logo





پیش به سوی بازگشایی رابطه با آمریکا

يکشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۸ - ۱۲ آپريل ۲۰۰۹

گودرز اقتداری

به باور من انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه خرداد امسال می تواند به بحث محوری تجدید رابطه با آمریکا دامن بزند. در پرسش و پاسخ های دوران انتخابات این سوال که "اگر شما رئیس جمهور شوید برای ایجاد رابطه با آمریکا چه می کنید؟ و چرا؟" باید دائما تکرار گردد و کاندیداهای هردو جناح مجبور به موضعگیری در قبال آن گردند، حتی اگر ایشان از بحث فرار کنند پاسخ ایشان باید به اجبار در معرض قضاوت مردم و بویژه جوانان قرار گیرد.
www.voicesofthemiddleeast.com

در جریان انتخابات سال گذشته ایالات متحده موضوع روابط آمریکا و ایران به یکی از مباحث کلیدی در جریان مبارزات انتخاباتی تبدیل شد و آقای اوباما با پای فشردن براین اصل که از دیدار روبرو با دشمنان و ازجمله ایران واهمه ندارد توانست رقیب اصلی اش هیلاری کلینتون را که در ادامه راه پرزیدنت کلینتون از سیاست "عدم گفتگو تا پذیرش شرایط" محافظه کاران حمایت می کرد عقب بزند و به عنوان کاندیدای برتر دموکرات ها انتخاب شود. نقل قولی از پرزیدنت کندی به شعار انتخاباتی آقای اوباما کمک کرد که می گوید "از مذاکره هراس نداشته باش اما ازروی هراس مذاکره نکن."
پرزیدنت اوباما از همان روز اول سوگند ریاست جمهوری بنای کار را حداقل در گفتار بر اصل احترام متقابل و بر اساس منافع مشترک با ایران قرار داد. گرچه او به پیام تبریک آقای احمدی نژاد بلافاصله پاسخ نداد و در گیر ملاحظاتی شد که می گفت در آستانه انتخابات ایران نباید به هیچ روی به اعتبار رئیس جمهور ایران بیافزاید اما سرانجام با پیام تبریک نوروزی خود مردم ایران و رهبری جمهوری اسلامی رابدون ذکر نام مخاطب قرار داد و به بازی برسمیت نشناحتن جمهوری اسلامی که به سیاست روسای جمهوری آمریکا در سی سال گذشته تبدیل شده بود و گاها به پیامی برای براندازی رژیم تبدیل می شد پایان داد و به واقعیت های منطقه و ایران تسلیم گشت.

این نگارنده بر این باور است که تجدید رابطه با آمریکا به طور مشابه باید به شعار محوری در انتخابات ریاست جمهوری ایران تبدیل شود ودر نتیجه انتخاب ادامه ی راه به مردم ایران واگذار شود. گرچه بر همگان روشن است که سیستم بغایت پیچیده سیاسی ایران قدرت زیادی را به پست ریاست جمهوری وا نمی گذارد، اما عمومیت دادن به بحث ارتباط با آمریکا می تواند و باید شعار را به خواست مردمی تبدیل کرده، انتخابات را به رفراندمی برای گزینش راهکار بدل نموده و به القوه به توان کاندیدای دموکرات در چانه زنی های در بالا کمک کند. به نظر می رسد که پرزیدنت اوباما هم یک سیاست صبر و انتظار در رابطه با انتخابات ایران را پیش خواهد برد تا زمانی که خواست مردم را در ایران بهتر ارزیابی کند و چنانچه مردم با انتخاب دیگری پیش آیند آمریکا هم دیگر با اتهام زنی های طرفداران اسرائیل روبرو نبوده و می تواند به آنچه در جریان انتخابات قولش را داده بود یعنی مذاکره بدون قید و شرط به پردازد.

چنین تاکتیک سیاسی برای مردم سالاری در ایران چند وجه مثبت دارد که در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت.
1- محدود کردن تسلیحات اتمی - همانگونه که خواست جمع کثیری از مردم جهان و حتی ایران است محدودیت سلاح های کشتار جمعی و بویژه هسته ای یکی از اهداف هر کاندیدای دموکرات است. ایالات متحده به درستی نگران آن است که مسابقه تسلیحاتی بر بی ثباتی خاورمیانه بیافزاید. در گفتار عمومی هم جمهوری اسلامی براین مبنا تاکید دارد و هیچ گاه ادعا نکرده است که از پروژه اتمی اش هدف تسلیحاتی دارد. داشتن رابطه مستقیم با آمریکا به عنوان عامل ایجاد اعتماد متقابل از اهمیت ویژه برخوردار بوده و به نیات اعلام شده جمهوری اسلامی در هدف استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی کمک خواهد کرد. ایران اگر در یک قرار بین المللی با غرب و بویژه آمریکا امنیت ارضی خود را تامین نماید دیگر به ساخت تسلیحات اتمی نیاز نخواهد داشت. بر همه روشن است که این تضمین امنیتی بدون مشارکت آمریکا بی معنی و بیهوده خواهد بود چنانکه در سالهای قبل هم شاهد آن بوده ایم.

2- محدود کردن محاصره اقتصادی – تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران که از سال 1995 و با بخشنامه ی ویژه ای از سوی پرزیدنت کلینتون آغاز شده بود با تحریم های مضاعف سازمان ملل و اتحادیه اروپا پیشرفت های اقتصادی و حتی زندگی روزانه مردم را تحت تاثیر قرار داده و احتمال دارد دامنه اش به بسیاری از موسسات تحقیقاتی دانشگاهی و درمانی هم تسری یابد. گرچه ایران همواره سعی نموده یا لطایف الحیل این تحریم ها را دور بزند و از منابع مختلف احتیاجات خودرا تامین نماید واقعیت آن است که در بسیاری امور از جمله صنایع هواپیمایی، نفت و انرژی و دیگر تکنولوژی های پیشرفته، جهان همچنان به منابع آمریکایی وابسته است و در نتیجه ایران قادر به رفع نیاز های خود بدون ارتباط مستقیم با ایالات متحده نیست. مضاف براین تحریم هایی که سیستم های بانکی ایران را هدف قرار میدهد تاثیرات غیرقابل انکار در تامین احتیاجات ضروری غذایی و دارویی تا تامین مواد برای تاسیسات صنعتی و کارخانجات ایرانی دارد، حتی اگر کشور دیگری حاضر به صدور آن به ایران باشد.

3- منافع دموکراتیک داشتن رابطه با غرب – در نوشته های بسیار اینک ثابت شده است که توسعه صنعتی و اقتصادی در پیشرفت لیبرالیزاسیون اجتماعی هم موثراست. هم چنین اعتقاد صاحب نظران بر آن است که امروزه توسعه صنعتی و گلوبالیزاسیون اقتصادی هم سوی بوده و حصول به یکی بدون دیگری اگر غیر ممکن نباشد بسیار مشکل است. براین اساس نگارنده براین باور است که رسیدن به ایده آل های اجتماعی و ازجمله گشایش محدودیت های انباشته بر زندگی خصوصی و آزادی های فردی در ایران بدون رسیدن به سطحی ضرور از رشد صنعتی و اقتصادی ناممکن و یا بی دوام خواهد بود. مبنای این نظریه براین فرض است که نگارنده معتقد است ارتباط گسترده با غرب و بویژه آمریکا در توسعه ی نرم های اجتماعی نیز موثر بوده و به عنوان یک پیش شرط معتبر است. بهترین مثال این وا قعیت را درمقایسه وضعیت زنان ایران و ترکیه با کشورهایی مثل افغانستان و پاکستان می توان مشاهده کرد. دهکده جهانی بزرگتر از آن است که بتوان ساکنانش را از مشاهده فضای خارج محروم کرد. جوانان ایران هم تراز با همه جوانان جهان مستحق استفاده از امکانات غرب هستند و با چنگ و دندان هم که شده برای گشایش این مرزها تلاش خواهند کرد. باید دلسردی جوانان پس از تجربه ی خاتمی را از پیش برداشت و امید به بازگشایی محدودیت های خودساخته بهترین راه برای جلب مجدد ایشان به صحنه سیاسی است.

4- محدود کردن میدان مبارزه و پس زدن احمدی نژاد- تقریبا برای همه روشن است که زبان ورزی های آقای احمدی نژاد بویژه در رابطه با اسرائیل وضعیت ایجاد ارتباط مابین ایران و غرب را با صدمات عمیق روبرو نموده تا حدی که عملا مذاکره بین غرب با ایران را تازمانی که وی بر مسند ریاست جمهوری تکیه داشته باشد بسیار مشکل و حتی غیر ممکن کرده است. نشانه این ضعف مدیریت و لجاجت های کودکانه را درهمین کنفرانس افغانستان در لاهه شاهد هستیم مقامات وزارت خارجه جمهوری اسلامی به شدت نگرانند که مبادا علیرغم همه ی تندگویی ها و سخت تازی ها کسی مچشان را موقع دست دادن با یک نماینده آمریکایی بگیرد. البته این نگرانی ها برای مصرف داخلی است و گرنه در زمان مقتضی نوشیدن جام شوکران هم شرعا اشکال ندارد. این شرایط به خودی خود موضع تبلیغاتی کاندیدای دموکرات حاضر در صحنه را مستحکم تر خواهد کرد، گرچه باید با ظرافتی طرح شود که جناح محافظه کار نتواند ازآن استفاده تبلیغاتی کند.

کاندیداتوری آقای میر حسین موسوی هم می تواند نشانه ای از اجماع مسئولین رده بالای جمهوری اسلامی برسر یک بدیل مشترک باشد. این شبهه از آنجا قوی تر می شود که به اصرارموسوی برای فاصله گیری از اصلاح طلبان و نزدیکی به اصول گرایان توجه کنیم و یا به سخنان آقای خامنه ای در مراسم نوروزی در مشهد نگاه کنیم که بطور ضمنی شایعات در مورد حمایت ایشان از رئیس جمهور وقت احمدی نژاد را تکذیب کرد. آیا می توان نتیجه گرفت که رهبری نظام هم به این نتیجه رسیده است که سرمایه گذاری روی احمدی نژاد در شرایط امروز با منافع کلان و استراتژیک جمهوری اسلامی هم خوانی ندارد؟ حتی اگر این فرضیه کاملا هم واقعیت نداشته باشد یک کاندیدای دموکرات می تواند و باید به ایجاد فضای مناسب برای رسیدن به چنین نتیجه نهایی کمک کند.

5- واقعیت آن است که چرخه ی خشونتی در اسرائیل و سرزمین های فلسطینی حاکم است که باید شکسته شود. تند روی های آریل شارون و نتانیاهو در دهه 90 باعث به قدرت رسیدن حماس می شود و موفقیت های حماس باعث پیروزی نتانیاهو در انتخابات اسرائیل، همانگونه که القاعده آبشخور دولت بوش می شود و جنگ ستیزی بوش سبب انتخاب احمدی نژاد می گردد. از سوی دیگر دولت جدید اسرائیل به نخست وزیری نتان یاهو و وزیر امور خارجه اش ایگدر لیبرمان به دلیل سیاست های تندروانه و عرب ستیزانه شان و مخالفت علنی با پروسه صلح در خاورمیانه به شدت با انتقاد وسایل ارتباط جمعی و دستگاه حاکمه فعلی آمریکا روبرو هستند و در نتیجه ی تاثیرات منفی جنگ اخیر درغزه بر افکار عمومی جهان و به ویژه در آمریکا، اینک فرصت استثنایی فراهم است که چنانچه ایران با کاردهای خود بازی مناسبی را ارائه دهد می تواند به نتایجی دست یابد که هرگز در شرایط عادی امکان آن را نخواهد داشت.

واما بر همه روشن است که اتخاذ سیاست "پیش به سوی بازگشایی رابطه با آمریکا" در محیط سیاسی اجتماعی ایران رشادت زیاد می طلبد، چرا که جناح بزرگی از وابستگان سیستم حکومتی در ایران بر اساس دلایل بالا خودرا در تضاد با دست آوردهای چنین راهگشایی سیاسی دیده و تمام توان خویش را در حفظ شرایط موجود به کار خواهند برد. ایشان از شرایط اقتصادی بازار تحت کنترل بنیادها و سیستم واردات ارتشاعی و فرمایشی آقازاده ها حداکثر استفاده را برده و به هیچ عنوان مایل به قطع آن نخواهند بود. بدیهی است که گشایش در روابط اجتماعی نیز تبعات خاص خودرا بر محافظه کاران حکومتی خواهدداشت. از همین رو است که در همین هفته گذشته شاهد آن بودیم که باز هم در مقابل ساختمان سفارت سابق آمریکا در ایران تظاهرات فرمایشی برگزار شده و حتی شعار مرگ بر اباما که تا بحال شنیده نشده بود گزارش شده است. تلاش ارتجاعی ترین بخشهای حکومتی برای ممانعت از تجدید رابطه با غرب و بویژه آمریکا نشان میدهد که تا چه اندازه حرکت در این راستا با منافع ارتجاعی نیروهای محافظه کار در تضاد است فلذا برای پیشبرد مردم سالاری در ایران لازم و ضرور خواهد بود که براین خواست به صراحت پای بفشارد.

نکته اساسی که هدف از تحریر این یادداشت بود آن است که یادآور شویم که بسیاری از نیروهای دموکرات و صلح طلب ایرانی و غیر ایرانی مقیم غرب در هشت سال گذشته با تلاش شبانه روزی و با چنگ و دندان مانع ازآن شده اند که نئوکان های جنگ طلب آمریکایی، اسرائیلی، و صد البته ایرانی موفق شوند که کرکس جنگ را برفراز ایران به پرواز در آورند. خطر جنگ البته به طور کامل از میان نرفته است و حتی ممکن است بوسیله اسرائیل صورت گیرد ولی به هرحال استفاده از شرایط مناسب برای بهینه ساختن اوضاع ضرورت دارد و حال که بالاخره یک رئیس جمهور به مراتب منتقی تر در آمریکا برسر کار است بهتر است که دموکراتها و صلح طلبان داخل کشور هم برای بسیج یک بدیل صلح همه توان خویش را به کار گیرند. همانگونه که گفته شد با توسعه ارتباط با غرب و بویژه ایالات متحده می توانیم به لیبرالیزاسیون محیط اجتماعی در ایران امیدوار باشیم.

برخی از دوستان که بر نیت خیرشان هم کمتر شکی میتوان داشت در مواقع مختلف اصرار می ورزند که شرایط حقوق بشری در ایران باید به صورت پیش شرط در هرنوع مذاکره با ایران مطرح باشد. من با این پیش شرط هم همچون هر پیش شرط دیگری مخالفم و آنرا مانعی بر سرراه ارتباط می بینم. به باور من وضعیت حقوق بشر در ایران باید همواره جزئی از مذاکرات باشد و سطح روابط و امکانات ارائه شده به ایران با سطح پیشرفت های ایران در حقوق مدنی و سیاسی مردم ایران هماهنگ باشد ولی نباید به عنوان پیش شرط مطرح و به نوعی مانع شروع رابطه گردد. نمونه موفق استفاده از روابط حسنه در پیش برد وضعیت حقوق بشر را درمذاکرات دائمی ایران و اروپا در دهه 90 و بویژه در مورد پی جویی سرنوشت فرج سرکوهی شاهد بودیم. نکته اساسی آن است که تا آن زمان که ایران در نتیجه ی رابطه اقتصادی قوی متکی به کمک و حمایت های تکنولوژیک غرب و آمریکا نشده باشد وزنه ی خواست ایشان برای اعمال نظر در وضعیت حقوق بشر در ایران عملا برابر با صفراست و تاثیری بر طرف مقابل نخواهد داشت. وقتی می توان به عکس العمل ایران در بهبود شرایط حفوف بشری امیدوار بود که ایران بواسطه منافعی که از ارتباط می برد از نزول سطح آن نگران باشد و بالطبع برای حفظ رابطه مجبور به دادن امتیاز گردد.

بر این اساس است که به باور من انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه خرداد امسال می تواند به بحث محوری تجدید رابطه با آمریکا دامن بزند. در پرسش و پاسخ های دوران انتخابات این سوال که "اگر شما رئیس جمهور شوید برای ایجاد رابطه با آمریکا چه می کنید؟ و چرا؟" باید دائما تکرار گردد و کاندیداهای هردو جناح مجبور به موضعگیری در قبال آن گردند، حتی اگر ایشان از بحث فرار کنند پاسخ ایشان باید به اجبار در معرض قضاوت مردم و بویژه جوانان قرار گیرد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد