majidsedghi@yahoo.com
بهمن محصص را بزرگترین هنرمند هنرهای مدرن و معاصرایران نامیده اند. و نیزدرباره ارزش هنری کارهایش گفته شده که او راوی تلخی جهان معاصر و مجموعه ای از نبوغ و بی پروایی بود و بنابراین نمی توان نقش ماندگار اورا در نقاشی مدرن و معاصرایران نادیده گرفت . او جزو اولین نقاش ها و هنرمندان ایرانی بود که نقاشی را به شیوه غربی آموختند و آن را با نگاهی شرقی آمیختند.
فیلم مستند ( فی فی از خوشحالی زوزه می کشد ) درباره این هنرمند پیشروست که در سال2010درشهر رم در هفتادو نه سالگی به دلیل بیماری ریوی درگذشت . این فیلم مستند مدتی است برروی پرده سنماهای پاریس است . گویی با نمایش این مستند زیبا باردیگراین هنرمند پیشرو, ولی مردم گریز, زنده شده است .
این مستند 138دقیقه ای را میترافرهانی نقاش و فیلمساز ایرانی مقیم پاریس درسال 2010 و در سفری که به ایتالیا داشت ساخت و در واقع فیلم روایتگردوماه آخر زندگی محصص است . عنوان فیلم برگرفته از یکی از تابلوهای نقاشی محصص است که وی به آن دلبستگی فراوانی داشت . فراهانی پیش از این چند فیلم مستند دیگر مانند ( تابو- زهره و منوچهر), (زیارت) و ( فقط یک زن ) راساخته بود که در چشنواره های مختلف سینمایی جهان نمایش داده شد و جوایزی را دریافت کرده بود ولی به نظرمی رسد این فیلم قوی فراتر از یک کارمستند است . فراهانی که فارغ التحصیل هنرهای تزئینی در تهران است در گفت و گویی با نشریه معتبر لوموند چاپ فرانسه از بهمن محصص به عنوان یک اسطوره نام برد و یادآورشد که شیفتگی اش نسبت به نقاشی های محصص باعث شد تا به فکرساخت این فیلم بیافتد.
در روزشمار زندگی محصص آمده که او نهم اسفند 1310 در رشت به دنیا آمد. درنوجوانی نقاشی را نزدمحمد حبیب محمد نقاش گیلانی فراگرفت . در زمان اقامت خانوادگی در تهران چند ماهی در دانشگاه هنرتهران به تحصیل پرداخت ودرسال 1333 به اروپا سفرکرد و در ایتالیا ساکن شد. وی در آکادمی هنررم به آموختن هنرمشغول شد ودراین سالها در کنارکسانی مانند حسین سرشار مرتضی حنانه و فهیمه راستکار علاوه برتحصیل به دوبله فیلمهای اروپایی به فارسی مشغول شد.
محصص درسال 1342 به ایران بازگشت و کارش را در کارگاه نقاشی جلیل ضیا ء پورادامه داد و درضمن به انجمن هنری – ادبی خروس جنگی پیوست . این ا نجمن با نیت معرفی هنرنوین و مقابله با سنت های دست و پاگیردرهنروشعر تاسیس شده بود. او درایران در نمایشگاهها و کنفرانس های متعددی شرکت کرد و آثاری از لوئیحی پیراندللو , کورتیزیومالا پارته , چزاره پاوزه , و ایتالو کالوینو را از ایتالیایی و آثاری از اوژن یونسکو و ژان ژنه را از فرانسوی به فاسی ترجمه کرد. و نیز نمایش (صندلی ها ) اثر یونسکو را برروی صجنه برد در زمینه مجسمه سازی نیز فعالیت کرد که همانند آثارنقاشی اش حکایت از نبوغ او داشت . با این همه درسال 1348 به رم بازگشت و درهمانجا به تبعیدی خود خواسته تن داد.
به گفته ی فراهانی ایده ساخت فیلمی در باره محصص سالها در ذهن کارگردان ریشه کرده بود . به ویژه غیبت طولانی و انزوایش . جالب آن که فراهانی نیز همانند زنده یاد محصص مخالف سنت های پوسیده است و موضوع هایی که او تاکنون برای فیلمهایش انتخاب کرده این را به اثبات می رساند . او که متولد تهران است مدرک کارشناسی گرافیک را درسال 1376 از دانشگاه آزاد گرفت ومدتی بعد با استفاده از بورس کمک هزینه تحصیلی به فرانسه رفت . در خرداد 1388 و به هنگام اعتراض های مردمی به نتایج انتخابات در بد و ورود به تهران دستگیر و به زندان ا وین منتقل شد و بعدها پس از آزادی ترجیح داد تا کارنقاشی و فیلمسازی را در پاریس ادامه دهد.
ساخت فیلم مستند در باره زندگی و مرگ شخصیت های مطرج البته کارتازه ای نیست ولی آنچه که فیلمی اینچنین را از دیگر فیلمهای مستند متمایز می کند نحوه پرداخت و نگرش فیلمساز به شخصیت مورد نظراست . درسال 1980 ویم وندرس آلمانی مستندی به نام فیلم نیک ( Nick’s movie ) که عنوان اصلی آن ( روشنایی برروی آب ) است را درباره آخرین روزهای زندگی نیکلاس ری کارگردان مشهور ساخت که همچنان به عنوان یک مستند باارزش درتاریخ سینمای مستند از آن یاد می شود .
مستندی که وندرس در باره نیکلاس ری ساخت درواقع به دلیل شیفتگی او نسبت به استادمسلم سینما بود وندرس در سال 1979 مشغول ساخت فیلمش به نام (Hammett) در هالیوود بود که از بیماری استاد آگاه شد. و در آوریل همانسال به نیویورک وبه خانه نیکلاس ری رفت تا اورا ببیند و برای به پایان رسانیدن آخرین فیلمش به او کمک کند . فیلمی که وندرس ساخت در واقع بزرگداشت این فیلمساز مهم تاریخ سینما بود.
در مورد فیلمی که فراهانی در باره آخرین روزهای زندگی محصص ساخت می توان بجرات آن را با مستند ی که وندرس ساخت هم طراز تلقی کرد درهردو فیلم حضور مرگ احساس می شود. تصویری که فراهانی از محصص ارائه می دهد تصویری از هنرمندی است که فارغ از همه چیز به راه خود ادامه می دهد .زمانی که محصص دیده نمی شود کارگردان به سراغ مجسمه هایش می رود و برروی تصاویری از مجسمه ها صدای محصص را می شنویم – که احتمالا آخرین صدای اوست – که می گوید : همه ما درقطار مرگ هستیم.