logo





سری از تن‌ جدا میشود!

به بهانه دهم اکتبر ، روز مخالفت با حکم اعدام!

سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۲ - ۰۸ اکتبر ۲۰۱۳

علی‌ آلنگ

ali-alang5.jpg
" چنانچه تبر و یا شمشیری که با آن گردن محکومی را می‌‌زنند بقدر کافی‌ تیز باشد و نخستین ضربه هم با سنگینی‌ و دقت فرود آید، متهم این امکان را می‌‌یابد که مرگی زود رس و کم درد تر را تجربه کند.
در غیر اینصورت جان دادن مقتول بصورت مهیبی درد انگیز تر خواهد شد ". از یادداشتهای یک قاضی در قرن هیجدهم میلادی.

در آنزمان محکومانی بودند که پیش از مرگ به شمشیر تیز کن‌ها و تبرساز‌ها حتی انعام هم میدادند که آلت قتاله را تیز تر کنند و بیشتر صیقل دهند با این امید که هنگام اجرای حکم درد کمتری را متحمل شوند!
گفته میشود که تا اواسط قرن هیجدهم بسیاری از متهمان گردن زدن را به اعدام با طناب ترجیح میدادند . در گوشه و کنار تاریخ چنین آمده است که گردن زدن با شمشیر گویا در قواره اشراف و اعدام با طناب را  تحقیر آمیز و نوعی عوام گرایی میدانسته اند!
در کشور دانمارک تبری که بکار گرفته می‌‌شده دارای چنان وزن سنگینی‌ بوده که شخص جلاد " تنها" می‌‌بایست هدف را که گردن محکوم باشد درست نشانه میرفته است ، چرا که سنگینی‌ خود تبر می‌توانست بفوریت سر را از بدن جدا سازد. در حالیکه در کشور سوئد جلاد ناچار بوده است نخست تبر را درست مثل یک هیزم شکن بالای سر بچرخاند و سپس فرود آورد.
در هر صورت شخص محکوم بخاطر خودش هم که شده می‌بایست در جایش بی‌ حرکت قرار می‌‌گرفت تا ضربه شمشیر یا تبر کارایی فوری داشته باشد. در مواردی هم که ضربه تبر با بی‌ دقتی‌ نواخته می‌‌شده ، بیکباره خون زیادی از سر و گردن مضروب به اطراف فوران می‌‌زده و بدین ترتیب رنج جان دادن هم به درجه‌ای غیر قابل توصیف می‌‌رسیده است.
زمانیکه در سال ۱۵۸۷ حکم اعدام " ماری ستیوارت" ملکه مشهور اسکاتلند انجام شد ، ظاهراً بدلیل همین کم دقتی‌ ، جلاد وی ناچار شد با دو ضربه متناوب دیگر قصد جان وی کند بلکه سر ملکه جوان کاملا از تنش جدا شود .
این حادثه ، صدور حکم مرگ " ماری " که خود یک تراژدی بزرگ بحساب می‌آمد به فاجعه‌ای عظیم تر مبدل ساخت ، چرا که بدین ترتیب ماری با تحمل دردی‌ بی‌ پایان بقتل رسید. نظیر این حادثه چندین بار دیگر هم ، از جمله در سال ۱۷۷۲ میلادی هنگام اجرای حکم اعدام دکتر آلمانی ( یوهان فردریک شتراوس )  پزشگ دربار کریستیان هفتم اتفاق افتاد.
حوادثی اینچنین موجب شدند که سوالی برای مردم آنزمان بطور جدی مطرح گردد و او اینکه، محکومین پس از جدا شدن سر از تنشان چقدر طول می‌کشد که بطور کامل هشیاری خود را از دست بدهند. لذا آزمایشی بر یک تجربه واقعی‌ انجام گرفت.
زمانیکه محکومی بنام " هنری لانگویله " قرار بود ساعت پنج و نیم صبح روز بیست و هشتم ژؤن ۱۹۰۵ گردن زده شود ، مسول این اجرای حکم دکتر " بیورکس " را احضار کردند. آن پزشگ پس از فرود آمدن ضربه و جدا شدن سر از بدن هنری ، به آن سر جدا شده که در حالتی‌ ایستاده هم بود کاملا نزدیک شد تا آثار احتمالی‌ حیات را در آن بازبینی نماید.
دکتر بیورکس مشاهده نمود که هم چشم مقتول و هم لبهایش در چند سایه بهم فشرده میشوند. این البته می‌توانست تنها یک رفلکس باشد اما وقتیکه صورت هنری دوباره آرام گرفت، دکتر با صدایی بسیار بلند مقتول را صدا زد : لااان گوییییی له‌ ه‌ه‌هٔ!
و در آن حالت بود که چشمان مقتول به آرامی گشوده شد و بصورت دکتر خیره ماند! پس از چند ثانیه آن پلک‌ها بهم آمدند و دکتر یکبار دیگر نام لانگویله را فریاد زد و او باز هم آن پلک‌ها را گشود! اما پس از چند ثانیه آن چشم‌ها نه بطور کامل اما برای همیشه بسته ماندند.
دکتر بیورکس نومیدانه برای بار سوم هم نام وی را فریاد زد ، لانگویییله ه ... اما لانگیله دیگر نبود!
در زمان کنونی ما شاید عربستان سعودی یگانه کشوری باشد که محکومین را گردن می‌‌زند ، اما در کشور‌هایی‌ چون بحرین ، قطر و ... هنوز قوانین گردن زنی ملغی نشده است ، گرچه علی‌ الظاهر دیگر اجرا نمی‌‌شود.
علاوه بر آن شاهد بوده ایم که برخی‌ باندهای شرور که اکثراً خود را مسلمان هم میدانند ، در عراق ، افغانستان ، فیلیپین و ... گروگانهای خود را گردن می‌‌زنند.

نقاشی: کاراواجیو ، ایتالیا ۱۶۱۰ میلادی ( دیوید و سر گولیات )



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد