی لغات است. انتقال پیام در زبان ادبی، غیر مستقیم است؛ بر خلاف زبان عادی که وظیفه اش تفهیم و تفاهم است. بازنویس وقتی خاطره ای را بازنویسی می کند، در حال خلق و ایجاد یک متن ادبی است؛ پس برای انتقال پیام باید از زبان احساسی، درونی و عاطفی استفاده کند.

ت.1 ) پرهیز از محاوره در خاطرات مکتوب

در خاطرات مکتوب، تبدیل زبان نوشتار به زبان گفتار، به معنای در نظر نگرفتن ابزار اصلی خلق نوشته یعنی نوشتن است. در واقع همان طور که هنگام حرف زدن مثل نوشتن عمل نمی شود، هنگام نوشتن هم نباید مثل حرف زدن عمل کرد. غیر از نقل قول که در گیومه قرار می گیرد و آزادی عمل در آنجا زیاد است، باید تمام نوشته را با قواعد ادبی هماهنگ کرد.

برای نزدیک شدن به زبان محاوره می توان از شگردهایی مثل استفاده از کلمات مناسب سود برد؛ مثلا فعل " تمام کرد " به جای " فوت شده " یا " از دنیا رفت ". همچنین به هم زدن ارکان جمله از دیگر شگردهای نزدیک کردن زبان نوشتار به محاوره است. محاوره نویسی در خاطرات مکتوب به منظور ایجاد صمیمیّت و سادگی و روانی به کار گرفته می شود. به هم زدن ارکان جمله هم باید همین هدف را دنبال کند.

ث ) لحن خاطره

لحن خاطره صمیمی، روان و دل نشین و عامیّانه و شبیه نامه های دوستانه است و در آن از زبان احساسی، درونی و عاطفی استفاده می شود. در زندگی روزمره می توان یک جمله را با لحن های مختلف ادا کرد. این را که " فلانی خیلی چشم پاک است " می توان با لحن تمسخرآمیز، کنایه، اعتقاد، سوال و حتّی تهدید بیان کرد. در بازگویی خاطره، این تکنیک قابل حصول است، امّا وقتی خاطره ای نوشته می شود، باید از ابزار دیگری استفاده کرد. یکی از این ابزار، استفاده از کلمات مترادف است. مثال " بتمرگ "، " بنشین " و " بفرما " مویّد این ابزار است. استفاده از هر یک از کلمات فوق فضا و لحن نویسنده را منتقل می کند. ابزار بعدی، استفاده از اغراق است. در نوشتن می توان از اغراق با استفاده از تکرار، و اغراق در مثبت نویسی برای تبادر فضای منفی و بالعکس استفاده کرد. اشخاص خاطره هم می توانند در ایجاد لحن در زبان و نثر موثّر باشند. از طرز حرف زدن آدم های درون واقعه، می توان برای فضا سازی زبان و نثر استفاده کرد.

ج ) زاویه دید خاطره

در خاطره نویسی به عنوان یک نوع ادبی، به دلیل حضور مستقیم نویسنده، فردیّت جنبه ای برجسته دارد. جوهر اصلی خاطره نویسی " من " است. نویسنده می کوشد در بستر حوادث " من " را برای خواننده بنماید. در این پروسه نویسنده به " من " از بیرون می نگرد تا ابتدا بتواند آن را ببیند و سپس قادر شود آن را به دید و داوری خواننده بگذارد. برای خواننده زمانی رویداد ها ملموس می شوند که بداند " من " آنها را چگونه زیسته است، آن وقت است که قادر خواهد بود خود را به جای " من " راوی بنشاند.

بسیاری از نوشته ها همچون بیوگرافی، اتوبیوگرافی، یادداشت های روزانه و گزارش نویسی نیز از جنس خاطره اند؛ در همه این نوشته ها حضور من در میدان واقعّیّت به مثابه یکی از ارکان اصلی، جلوه دارد؛ امّا هر یک از این " من " ها نسبت به زاویه دید گونه خاطره نویسی، کارکردی متفاوت دارند. « در خاطره نویسی، حضور" من " در بطن واقعیّت، فقط نشانگر واقع گرایی است. در این نوع نوشتار " من " محور نیست؛ بلکه با " من " محوریّت " سوژه " پر رنگ می شود. در حقیقت خاطره نویسی بازسازی دوبارهء سوژه ای است که در ذهن رسوب کرده است؛ البتّه گاهی ممکن است سوژه و " من " به وحدت برسند » ( فروغی، امیرخوانی، 1386: 104 ). در اتوبیوگرافی یا زندگی نامهء خود نوشت، " من " محور اصلی نوشته است. در این نوع نوشته، " من محوری " حاکم است. در بیوگرافی یا زندگی نامهء دیگر نوشت، نیز " من " حضور دارد، امّا این با " او " پرورش می یابد. در بیوگرافی جریان " من " از زبان دیگری نقل می شود و این واسطه، ناخودآگاه بر جهت گیری نوشته ها تاثیر می گذارد. در یادداشت های روزانه حضور " من " پر رنگ است. نویسنده جریان طبیعی را ثبت می کند که ممکن است در میان آنها حادثهء خاصی نیز درج شود.

« گزارش ها نیز با حضور " من " شکل می بندند؛ امّا گزارش، محصول حضور آگاهانه راوی در بطن حوادث است؛ یعنی گزارشگر از پیش می داند که در متن واقعه به دنبال چیست و از حضور خود چه می طلبد » ( همان، 86 - 87 ).

چ ) خاطره گونه ادبی

در عرصهء ادبی خاطره نویسی از جمله گونه ها و قالب های نگارشی به شمار می رود. هر گونه ادبی بیان و موضوع خاص دارد. خاطره نیز چون شیوه بیان، موضوع، لحن، زاویه دید و شخصیّت ویژه دارد، گونه ادبی است. البتّه گونه ادبی از ویژگی هایی چون عاطفه، تخیّل و ذوق ادبی برخوردار است. تلقی خاطره نگاشته ها که یکی از ویژگی های آن نبود تخیّل و توسّل به واقع گرایی است، به عنوان یک گونه ادبی شاید خالی از اشکال نباشد؛ امّا اگر از این زاویه به خاطره بنگریم که این واقعیّت در مخاطب، عاطفه، تخیّل و احساس می آفریند، خاطره نویسی گونه ادبی است. در خاطره نویسی هم مانند هر نوع ادبی دیگر شگردهای نوشتن، نحوهء پرداخت، فضا آفرینی، دقّت و ایجاز، میزان سنجش و نقد واقع می شوند.

خ ) بازنویسی خاطره

خاطره نویسی دارای دو فضا است:

الف) فضای فیزیکی که عبارت است از جزئیّات عینی و مادی.

ب) فضای انگیزشی که عبارت است از تاثیرات روحی و روانی.

خاطره نویسی که می خواهد خاطرات را بازنویسی یا بازآفرینی کند، نباید هیچ گونه تصوّر مبهمی از فضای فیزیکی یا فضای انگیزشی خاطره داشته باشد؛ زیرا هر گونه ابهام و نداشتن درک صحیح و دقیق از معنا، باعث خلق و آفرینش اثری ناقص می شود. برای ایجاد متن در این حوزه از قالب های بازنویسی و بازآفرینی استفاده می شود. کار نویسنده ای که خاطره را بازنویسی می کند، غیر از کاری است که بازآفرینی می شود. در بازآفرینی و داستان از تکنیک ها و روش هایی استفاده می شود که در کار بازنویسی نیازی به آن ها نیست. بنا بر این به دو قالب باز آفرینی و داستان، کاری نداریم و به بعضی از اصول و قواعدی که بازنویس خاطره رعایت می کند، می پردازیم. نویسنده برای بازنویسی خاطرات مربوط به درگذشتگان و ایجاد متن در حوزه های خاطره نویسی، اصولی را رعایت می کند که به اختصار عبارتند از:

1) از توضیح مطالب غیر ضروری می پرهیزد.

2) از آرایش بی مورد سخن و استفاده از آرایه های غیر موثّر، خودداری می کند.

3) موضوع اصلی خاطره را مشخص می کند و تمام مطالب را در راستای موضوع اصلی قرار می دهد.

4) حرف های اضافه راوی را حذف می کند.

5) سطح زبان را متناسب با زبان راوی انتخاب می کند.

6) نویسنده در نوشتن خاطره به توصیف فضای خاطره و توصیف شخصیّت های آن در حدّ ضرورت می پردازد. این توصیف باید متناسب با زبان راوی باشد؛ اگر نویسنده در سطحی غیر از زبان راوی از عناصر زبانی استفاده کند متن دچار شکستگی خواهد شد.

7) گاه راویان خاطره زمانی که می خواهند خاطره ای را نقل کنند، بیش از آن که به حادثه بپردازند، سخنان تجلیلی را در وصف آن جان سپرده بیان می کنند. سخنان تجلیلی و تعارفات راوی باید در نهایت ایجاز و اختصار باشد و نویسنده این سخنان را گزینش و بخش هایی از آن را حذف کند.

8) نویسنده ای که دست به بازنویسی خاطره زده است، به چگونگی انتقال پیام به مخاطب توجّه می کند. انتقال پیام در زبان ادبی، غیر مستقیم است؛ بر خلاف زبان عادی که وظیفه اش تفهیم و تفاهم است. بازنویس وقتی که خاطره ای را بازنویسی می کند، در حال خلق و ایجاد یک متن ادبی است؛ پس برای انتقال پیام باید از زبان احساسی، درونی و عاطفی استفاده کند.

9) توجه به موسیقی لفظی و موسیقی معنایی، از دیگر بخش های مهمّ ایجاد متن است. موسیقی لفظی همان مولفه های زبر زنجیری هستند که در محور هم نشینی جایگاه بسیار مهمّی در انتقال معنا دارند. کوتاهی جمله ها، تناسب لفظی واژه ها با یکدیگر و توجه به واژه های تکیه در جمله، از موارد مربوط به موسیقی لفظی است. موسیقی معنایی هم یعنی تناسب و ارتباط معنایی بین واژه ها.

10) انتخاب واژگان مناسب، اصلی ترین و مشکل ترین کار نویسنده است. نویسنده ای که خاطره را بازنویسی می کند، اگر چه سطح زبان راوی را حفظ خواهد کرد، برای انتقال معنا و مفهوم دست به انتخاب واژه می زند.

11) پیوند منطقی اجزای متن با یکدیگر، همان رابطهء علّت و معلولی است که تمام عناصر زبان در یک متن باید داشته باشند و این بستگی به قدرت استدلال نویسنده دارد. قدرت استدلال همان دنبال کردن هدف و رسیدن به درون مایه و پیام است که نویسنده دنبال می کند. نتایجی که رابطهء علّی و معلولی در متن ایجاد می کند، عبارت است از: ایجاد وحدت فکر در متن، ایجاد وحدت موضوع در متن و ایجاد قدرت استنتاج برای خواننده.

12) نویسنده در مرحلهء ایجاد متن، تلاش می کند فضایی را در نوشتهء خودش بیافریند که خواننده در آن فضا قرار گیرد؛ به عبارت دیگر، بین خواننده و متن ارتباط ایجاد می کند. این رابطه، خواننده و متن را صمیمی می کند. خواننده زمانی با متن صمیمی می شود که در فضای اصلی حادثه قرار گیرد. نویسنده، دو فضای فیزیکی و انگیزشی را با هم تلفیق و آن را در متن خود به صورت زنده و عینی ارائه می کند. بهترین راه برای قرار دادن خواننده در فضا، توصیف است. توصیف از بخش های عمدهء کار نویسنده است.

13) از بخش های مهم، زبان شخصیّت ها است که در نقل قول های مستقیم و غیر مستقیم و در گفتگوها قرار می گیرد. نویسنده، زمانی که در مقام ایجاد یک متن است، برای اینکه بتواند زبانی دقیق را برای متن خود برگزیند و زبان شخصیّت های حادثه را ایجاد کند، موقعیّت هایی را که شخصیّت در آن قرار گرفته، به دقّت بررسی می کند و بر اساس آن سخن متناسب را از زبان او بیان می کند. برای درک آن موقعیّت، بهترین و ساده ترین کار این است که خود را در همان موقعیّت قرار دهد.

د ) تاریخ و خاطره

برخوردها و آشنایی های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای قدرتمند غربی تاثیرات مهمّی بر جامعه ایرانی عصر قاجاری نهاد. آشنایی با شیوه های نوین تاریخ نویسی و دگرگونی روش های تاریخ نگاری ایرانی، یکی از مهم ترین دستاوردهای این پدیده بوده است. خاطره نگاری نوین با تکیه و آگاهی از من فردی و هویّت جمعی از گونه های مربوط به این حوزه است که از اواسط عصر ناصری تحت تاثیر مستقیم افکار و مظاهر اروپایی و به موازات عمر این سلسله، به خصوص با وقوع انقلاب مشروطه توسعه و تحوّلی عظیم یافت.

« وقایع نگری یا ثبت سالانه رویدادهای تاریخی به ترتیب وقوع آنها، نوع مشخّص و متداول تاریخ نگاری و خاطره نگاری در سده های میانه ایران و کشورهای اسلامی و تمدّن های آسیایی و نیز کشورهای اروپایی بوده است. در وقایع نگاری، رویدادهای پر اهمیّت به شیوه ای ثبت می شود که در آن نویسنده تقریبا به طور کامل در پشت صحنه قرار می گیرد. وی می کوشد تا گزارش خود را تا حدّ امکان به گونه ای غیر شخصی بنگارد. از همین رو، حضور وقایع نگار در رویدادها به ندرت محسوس است » ( اشرف، 1388: 349 ). تاریخ خود خاطره است و خاطرات، موادّ اصلی شکل گیری تاریخ مکتوب به حساب می آیند. خاطره یک واقعهء شخصی است و روایت اوّل شخص است امّا تاریخ تجربهء خود شخص نیست و سوم شخص است و از روی منابع مختلف جمع آوری می شود، به همین دلیل در تاریخ، قضاوت، گزیده گویی و انتخاب است ولی در خاطره آنچه را که بر فرد گذشته بیان می شود. تاریخ بر خلاف خاطره بلاغت بیشتری دارد. در خاطره نویسی نگارنده کمترین دخل و تصرّفی دارد ولی تاریخ سفارشی نویسی دارد ولی خاطره بدون هیچ تکلّفی نوشته می شود. خاطره نگار پیش فرض ندارد امّا مورّخ با پیش فرض رو به رو است و خاطرات را بررسی می کند و با رویکردی که دارد از خاطرات برداشت می کند. در هنگام بررسی برای تاریخ نویسی باید خاطرات را با مواردی که وجود دارد و با خاطرات دیگر تطبیق داد. خاطرات در قرن سیزدهم به ویژه در حوزهء سیاسی با غرض است، اعتمادالسّلطنه9 در خاطراتش با کنایه از دشمنان خود یاد می کند. خاطره نگاری مانند ثبت یک فریم از فیلم است امّا آن کسی که آن را به صورت یک فیلم متحرّک در می آورد مورّخ است. خاطره نگاری رویکردی ادبی است و اصل بر رعایت قوانین گونه ادبی است، تاریخ، زمانی خاطره نگاری را می پذیرد که مستند باشد.

ذ ) بیوگرافی و خاطره

زندگینامه در لغت، به معنی تاریخ زندگی یا دوره ای از زندگانی یک شخص در حدود اطّلاعاتی است که نویسنده از احوال وی دارد. زندگینامه نویس هم مانند مورّخ با پیش فرض از خاطرات استفاده می کند و اگر با شخص موافق باشد بخشی از خاطرات را که مناسب می یابد، انتخاب می کند و اگر مخالف باشد در خاطرات اشتباهات شخص را می بیند. امروزه بسیاری از شگردهای معمول رمان در زندگینامه نویسی به کار گرفته می شود.

ر ) داستان و خاطره

خاطره می تواند ساختار داستان را داشته باشد ولی شیوهء نوشتن خاطره با داستان تفاوت دارد، رمان یا داستان بر تغییر و رشد شخصیّت استوار است ولی بنیان خاطره بر حادثه و اتّفاق است، شخصیّت ها در خلال خاطره اند و در آن هیچ شخصیّتی پرورده نمی شود. برای مثال خاطرات " خسی در میقات " نوشتهء جلال آل احمد10 و "حج " از علی شریعتی11 خاطره اند و روی شخصیّت بنا نشده اند. در سفرنامه تسلّط نویسنده روی نوشته های خودش بیشتر است. حرکت خاطره به سمت داستان است، در داستان واقعیّتی خلق می شود ولی خاطره بی نیاز از داستان است و اوضاع واقعی روایت می شود. زاویه دید در داستان بیشتر اوّل شخص و سوم شخص است ولی در خاطره اغلب اوّل شخص است. لحن خاطره دوستانه و خودمانی است امّا لحن داستان بسته به سایر عناصر داستان متفاوت است.

ز ) گزارش و خاطره

اگر چه در گذشته های دور برخی از سفرنامه ها و گزارش ها با شرح خاطراتی همراهند، امّا در تعریف خاطره در معنای جدید قرار نمی گیرند. گزارش، با خاطره مرزی روشن دارد. گزارش، شرح یا توضیح جزئیّات وضعیّت و موقعیّت یا واقعه ای است و به طور معمول بر پایهء مشاهده و تحقیق، یا هر دو اینها بنا می شود. بسیاری از مقاله ها یا ستون های روزنامه ها ( ستون حوادث، ستون سیاسی، خبری و هنری و ... ) و بیشتر داستان های مستند گونه از گزارش مایه گرفته است. گزارش خبر دادن در مورد حادثه یا موضوعی است. مثل گزارش حادثه، گزارش کار، گزارش سفر، گزارش سیاسی و گزارش هفتگی. گزارش مانند خاطره نیست و در آن به خصوصیّات خلقی و روحی و چونی و چرایی وقایع و حقیقت مانندی آنها کاری ندارد و به ذکر خبر و شرح کلّی وقایع و امور اکتفا می کند. « فنّ گزارش نویسی عبارت است از نگارش اطّلاعات، حقایق، علل، مسائل و رویدادها، استنتاج و ارائه راه حلّی که به ترتیب و توالی منطقی، با اختصار و رسایی به خواننده منتقل می شود و به عبارت ساده تر، پیغامی است که با سرعت، صحّت و روشنی به خواننده می رسد و این پیغام بر اصل ساده نویسی و سالم نویسی استوار است. هدف از تنظیم گزارش، ارائهء منظّم و مرتّب عقاید و افکار و اطّلاعات بر حسب نقشه و طرحی معیّن در ساده ترین شکل » ( رستگار فسایی، 1381: 278 ).

ژ ) خاطره رسانه ای توانا

خاطره گویی و خاطره نویسی امروزه در دنیایی که اطّلاعات در مدّت میکروثانیه منتقل می شود و اتّفاقی از دوربین خبرگزاری ها پنهان نمی ماند، رسانه ای ویژه است. دسترسی نداشتن به وسایل ثبت واقعه مثل دوربین در بعضی مکان ها و زمان ها، مثل شب های عملیات های نظامی و سلول زندان ها و اردوگاه ها و ... یکی از دلایل اهمیّت رسانه خاطره است. ضمن این که گرایش های جانبدارانهء رسانه ها باعث می شود مردم در برابر اخبار و اطّلاعات آن ها موضع داشته باشند و به خاطرات و نقل قول های سینه به سینه اعتماد بیشتری کنند و نقش تبلیغات رسانه ای با نقش تعریف و تمجید مردم از کتاب یا فیلم قابل مقایسه نیست.

در جوامعی که رسانه ها در اختیار قدرت ها است، یا همهء رسانه ها دولتی هستند و گروه های مختلف دسترسی رسانه ای ندارند، خاطرات شخصی اهمیّت زیادی پیدا می کنند. از همین رو تعداد وبلاگ های فارسی زبانان، به رغم کم بودن فارسی زبانان دنیا، در رتبهء بسیار بالایی قرار دارد. در این جوامع، خاطرات کاربرد بیشتری دارند.

پانویس:

1. فردوست، حسین. ( 1368 ). ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. تهرات: اطّلاعات. چاپ دوم.

2. اسلامی ندوشن، محمّد علی. ( 1379 ). روزها. تهران: یزدان، چاپ سوم.

3. نجات حسینی، محسن. ( 1390 ). بر فراز خلیج فارس. تهران: نی. چاپ پنجم.

4. لاجوردی، حبیب. ( 1385 ). متن کامل خاطرات شاپور بختیار نخست وزیر ایران. تهران: صفحه سفید. چاپ اوّل.

5. رضایی نیا، عبدالرضا. ( 1388 ). یادداشت های روزانه نیما یوشیج. تهران: سوره مهر. چاپ دوم.

6. بازرگان، مهدی. ( 1376 ). یادداشت های روزانه. تهران: قلم. چاپ اوّل.

7. شریعتی. علی. ( 1362 ). گفتگوهای تنهایی. تهران: دفتر تدوین و تنظیم مجموعه آثار دکتر علی شریعتی. چاپ اوّل.

8. مستوفی، عبدالله. ( 1386 ). شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چاپ اوّل.

9. وحید نیا، سیف الله. ( 1385 ). یادداشت های روزانه اعتمادالسلطنه. تهران: آبی. چاپ اوّل.

10. آل احمد، جلال. ( 1378 ). خسی در میقات. تهران: فردوس، چاپ ششم.

11. شریعتی، علی. ( 1387 ). حج. تهران: مجید. چاپ اوّل.

منابع

الف ) کتاب ها:

1. دهخدا، علی اکبر. ( 1372 ). لغت نامه دهخدا. تهران: دانشگاه تهران.

2. رستگار فسایی، منصور. ( 1381 ). انواع نثر فارسی. تهران: سمت.

3. فروغی، محمّد قاسم. امیرخوانی، مسعود. ( 1386 ). گامی در راه علمی شدن خاطره نویسی. تهران: بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدّس.

4. کمری، علیرضا. ( 1383 ). با یاد خاطره، جلد 1، تهران: سوره مهر.

5. یوسفی، غلامرضا. ( 1378 ). دیداری با اهل قلم. تهران: علمی.

ب ) مقالات:

6. اشرف، احمد. ( بهمن و اسفند 1388 ). " سابقهء خاطره نگاری در ایران ". بخارا، شماره 74، ص 349.

7. شهبازی، عبدالله. ( 1383 ). " خاطره نویسی سنّت غربی نیست ". دو هفته نامه خاطره امروز، شماره 1، ص 36.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد