logo





پایدار در پای دار

(برای شیرکو معارفی)‎

يکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰ نوامبر ۲۰۱۳

مهستی شاهرخی



شیرِ کوهستان،
دلیرِ پیشه مرگ،
دلاور کُرد،

چرا چنین شتابزده ترا بر دار کشیدند؟
که هنوز دار از هیبتِ تو در غرق در حیرت مانده است!
و چشمانِ آهوانِ بیشه، غرق در اشک.

شیرکوه جوان،
صیادان، غرش و فریادِ سلطانِ جنگل را نتوانستند تاب آورند،
صدای اعتراضت، کوه را به لرزه در آورد
و دلِ شکارچیانِ آزادی را از هول و هراس انباشت
که در سحرگاهی شوم، این چنین شتابزده،
ناگهان قامتِ پایدار ترا به پای دار کشیدند.
در دیار مردان و دلاوران،
طناب چگونه توانست گلوگاهِ شیر مردی چون ترا بفشارد؟
دار چگونه توانست زیر پایداری پیکرت نشکند و فرو نریزد؟
دژخیم چگونه توانست چنین پنهانی و نامردانه جان از تنت بگیرد؟
رفیق بیشه ها و رویش ها
آی شیرِ کوهستان،
جلادانت ترسیده اند
آنها نمی دانند با تبر و تیشه زدن بر تنهء سرو، ریشه از بین نمی رود.
درختِ آزادی از زیر خاکِ می روید و سر بر خواهد آورد.
سرانجام روزی شاخه های درخت استقلال پهنای کردستان را در بر خواهد گرفت.

شیرکوهِ پیشه مرگ،
دلیری تو،
بی باکی تو،
دلاوری تو،
آزادیخواهی تو، فراموش نخواهد شد و جایگاهِ شیر کوهستان
چون نقشی در بیستون، با تیشه فرهادها ثبت و ماندگار خواهد شد.
از یاد نخواهد رفت سروی که ایستاده می ماند.
چون سروی استوار که خم نمی شود،
در گردابِ طغیان.

شیرِ کوهستان، نامت را در دل کوه حک می کنم
نامت را به یادها می سپارم
فردا، در سحرگاهی دیگر
در روشنایی رهایی دهندهء حقیقت،
بیشه ها و برگ ها، سروها و بلوط ها
نامت را به نیکی یاد خواهند کرد.

در پرتو نور کورکنندهء حقیقت،
خاک کردستان شاهد است که گام های استوار تو
و دیگر دلیران کُرد بوده است که گامی به سوی آزادی
نزدیک تر شدیم.
گامی به پیش!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد