logo





میخاییل کرتکه

روزنامه نگاری و علم

برگردان : م . ت . برومند

دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲ - ۰۲ دسامبر ۲۰۱۳

marx.jpg
اهمیت اثرهای روزنامه نگارانه مارکس برای نقد اقتصاد سیاسی
مارکس هرگز از پروژه بلند پروازانه در باره اقتصاد سیاسی، بنابر این، شکل فرمانروایی علم اجتماعی ویژه جامعه بورژوایی چشم نپوشید. مسئله برای او نه فقط نقد کردن آن، بلکه هم چنین، تقریباً با هر دیدگاه، عبارت از فراتر رفتن از آن وحتا نوسازی آن به عنوان علم اجتماعی منظم و تاریخی است . (1) او خود را چونان پیشا هنگ علم جدید می دانست که کشف های بسیار مهم اش در باره رازهای جامعه و تاریخ آن برای عملی ساختن باقی می ماند. او خود را به عنوان وارث و ادامه دهنده سنت اقتصاد سیاسی کلاسیک ، علم اجتماعی تاریخی احساس می کرد که به رغم گفتگوهای زیاد، مسابقه های واقعی تئوریک – سیاسی و بررسی های شمارمند تخصصی مسئله های ویژه با کرانمندی های درک بورژوایی جامعه برخورد کرده بود. بنابر این، مارکس خود را وقف فراتر رفتن از این علم در مقیاسی می دیدکه نزدیک افق اندیشه بورژوایی باقی مانده بود. و این به هیچ وجه مانع او نبود ستایش واقعی نسبت به روحیه های انتقادی مستقل و آزاد را برای کشف ها میان اقتصاد دانان کلاسیک حفظ کند. او در ستودن برخی از میان آن ها چون ویلیام پتی ، تورگو یا کِنه که او را قهرمان روشنفکران و از مغزهای نابغه توصیف می کرد، تردید نکرد .
اثرهای روزنامه نگارانه مارکس از سال های 1850 تا 1860 به طور طبیعی نمی توانند جانشین بخش های پیش بینی شده، اما هرگز تحقق نیافته، نقد اقتصاد سیاسی اش شوند. با این همه، شرح ویژه مسئله های جزیی اغلب پیچیده که وضعیت شناخت های او و پیشرفت بررسی های اش را در زمینه های ویژه روشن می کنند، به هیچ وجه اهمیت خود را از دست نداده اند. این اثرهای روزنامه نگارانه به ویژه در آن چه که به ما امکان می دهند ایده ای را با روشی بیافرینیم که مارکس در باره برخی مسئله های اقتصادی می اندیشید، جانشین ناپذیرند که به کلی در دست نوشته های «نقد اقتصاد سیاسی» غایب اند، یا این که در آن فقط به طور فرعی به شکل قطعه ها یا اشاره های کوتاه پدیدارند، وانگهی، مایه هایی که مارکس جمع آوری کرده یا این که در جریان بررسی های آغازین روزنامه نگاری شناخته، هنگام کار نگارش کاپیتال به کار رفته اند. پاره ای قطعه ها – مانند پنجمین بخش مشهور ، بسیار جزیی کتاب سوم که آن را بررسی کرده – برای یک بخش بزرگ، هنگامی که در کلیت نیست، از چنین مایه هایی تشکیل شده اند. (2) شاخص تکمیلی ، اغلب با عنوان درست ذکر شده : پاره ای یادداشت ها که در کاپیتال در باره هند، چین، اندونزی و آسیا می یابیم از مقاله های مطبوعاتی اش الهام می گیرند و گاه حتا کلمه به کلمه تکرار شده اند. کاملاً به نظر می رسد که مارکس به عنوان اندیشمند اقتصاد سیاسی با اثر روزنامه نگارانه اش، بیش از مقدمه چیدن برای قبول کردن ، آگاهانیدن است.
او در این مقاله با روش عمیق موضوع هایی را در بیان آورده که در دست نوشته های کاپیتال یادآوری شده، بی آن که آن ها را در ژرفا مطرح کرده باشد. البته، یک استثنای درخور وجود دارد :قانون گذاری انگلیس در باره دستکارگاه ها (Manufactures) که او همه اجزای آن را در کاپیتال شرح داده و موضوع های ویژه دیگر، مانند بازار پول یا قانون گذاری بانکی که در عوض بسیار مفصل و عمیق در مقاله های او در دست نوشته های کاپیتال بررسی شده . فقط اشاره ها و در بهترین حالت ها طرح ها و تقریباً چیزی زیادتر از یک کلکسیون است که مایه های مقدماتی برای نشان دادن واقعیت بخشیدن را در بر می گیرد.

قانون ها در باره دستکار گاه ها و وضعیت صنعت دستکار گاهی در انگلیس

انگلس در باره وضعیت طبقه زحمتکش در انگلیس،(3) در 1845، نخستین گزارش را در زمینه مبارزه برای قانون ها در دستکارگاه ها ارائه داده است. مارکس به این متن رجوع کرده است. او در مقاله اش در 15 مارس 1853 «تاریخ نهان» دهه ها مبارزه برای ده ساعت کار روزانه را ترسیم کرد.(4) پرسش این است که چگونه این قانون توانست توسط مجلسی که در آن کارگران نماینده نداشتند به تصویب برسد. معما به سادگی توضیح داده شده : در آن وقت اشرافیت زمین دار مجال انتقام گرفتن از بورژوازی صنعتی را که اصلاح انتخاباتی 1831 و لغو قانون مربوط به غلات را در 1846 به او تحمیل کرده بود، به دست آورد؛ و در راستای برآوردن خواست های کارگران ، پارلمان را در 1847 به تصویب قانون ده ساعت کار روزانه وا داشت. (5) با این همه، نتیجه مبارزه از این جهت سامان نیافت که با واقعیت همخوانی نداشت، زیرا صاحبان دستکارگاه ها از راه کار نوبتی و با تکیه بر دادگاه ها مقررات قانون را دور می زدند. در 1850 کار نوبتی به بهای افزایش نیم ساعت به حد اکثر کار روزانه محکوم اعلام شد. کارگران از آن زمان محدودیت قانونی زمان شیوه کار ماشین ها را که یگانه وسیله واقعی شدن قانون در زمینه کار بود، در خواست کردند. (6). در سال های بعد (1860- 1857) مارکس به طور منظم در نیویورک دیلی تریبون (7) به کمک گزارش های بسیار تازه بازرس های انگلیسی از مانوفاکتورها، وضعیت صنعت دستکارگاهی انگلیس را رصد می کرد. (8) این گزارش ها نشان می دهند که چگونه صاحبان کارخانه ها قانون های کارخانه ها را در پارلمان رقیق کردند و چگونه آن ها در عمل این قانون ها را دور می زنند. بدین ترتیب، آن ها آمارهایی تهیه کردند که رشد بی اندازه شتابان صنعت انگلیس از 1838 را نشان می دهد، رشدی که تنها به شمار دستکارگاه ها مربوط نیست، زیرا قدرت بخار شمار کارکنان و بهره وری کار را نیز پیوسته افزایش می دادند. (9) طی 20 سال شمار مانوفاکتورهای پنبه تقریباً دو برابر شد، حال آن که شمار کارکنان این بخش بیش از دو برابر افزایش یافت. آشکارا محدودیت قانونی زمان کار، صاحبان مانوفاکتورها را به رواج دادن تکمیل فنی شمارمند که آهنگ ماشین ها را افزایش داده یا کار انسان ، به ویژه کار کودکان را زائد می گرداند، برانگیخت. (10) مارکس در واپسین مقاله اش که در نیویورک دیلی تریبون 6 اوت 1860 منتشر شد، با تکیه بر آمارهایی که توسط بازرسان فراهم آمد، نشان می دهد که بین 1839 و 1859، دستمزدهای کارکنان مانوفاکتورها هر جا که مقررات قانونی در کارخانه ها به اجرا در آمد، افزایش یافتند و هر جا که محدودیت قانونی زمان کار کودکان، جوانان و زنان برتری نداشتند، کاهش یافته است. (11) این تحول مخالف دستمزدها در شاخه هایی است که زمان کار روزانه یا هفتگی به طور قانونی محدود شده و در شاخه هایی که به طور قانونی محدود مانده مخالف تأیید جاری است که طبق آن قانون ها در باره مانو فاکتورها به خود کارگران زیان می رسانند. (12)
دست نوشته 1863- 1861 نخستین تحلیل قانونگذاری اساسی انگلیس در باره فابریک ها و نتیجه های اش را در بر می گیرد. (13)مارکس کوشید در چارچوب تئوری ارزش این واقعیت را بیان کندکه زنجیره قانون ها در باره مانو فاکتورها به هیچ وجه به صنعت انگلیس آسیب نرساند، بلکه بر عکس به طور چشمگیر در دراز مدت رقابت بین المللی اش را تقویت کرد. دستمزدها در شاخه های صنعتی یا موسسه هایی که قانون ها در باره کارخانه ها رواج یافت، افزوده شد و در شاخه ها و موسسه های دیگر [که به آن ها عمل نمی کردند] رو به کاهش نهاد. آن جا که این قانون ها به کار برده شدند، سودهای مالکان افزایش یافتند و رشد تولید و موسسه ها برتر از همیشه تا آن زمان بود. اصلاح و تکمیل فنی که در ماشین ها و آهنگ های برتر به عمل آمد، کارگران در مانو فاکتورهایی که بنابر قانون اداره می شد، به همان اندازه یا بیشتر از پیش در زمان بسیار کوتاه کار مصرف می کردند .(14) برای توضیح دادن این پدیده ، مارکس در باره اصطلاح های تئوری ارزش با دقت استدلال می کند. آن چه که مالکان مانوفاکتورها از راه محدودیت قانونی زمان کار از دست می دهند، در «زمان کار مطلق» با «تشدید زمان کار» دوباره به دست می آورند. به عقیده مارکس شدت میانگین کار همه جا در کارخانه ها وشاخه های صنعتی که بنابر قانون تنظیم شده، افزایش یافته است .(15) تکمیل فنی ماشین ها، کاهش کار کودکان، حتا صرفنظر کردن آن به طور کامل و افزایش بهره وری کار، هم چنین – به یاری شدت فزاینده کار – آفرینش ارزش توسط کارگر یا توسط ساعت کار را ممکن ساخته است .(16) گرایش عمومی شیوه تولید سرمایه داری به افزایش دادن پیوسته بهره وری و شدت کار بنابر محدودیت قانونی زمان کار در مانو فاکتور ها و شاخه های صنعتی تابع تنظیم به شدت برانگیخته شد، به طوری که بهره وری، آفرینش ارزش و مزدها توانسته است هم زمان افزایش یابد. با این همه، وضعیت صنعت انگلیس در بازار جهانی نقش مرکزی بازی کرد. مارکس، درس زیر را از آن برای اقتصاد سیاسی گرفت. در وضعیتی که با یک «پدیده اقتصادی مشخص» سرو کار داریم، در مورد تأثیرهای قانون ها روی فابریک ها در صنعت انگلیس، نمی توان «به سادگی و بی میانجی قانون های اقتصادی عمومی را به کار برد.» (17)عامل های شمارمند دیگر نیز دخالت دارند: مانند تقاضای فزاینده در بازار جهانی برای توسعه، واردات پر حجم و بابهای پایین پنبه به شکل ماده اولیه و نقش مرکزی لندن به عنوان صفحه گردان تجارت جهانی .(18) مارکس در دست نوشته اش دوباره خود را با گزارش ها در باره مانو فاکتورها تطبیق می دهد . (19) در این وضعیت، بهره وری و شدت کار همگام افزایش یافتند . به طوری که «در همان زمان تنها فرآورده بیشتر ندارد، بلکه پرکاری فزونتر، صرف نیروی کار بیشتری دارد، و این فراسوی درجه بالاتر است». (20) بنابر این واقعیت، کارخانه داران در شاخه های صنعتی و موسسه های تابع قانون ها در باره فابریک می توانستند به طور موقت افزایش چشمگیر اضافه ارزش (برای سهم نسبی و سهم مطلق) در نظر گیرند. و این بدون محدودیت قانونی مدت کار ممکن نبود . (21) در دراز مدت «بدین ترتیب، زمان آزاد برای کارگر نیز به وجود می آید» . «نتیجه های بسیار مثبتی که در این روند – آن گونه که آمارها آن را نشان می دهند – موجب بهبود جسمانی، اخلاقی و فکری طبقه های زحمتکش در انگلیس گردید، از آن جا است» . (22)
بررسی نقد قانونگذاری در باره مانو فاکتورها توسط مارکس در نخستین کتاب کاپیتال ، با ویژگی زیاد در فصل مربوط به کار روزانه به اوج می رسد. (23) وصف مبارزه اش در ارتباط با قانونگذاری در باره کارخانه ها در انگلیس از 1833 تا 1864 آن جا که تاریخ نگاری سنتی متوقف می گردد، آغاز می شود: مبارزه تنها با اعلام قانون ها در باره فابریک ها به راه افتاد، مالکان مانو فاکتورها در صحنه سرکشی ها کوشیده اند از زنجیرهای جدید آزاد شوند یا نتیجه های آن را نابود کنند. تنها پس از رویارویی ها است که اصل تنظیم قانونی مدت کار در صنعت بزرگ پذیرفته می شود. از زمان ورود قانون کار 1850، صنعت پنبه «مدل برای صنعت انگلیس» شد. کارگر انگلیسی در صنعت پنبه مولدتر، از مزد و تغذیه بهتر از برادرا نش در قاره برخوردار بود و فرآورده های صنعت پنبه انگلیس از حیث کیفیت و قیمت بی رقیب بود. (24) از این رو، کارفرمایان بخش های دیگر صنعت انگلیس رفته رفته محدودیت مدت کار، کار کودکان وغیره را اعلام داشتند. از این رو، کشورهای صنعتی اروپا از نمونه انگلیس پیروی کردند و تنظیم کردن وضعیت صنعت خاص خود را آغاز نهادند. (25) البته، گفتگو آن جا متوقف نماند و در فصل مربوط به «ماشین آلات و صنعت بزرگ» (فصل سیزدهم چاپ دوم در 1872) ادامه یافت. مارکس این جا نتیجه هایی را توضیح می دهد که قانونگذاری مربوط به مانوفاکتورها در شاخه های گوناگون صنعت مانوفاکتوری به اجرا در آمده است . (26) او تزی را تأیید می کندکه بنابر آن «کاهش اجباری روزانه کار» با دخالت دولت «تحرک عظیمی» به گسترش بهره وری، عقلانی شدن (اقتصادی شدن شرایط تولید) و پیش از همه به «تشدید کار» یعنی افزایش شدت کار داده است. (27) کاهش مدت کار «شرایط ذهنی تراکم کار» را به وجود آورد. تشدید منظم کار که کارخانه داران پیش از همه از راه افزایش آهنگ ها، اصلاح های ساختار ماشین ها و نیازهای فزاینده به خدمات ماشین ها به دست آوردند، این نتیجه را داشته است که در زمان بسیار کم ، کار،زیادتر از پیش انجام گرفته است. (28) مارکس با تکیه بر گزارش های بازرسان مانوفاکتورها، افزایش عظیم سودها و رشد شگفتی آور صنعت انگلیس، افزایش زیاد ورود ماشین ها و کاهش هم زمان شمار کارگران شاغل در دوره 1844 تا 1862 (29) را نشان داد. توسعه پایدار قانون ها در باره مانوفاکتورها در بخش های جدید صنعتی، انقلاب صنعتی را «به طور ساختگی شتاب داده است» . (30) همه جا «تنظیم [دقیق]قانونی روزانه کار» نقش بسیار نیرومند برانگیزنده «نوآوری ها» در موسسه ها و فرا رفت شتابان از محدودیت های «فنی» فرضی یا «طبیعی» تولید بازی کرده است. (31) به این ترتیب می توان به خاطر سپرد که مارکس به این تحلیل دوگانه می رسد: قانونی که از کارگران حمایت می کند – و تا امروز پایه نخستینی هر «دولت اجتماعی» مدرن باقی مانده – موجب ویرانی صنعت بزرگ در بافتار سرمایه داری نشده است، نه حتا هنگامی که «قانون استثنایی» آغازین (مربوط به گروه های ویژه کارگران شاخه های خاص صنعتی و یا موسسه های معین) که سرانجام در همه شاخه های صنعت گسترش یافته و به قانون مشترک تبدیل شده است .محدودیت قانونی واقعی مدت کار چونان محرک نوآوری تکنولوژیک و عقلانی شدن موسسه – و هم چنین برای بالا بردن مزدها عمل می کند. دو جنبه باید بنابر رقابت بازار جهانی – در مرحله «جهانی شدن» معاصر مارکس مانند عصر ما نگریسته شوند. (32)
پس از 1867 ، مارکس در جریان ویرایش ها یا انتشار جزوه های پیاپی از ظریف کردن معرفی کار خود وکوشش در فعلیت بخشیدن آن باز نایستاد. او با دقت بسیار زیاد پیشرفت های قانون گذاری در باره مانوفاکتورها در کشورهای مختلف سرمایه داری را ادامه داد. او در گردآوری مواد و لایه های لازم برای این موضوع، در چشم انداز اصلاح اساسی نخستین کتاب کوشیده است. چاپ دوباره این کتاب که در آن معرفی قانون گذاری آن در باره فابریک ها به روز نشده بود، به نظر او قابل فهم نبود. کوشش های او برای فراهم آوردن گزارش ها در باره قانون گذاری فابریک ها، سوییس، بلژیک، فرانسه، پروس و ایالات متحد و بررسی پیوسته قانون های انگلیس در باره مانوفاکتورها در 1867 و فراسوی آن از آن جا است. وقتی افسانه ذهنی ویرانی صنعت توسط قانون ها در باره مانوفاکتورها رد شد، مسئله عبارت از نشان دادن محدودیت های این تنظیم آگاهانه تولید سرمایه داری بود.در تحلیل های روند عمومی سومین کتاب، مارکس بررسی کردن بسیار نزدیک نتیجه های قانون در باره مانوفاکتورها را طرح ریزی کرد.

بازار جهانی، تجارت جهانی و مستعمره ها

نوشته های روزنامه نگارانه مارکس بیشتر نگرش ها در باره تجارت جهانی و دست نوشته های کاپیتال را در بر می گیرند. از 1830، تجارت جهانی با رشد درخشانی روبرو شد: بین 1840 و 1873 ، حجم آن بیش از 6% در سال، یعنی سه برابر شتابان تر از شتاب تولید صنعتی، افزایش یافت. (33) مهاجرت بین المللی و صدور سرمایه ها با گسترش بی سابقه ای روبرو شد. (34) مارکس به عنوان روزنامه نگار و اقتصاد دان منتقد، از دوام یافتن دوره هجوم و رخنه کردن (sturm und drang) سرمایه داری آگاه بود؛ و توسعه شتابدار بازار جهانی در جریان دهه 1858 – 1849 را با دوره بسیار درخشان قرن 16 مقایسه کرد. (35) شمار معینی از شرایط تاریخی – لغو قانون مربوط به غلات، کشف طلا در کالیفرنیا و در استرالیا، موج عظیم مهاجرت اروپا – آن جا در رقابت بودند - ، اما پویایی بازار جهانی پیش از همه گرایش به صادرات ساخت صنعتی انگلیس و بخش اصلی آن ، صنعت پنبه را نشان می داد. هم چنین بجاست «تب صنعتی» را یادآوری کرد که قاره اروپا را پس از ناکامی انقلاب 1848 فرا گرفت – صنعتی شدن بر عقب ماندگی چیره می شد و همه جا با ساخت تب آلود راه آهن ها – هم چنین گشایش اجباری بازارهای جدید در آسیا گسترش می یافت. مارکس خلاصه می کند؛ سراسر بازار جهانی «گسترش یافت و به نظر می رسید قدرت جذب اش دو یا سه برابر شده است» . (36) با این همه، نه به قدر کافی، زیرا بازار جدید، به دشواری، اما اغلب به زور گشوده شده بود و بی میانجی در حجمی از فرآورده های مانوفاکتوری غوطه ور شده بود – البته، سرسختانه و نا معقولانه ، بی آن که صادر کنندگان کمترین نگرانی از دنیای نیازها یا حتا قدرت خرید مصرف کنندگان این بازار جدید داشته باشند. مارکس آن جا «پدیده به طور منظم پس رونده تاریخ بازار های جهانی» را در اروپا چون آسیا تشخیص می دهد. (37)
طی دهه ها، ساخت و پویایی بازار جهانی بر پایه شبه انحصار جهانی صنعت مانوفاکتوری انگلیس تعین یافته بود. سلطان پنبه (king cotton) – برتری پنبه که در تجارت فرا آتلانتیک و بین المللی خود را تحمیل کرده بود، آن جا نقش اساسی بازی می کرد. (38) صنعت پنبه، صادرات فرآورده های کامل با الیاف پنبه و واردات پنبه خام از کشورهای جنوب ایالات متحد نقش بیش از پیش مهم در زندگی اقتصادی انگلیس بازی کردند. هم چنین بازار هند ، به عنوان بازار فروش نقش بیش از پیش مهم برای صنعت پنبه بریتانیا بازی کرد. (39) در چند مقاله در نیویورک دیلی تریبون مارکس ساختار ویژه تجارت جهانی با برتری بریتانیا را مطرح کرد. (40) صنعت انگلیس در مرکز شبکه ارتباط های تجاری مستقیم و نا مستقیم بود. در تجارت مستقیم بین بریتانیای کبیر و چین و هم چنین در تجارت بین چین و استرالیا و بین چین و ایالات متحد، قدرت های اروپایی در وضعیت کمبود قرار داشتند. کمبودهایی که در بخش زیادی توسط مازادهای به دست آمده از هند در تجارت با چین جبران می شد. (41) اهمیت استراتژیک تجارت بین هند، قلمرو فرمانروایی بریتانیا، و چین از آن جا ست. در حالی که صنعت مانوفاکتوری بریتانیا نتوانست صادرات اش به چین را افزایش دهد،بریتانیای کبیر ناچار بود با همه وسیله ها تجارت تریاک (و هم چنین کشت آن در هند) را آسان و حفظ کند، هر چند به طور رسمی آن را نکوهش می کرد؛ چرا صادرات بریتانیایی فرآورده های مانو فاکتوری در چین دچار رکود بود ؟ چرا «سیستم مانوفاکتوری بسیار پیشرفته در جهان» ناتوان از طرد کردن بازار فرآورده های نساجی محلی ساخته کار دستی ابتدایی بود؟ (42) مارکس توضیح آن را در ساختار اقتصادی ویژه جامعه چین می یابد. میلیون ها دهقان خرده پا در صنعت خانگی محلی به طور عمده برای نیازهای خاص شان کار می کردند و به طور تصادفی با بازارهای محلی در تماس بودند. (43)
به رغم پیشگویان دروغین مبادله آزاد، مارکس در مقاله های شمارمند در باره روش های به هیچ ترتیب مسالمت آمیز تأکید می کند که بر پایه آن ها بازار جهانی شکل گرفته و رشد یافته است. بندرها و بازارهای چین به روی بازار جهانی، به ویژه به زور به روی تجارت تریاک بریتانیا باز بود. هند نیز به زور زیر فرمانروایی استعماری بریتانیا قرار داشت. مارکس دو تکیه گاه امپراتوری بریتانیا – تجارت با چین و هند – را در یک رشته مقاله های نیویورک دیلی تریبون شرح می دهد و تحلیل می کند. لحن این مقاله ها طعنه آمیز و گاه حتا نگران کننده است. مسئله آن جا عبارت از جنایت، جنگ و ترور سازمان یافته، فریبکاری منظم ، و فساد کران ناپذیر است، که مجرمان آن کارفرمایان محترم! ، شرکت های تجاری ممتاز، و دولت های ملی و نمایندگان شان هستند. (44) مارکس رویارویی اش با استعمار انگلیس را با سه مقاله نیویورک دیلی تریبون تابستان 1853 آغاز کرد. «صنعت پنبه از پیش مشهور» هند از سرازیر شدن سیل فرآورده های کامل پنبه انگلیسی به بازار هند نابود شد. (45) فقر بسیار زیادی که توسط فرمانروایی استعماری بریتانیا به هند تحمیل شد، از آن جا است. این فقر برای یک دوره نتیجه «دسپوتیزم اروپا» بود که با «دسپوتیزم آسیایی» صنعتی در آمیخت . (46) برای یک دوره هم نتیجه ویرانی پیشه های محلی سنتی است که «سراسر بنای جامعه هندی را در هم نوردید» ، بی آن که چیز تازه ای جای آن بنشاند؛ سر انجام برای یک دوره نتیجه ناکامی دولت استعماری انگلیس است که به کلی کارهای عمومی سنتی (و پیش از همه کارهای آبیاری) را ندیده گرفت. (47) مارکس خصلت متضاد استعمار را این گونه تصریح می کند: ویرانگری ها و نابود کردن ها نمایشگر «عریان بودن ریا و تزویر عمیق تمدن بورژوایی» و بربریت آن است. (48) البته، در همان حال، انقلاب اجتماعی که بدین شکل انجام می گیرد، پایه های مادی سازمان جدید اجتماعی و بدین ترتیب «سازمان اجتماعی غربی» را در هند برقرار می کند. (49) مارکس استعمار اروپایی را به عنوان نتیجه ناگزیر توسعه بسیار زیاد تضاد سرمایه داری که از اروپا تا سراسر جهان گسترش می یابد، ارزش یابی می کند.
مارکس خلاصه جمع بست مشروحی از آن چه که هند به عنوان مستعمره برای بریتانیای کبیر به بار می آورد، می ارزید، ارائه کرده است. او نشان می دهد که مستعمره شدن هند نه به اقتصاد، نه مردم بریتانیا و نه حتا به صنعت و دولت بریتانیا کمک نکرد، بلکه بر عکس برای انگلیس خیلی بیش از این که هند به او نمی داد می ارزید. جلال و شکوه هند فقط به منافع گروه به نسبت محدود چند ده هزار نفر کمک می کرد که بنابر واقعیت، به شکل مزدها ، خواروبارها، پانسیون ها و کوزه های شراب می تواند از دارایی های شاهزادگان گرد آید. (50) تئوری های آینده «مارکسیستی» در باره امپریالیسم فقط می توانند با دشواری زیاد به گواهی مارکس توسل جویند.
تاریخ برگردان : آبان 1392

پی نوشت ها

1 – این چنین است که می توان این یادآوری را در یک نامه به لا سال خواند: اقتصاد سیاسی «به عنوان علم در معنی آلمانی (. . . ) هنوز در حال به وجود آمدن است و ما هر دو به آن بسنده نخواهیم کرد، او لازم است یک دوجین باشد» مارکس به فرناندلاسال 12 نوامبر 1858 (MEGA² 111.9 ,p. 239 MEW29, p567)
2 – ضمن مراجعه کردن به قطعه هایی که توسط مارکس برجسته شده و هم چنین مقاله های روزنامه های همان دوره به آسانی می توان نشان دادکه مارکس آن ها را در واقع در دست نوشته سومین کتاب کاپیتال همان طور که هست یا باز سازی آن ها در متن بخش پنجم گنجاند. مسئله عبارت از تفسیرها و قطعه های گزارش کمیسیون تحقیق قطعی در 1857 توسط پارلمان بریتانیا به منظور بررسی کردن تأثیرهای قانون های بانکی 1845 – 1844 و علت های بحران است (MEGA² 11.42 .pp 561 sq)
3 – همان طور که زیرتیتر کتاب مشخص می کند: «بنابر بررسی های شخصی و منبع های واقعی (MEW2,p.225)
4 – کارل مارکس، «بحث های پارلمانی – هیئت روحانیون و مبارزه برای کار روزانه ده ساعته – گرسنگی» mew8,pp. 537_538, mega² 1.12,p. 52 sq
5- mew 8, p . 538, mega² 1.12 , p 53
6- mew 8, p. 538 , mew9 ,p, 193, mega² 1.12, pp.53 et 224
7-(cité par La suite: NVT (NDT)
8 – مارکس «با بررسی کردن گزارش های بازرسان مانوفاکتورهااز 1851، آن گونه که قطعه هایی که او از آن ها بیرون کشیده آن را نشان می دهند ، آغاز کرده است: (mega² 1v.9, pp . 59 sq, 61 sq, 96 sq, 104sq)
9 –ک . مارکس، «وضعیت زحمتکشان در مانوفاکتورها» (mew 12, pp . 183 sq) «سیستم انگلیسی مانوفاکتورها» (mew12 , p . 187 sq) «وضعیت صنعت مانوفاکتوری انگلیس» : (mew 13, pp. 202 sq et 220 sq).
10- mew 13 , pp . 205 et 222
11- ک . مارکس، «وضعیت صنعت مانوفاکتورهای انگلیس» mew 15 , pp, 80- 81) (
12 – مارکس در انجمن بین المللی کارگری برای «آمارهای طبقه کارگر » ویژه اش مبارزه کرد: او در 1880 نیز کوشید پژوهش خاص اش در فرانسه را واقعیت بخشد و بدین ترتیب داده های معتبری در باره وضعیت واقعی مزدها فراهم آورد (بنگرید به «پژوهش کارگری» او : mega² 1.25 pp . 199 -207 , mew 19 , pp . 230 – 237.)
13 – مارکس دوباره در این دست نوشته به متن 1845 انگلس مراجعه می کند (در مثل بنگرید به : (mega² 11.3 . 6, pp . 2023 sq .
14- mega² 11.3 . 1 , pp . 309 – 310
15 – mega² 11.3 . 1, p . 310 ،همان طور که مارکس در 1867 در نامه ای به ویکتور شیلی تصریح کرد: «بدون درک طبیعت ارزش، توضیح ها در باره روزانه کار، و غیره، خلاصه، قانون ها در باره مانوفاکتورها بی بهره از پایه است» (مارکس به ویکتور شیلی، 30 نوامبر 1867، mew 31 ، 573 ,p.)
16- mega² 11.3 1, pp. 310- 311
17- mega² 11.3 .6 ,p. 19 07
18 - همان جا
19 _ mega² 11.3 .6, pp. 1907 sq . ,2005 sq
20 _ mega² 11.3 . 6. P. 1909
21 _ mega² 11.3 . 6, pp. 1907 – 1909 .
22 _ mega² 11.3 .6, p. 1910
23 _ mega² 11.6 , pp. 268- 303 , mew 23, pp. 279 – 320 .
Mega² 11.6 , p. 272 , mew 23, p . 284
25 – در یادداشت پایین صفحه، بلژیک به عنوان یک«دولت بورژوایی نمونه» معرفی می شود. مارکس عقب ماندگی آن را در قانون گذاری در باره حمایت کارگران نکوهش می کند. بلژیک نخستین کشور صنعتی قاره ، یگانه کشوری بود که ادعای «آزادی کار» در آن فرمانروا بود: (mega² 11.6 , p. 280 , mew 23, p. 213, n. 130.) چیزهای کمی در وضعیت این «کشور نمونه» از زمان مقاله مارکس در نول گازته رنانه تغییر کرده بود.
26 – این فصل حتا یک بخش ویژه ، نهمین، را در بر می گیرد که در آن قانون گذاری در باره مانوفاکتورها در انگلستان دوباره به طور روشن بررسی شده است: (mega² 11.6 , pp. 460 sq , mew 23, pp. 504 sq) این موضوع در اکثریت تفسیر گران و نقدگران که فقط متن فصل 8 را در نظر می گیرند، فراموش شده است. این موضوع در ارتباط با واقعیت فریبنده است که در شرح مبارزه برای قانون ها در باره مانوفاکتورها، نقد مارکس اقتصاد سیاسی به طور مستقیم به تئوری سیاسی تبدیل می شود. مارکس نشان می دهد که به چه دلیل دولت مدرن باید در شرایط مزد بری دخالت کند و برای چه مقاومت خود به خود کارگران مزدبر مدرن علیه کسانی که آن ها را استثمار می کنند باید به مبارزه سیاسی سازمان یافته تبدیل شود. مارکس این جا به روشنی رابطه حقوقی بین فروشنده و خریدار نیروی کار و بنابر این،قرارداد کار مدرن را مطرح می کند و به تفصیل دگرگونی هایی را بررسی می کند که دخالت تنظیم گر دولت در خرید و فروش نیروی کار به عنوان کالا به وجود می آورد. در طبیعت این مبادله است که مضمون «قرارداد آزاد کار» به طور وسیع نامعین باقی می ماند. نا معینی ساختاری آن در موقعیت های اساسی با دخالت دولت قانونگذاری در باره زمان کار دگرگون شده است. موقعیت هایی که مورد تأکید مارکس قرار گرفت. پس از قانون در باره مانوفاکتورها، برای نخستین بار، ما یک تعریف روشن داریم که به خود کارگر و کسی که وابسته به خریدار نیروی کار آن است، تعلق دارد. ادبیات آکادمیک مختص «مارکس و قانون ها در باره مانوفاکتورها» در کل به طور خاصی کوتاه و چکیده است: تفسیرگران به طور منظم با ظاهر سوژه برخورد می کنند و ستایشگر این واقعیت اند که مارکس چیز دیگری جز آن چه که در مانیفست حزب کمونیست آمده، گفته است: بنگرید به : Daivid E .booth ، «کارل مارکس در باره تنظیم دولت با روش طبقه کارگر : قانون های کارخانه انگلیس» ، مجله اقتصاد اجتماعی، (ج . 36 ، 1978 . صص . 158-137)
27 – mega² 11.6 , p. 398 , mew 23, p. 432
28 – mega² 11.6, pp. 399 400, 401, mew 23, pp. 433, 434, 435- 436
29 – mega² 11.6, pp 402 sq. ,mew 23, pp. 437 sq
30 _ mega² 11.6, pp. 453, 454 ., mew 23, pp. 498, 499
31 _ mega² 11.6, pp. 455 sq., mew 23, 499 sq
32 – مارکس پیش از این در نخستین کتاب کاپیتال چندین بار در باره رقابت بین المللی بین سرمایه ها بحث کرده بود. مقایسه ساعت کار «انگلیسی» و «قاره ای»، مقایسه مزدهای انگلیسی، آمریکا و اروپای قاره ای در واقع در بازار جهانی، در تجارت بین المللی به وجود می آید.
33 – بنابر مقایسه، بین 1984 و 1994 ، حجم تجارت جهانی برای مجموع کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی 5.3% در سال وحجم تولید کلی فقط 1.95% در سال پیشرفت کرده است.
34 – بنگرید به پُل بروش تجارت خارجی و توسعه اقتصادی اروپا در قرن 19 پاریس 1976
35 – 492 mew 13 , p . «نمی توان انکار کرد که جامعه بورژوایی قرن هفده اش را برای دومین بار از سر گذراند، قرن 16 که من امیدوارم او ناقوس مرگ این جامعه را مانند اول که آن را آفرید، به صدا در آورد» (مارکس به انگلس، 8 اکتبر 1858 ، mega² 111.9 , p . 218 )
36 – همان جا
37 – مارکس در باره قرار داد انگلیس- چین (568 – 567 mew 12 , pp. ). «وضعیت تجارت بریتانیا» (همان جا ، ص . 497)، «صنعت و تجارت» (mew 13, p. 498)
38 – کسانی که امروز برای «جهانی سازی» در وجد و سرورند، وجود شبکه تجاری جهانی فراملی را که مرزها و سرزمین های ملی را به عنوان نوظهوری تاریخی در می نوردد و فرا می گیرد، باوقار بسیار زیاد می نگرند در واقع این وضعیت در آغاز قرن 16 نیز وجود داشت، هنگامی که بازرگانان ژنوآ مثلث بازرگانی ژن – بزانسون – لیون را بدون دلواپس بودن از ادعاهای فرمانروایی قدرت های سیاسی رقیب عصر – سلطان، شاهزادگان، شهرها یا کلیسا بنا نهادند.
39 – ک . مارکس «کمپانی هند شرقی، تاریخ آن و نتیجه های نفوذ آن» (mew 9, p. 155)
40 – ک . مارکس، «جنگ جدید چین» (mew 13, pp. 508 sq) «تجارت با چین» ، (pp . 159 sq ، همان جا )، «تجارت بریتانیایی پنبه » (pp. 314 sq و همان جا)
41 _ mew 13, p. 519
42 – همان جا 543 .p
43 – ک . مارکس، «طرح انگلیسی- چینی (mew 12 , pp . 584 sq . ,mew 13 , pp . 540 , 543)
44 – هلندی ها به رهبری voc (کمپانی به هم پیوسته هند شرقی که اتحادیه را تشکیل می داد، توسط دولت و بنابر این، توسط جمهوری های متحد و شرکت های مختلف بازرگانی استعماری متحد در یک شرکت انحصاری مجهز به امتیاز های دولت که از 1602 به ویژه در اندونزی فعال بود، تحقق یافت)، در زمینه جنگ استعماری پیشگام بودند و جنایت هایی را علیه مردم بومی سازمان دادندو روش های هلندی ها استوار بر شکنجه، اردوگاه های متمرکز و کشتار جمعی توسط انگلیسی ها که جانشین آن ها شدند، دستخوش تغییرهایی به سود داد و ستد ها و غیره گردید. با این همه،هلندی ها در قرن 17 در افسانه توده ای بریتانیا نقشی بازی کردند که امروز آلمانی ها همان نقش را بازی می کنند: یعنی نقش کامل «شیطان» در تئاتر بزرگ جهان . مارکس بدین ترتیب وضعیت را در دست نوشته 63 – 1861 خلاصه می کند: «آیا بدون جنایت های ملی ، بازار جهانی به وجود می آید؟ و همین طور خود ملت ها؟» (mega² 11.3 . 1 , p . 283) بر خلاف شماری از اقتصاد دانان کلاسیک، مارکس به «تجارت ملایم» به تأثیرهای فرضی تجارت بین ملت ها در لطافت آداب جنگجویان بدوی باور نداشت.
45 – ک . مارکس، «فرمانروایی انگلیس در هند» : (mew 9 , 130 et 154, mega² 1.12 . pp. 171 et 191)
46 – همان طور که مارکس تصریح کرد: این «ویژگی خاص فرمانروایی استعماری بریتانیا ست» ، اما تنها یک «تقلید از هلندی ها» است. (mega² 1. 12, p. 164, mew 9, p. 128)
47 _ mew 9, pp. 128 sq, mega² 1.12, pp. 169 sq
48 – ک . مارکس، «نتیجه های آینده فرمانروایی بریتانیا در هند» : بنگرید به متن اصلی در (mega² 1.12, p. 252) و (mew 9 . p . 225)
49 _ mew 9 , pp. 133 et 221 sq, mega² 1.12, pp . 173, 249 sq .
50 – ک . مارکس «درآمدهای انگلیسی ها در هند» (mew 12 , p. 281 sq)


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد