logo





پیل بان ِ مثنوی معنوی

يکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۶ ژانويه ۲۰۱۴

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
مقدمه :
کفر کافر را و دین دیندار را
ذرۀ دردت ، دل عطار را
در این سلسله نوشتارها، حال عاشقی به تصور و تصویر آمده است،که درد عشق وی را بر "پیل مثنوی"نشانده، منزل به منزل می برد تا به "مقام معشوقی"رساند. می بردش به هندوستان عشق؛ به قلعۀ "هوش ربا" نزد پادشاه چین.
تا کجا؟ آن جا که جا را راه نیست
جز سنا برق ِ مه ِ الله نیست
از همه اوهام و تصویرات، دور
نور ِ نور ِ نور ِ  نور ِ نور ِ نور..... 6/2146
بخش نخست :
شرح و تفسیر  داستان
 حکایت " اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل" از دفتر سوم مثنوی، نزد فرهنگ  هایی که با اندیشۀ مولانا انس و الفتی دارند ، قرن هاست سینه به سینه نقل  شده آن را تمثیلی زیبا در بیان اختلاف "نظر"های بدون بصیرت و بینش می دانند.
چنین حکایتی را با اندکی اختلاف در آثار کهن بودایی و آیین جین هم آورده اند. (1)
بنا به گزارش استاد فروزانفر ماخذ این حکایت از نوشته ای در "مقابسات" ابو حیّان توحیدی ،اندیشمند قرن چهارم هجری ست.همین تمثیل در آثار امام محمد غزالی و حکیم سنایی نیز آمده است . (2) ابوحیّان از قول افلاطون می نویسد:(ترجمه)
" مردم به همۀ ابعاد ِ حقیقت نمی رسند ؛ همان طوری که در همۀ ابعادش نیز به  خطا نمی افتند. در حقیقت هر کس بُعدی از حقیقت را در می یابد.درست مانند  گروهی نابینا که برای اولین بار به فیلی نزدیک شده بودند و هرکدام عضوی ازاندام فیل را لمس  کردند و بر مبنای یافتۀخویش قضاوت نمودند..می بینی که هر یک از  آنان قسمتی از یافته های خود را [به درستی] ادا کردند. در عین حال هر کدام قضاوت دیگری را تکذیب نمودندو به خطا و جهل متهم کردند. (3) [تاکید از نگارنده] مشاهده می شود که "ابوحیان" منظور افلاطون را چنین بیان کرده است که کوران جهان جسمانی ، هر یک جنبه ای از حقبقت را به درستی دریافته اند، اما بدلیل همان کوری خویش قادر نیستند تمامی جنبه های حقیقت را یکجا در یابند :
"قالّ افلاطُنُ : انّالحقُّ لَم یُصِبهُ النّاسُ فی کُلِّ وُجوُهِهِ و لا َاخطَاوُهُ فی کُلِّ وُجوُهِهِ،
بَل اَصَابَ مِنهُ کُلُّ اِنسَان جِهة. "(4)
غزالی نیز در کیمیای سعادت بر همین شناخت نسبی از حقیقت اشاره دارد :
"بیشتر خلاف در میان خلق چنین است که هر یکی از وجهی راست گفته باشد ولیکن بعضی بینند و پندارند همه را دیده اند .. [سپس همان تمثیل فیل در جمع نابینایان را می آورد] و نتیجه می گیرد :
آن همه راست گویند ، از وجهی و هم خطا کرده اند ؛از آن وجه که پندارند جملۀ پیل را دریافته اند " (5)
اما حکیم سنایی همان درک درست را هم از چنان کورانی بعید می شمارد :
بود شهری بزرگ در حد غور
وندر آن شهر مردمان همه کور...
و پس از آوردن همین تمثیل می افزاید :
هر یکی دیده جزوی از اجزا
همگان را فتاده ظنّ ِ خطا
هیچ دل را ز کلّی ، آگه نَی
علم با هیچ کور همره نی
جملگی را خیال های محال
کرده مانند غتفره (احمق) به جوال
از خدایی خلایق آگه نیست
عقلا را در این سخن ره نیست....
( حدیقۀ سنایی ،باب اول ، در توحید باریتعالی) (6)
در واقع سنایی به تاویل منظور افلاطون از این تمثیل پرداخته تا محال بودن شناخت عقلانی خدا را به ما نشان دهد . وجود پیل نشان دهندۀ ذات حق است و کوران، کنایه ازعاقلان . البته عاقلانی که در شناخت جهان اطراف به عقل جزوی خویشتن اعتماد دارند . 
و اما مولانا بنا بر شیوۀ هنرمندانۀ خویش تغییری در اصل حکایت آورده است تا بتواند تاویلی عارفانه از آن بدست دهد . وی افرادی را که بر تن پیل دست می کشند ، نه  کور بلکه بینایانی فرض می کند که در تاریکی بسر می برند . تاریکی ِ دنیای حس .
مولوی در اقتباس خویش، منظور اصلی افلاطون را دست نخورده باقی می گذارد .
یعنی بر سر آن نیست که حقیقت برای همگان هرگز قابل کشف نمی باشد، بلکه می گوید هرکس می تواند به نسبت استعداد ِ درونی خویش با شمع  ِ بصیرت و بینش به دیدار ذات حقیقت بپردازد :
در کف هر کس اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی....
چشم ِ حس ،همچون کف ِ دست است و بس
نیست کف را بر همۀ او دسترس ....3/1269
سپس در ادامۀ حکایت منظور خویش را از "شمعی" که می بایست در دست آن تاریکی رُوان باشد بیان می کند. این چنین نوری از جان ِ جانان یعنی حضرت حق پراکنده می شود. آن را کسی می تواند دریابد که یا در آفتاب ِ عنایت و توجه وی قرار گیرد، و یاسرکشی و غرور را کنار نهاده دست ارادت دردامان پیری کامل و کامل کننده بگذارد . پیری که همچون نوح، کشتی ِ تن ِ سالک را به سوی ساحل نجات هدایت می کند .
این داستان یکی از معدود حکایات مثنوی ست که مولانا بدون حاشیه پردازی و پرداختن به مسائل معنوی دیگر، نخست آن را به انجام می رساند و پس از آن بر سر ِ آوردن ِ حکایات ِ جانبی می رود . از این رو برای خوانندۀ  نا آشنا با سبک کارمولانا ــ که آوردن حکایت درون حکایت می باشد  ــ آسان یاب تر است . 
اختلاف در چگونگی و شکل پیل
 پیل اندر خانه ای  تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هُنود
از برای دیدنش مردم بسی 
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
دیدنش باچشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکی اش کف می بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودان است این نِهاد*
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود
گفت شکل پیل دیدم چون عمود*
آن یکی بر پشت ِ او بنهلد دست
گفت خود این پیل چون تختی بُدست
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم ِ آن می کرد هر جا می شنید... 1266
از نظرگه، گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد، این الف 
در کف ِ هر کس اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
تفسیر :
{در شرح ابیات فرض بر این است که خواننده تا حدی معقول با مفاهیم عرفان و ادب  صوفیه آشنایی قبلی دارد و مانند دانش آموزان مدارس ابجد خوان این طریق نیست بنابراین تفسیر بیت به بیت تکرار مکررات و برای خواننده ملالت آور است }
* نِهاد : شکل و هیئت
*عمود : ستون
پیش از آغاز این حکایت مولانا در وحدت ادیان الهی سخن رانده بود.در ابیات قبلی می گوید حقیقت همچون نوری واحد بی رنگ است که از پس ِ شیشه های رنگین  بر چشم بینندگان می تابد . حقیقت بین کسی ست که آن نور واحد را دریابد:
گر نظر در شیشه داری گم شوی
زآن که از شیشه ست اعداد ِ دُوی
ور نظر بر نور داری وارهی
از دُوی، و اعداد ِ جسم ِ منتهی
از نظرگاه است ای مغز ِ وجود
اختلاف ِ مومن و گبر و جهود
بنابراین لمس فیل در تاریکی تمثیلی ست از کور ذهنی شریعت زدگانی که بر آیین خویش چسبیده و آن را تنها راه نجات انسان معرفی می کنند. اینان چون بینایانی هستند که در تاریکی دنیای مذهبی خویش فرومانده و خدا را تنها به همان طریق خاص ِ نیاکان خویش تفسیر می کنند . از همین رو وقتی در بیت 1266 می سراید
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم ِ آن می کرد هر جا می شنید
ابهام معنایی شعر روشن می شود . چگونه در پساویدن بدن فیل هر کس به هر جزوی که می رسید همان جزوی را که "می شنید" در می یافت . شنیدن از کجا آمد؟او که در پی پساویدن اجزاء فیل بود. مشکل معنایی وقتی آسان می شود که آن فیل را نمادی از حقیقت و ذات خداوندی دانسته و شنیده های آن لمس کنند را همان حرف و حدیث ِ ادیان و مذاهب مختلف بگیریم و آن جنگ هفتاد ودو ملت که بقول خواجۀ شیراز :"چون ندیدند حقیقت ره ِ  افسانه زدند" .
 
                                                                                 
 ادامه دارد 
دیدن سخنرانی نویسنده در این باره
http://www.youtube.com/watch?v=0-HPI-qMt5M

زیر نویس ها
1) برای آگاهی بیشتر ر.ک ویکی پدیا فارسی
2) فروزانفر، بدیع الزّمان . مآ خذ قصص و تمثیلات مثنوی، ص96
3) داودی، حسین . ترجمۀ  احادیث و قصص مثنوی تالیف فروزانفر، ص265
4) همان، ص 265
5) همان، ص266
6) حدیقۀ سنایی  


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد