دشت دشت ,پنبه
برای سر بریدن
بی آنکه نفیری
از خورشید بر آید
در روزهای داغ داغ
همچون کوره های آدم سوزی
که صدا در گلو
آتش می شود و فریاد
اما
ذوب!
بی آنکه کوهها بلرزه در آیند
و ...زمین به چرخیدن ادامه می دهد
چشم در چشم آدمها
گستاخ و لجوج
آنجا که آدمها
خجل می شوند و سر در گریبان
همیشه باید کسی کوتاه بیاید
همیشه.
و دنیا چه بی رحمانه ,از پشت
شمشیر می زند
لحظه ای برای درنگ حتا .
- بنگرید...
دشت پنبه های سپید
چه خونین است
6 بهمن 1392
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد