logo





اسلام برای اسارت زنان

دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲ - ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳

جلال ایجادی

ijadi12.jpg
سراسر دوران حکومت اسلامی با حذف ویا محدود نمودن حقوق زنان مشخص میشود. چند همسری، رواج صیغه، تحمیل حجاب وسرکوب زنان، نشانه های این سیاست ضد زن است. ولی باید پرسید چه رابطه ای میان این سیاست حکومتی و دین اسلام وجود دارد؟ سیاست ضد زن در ایران بطور مستقیم از منبع قرآنی سرچشمه میگیرد. بطور مسلم تاریخ مردسالاری در جامعه ایران و مناسبات اجتماعی سلطه گری مردانه نقش بارز در اعمال فشار نسبت به زنان داشته و دارد، ولی این رفتار مردسالار سلطه گر در جامعه ما با روحیه وذهنیت قرآنی کاملن عجین شده است. مبنای قرآنی، منبع مستقیم و یا منشاء الهام بخش قوانین و سیاستها و رسوم و تبعیض ورفتارهای ضد زن در جامعه است. در سطور زیر موضوع اصلی بحث، طرح برخی نظریات قرآن در مورد زن است وتاکید بر این نکته است که شروط رهائی زن در قرآن یافت نمیشود بلکه برعکس قرآن و سنتهای اسلامی در طول تاریخ، بخشی از شرایط به مهار کشیدن نیروی زنان و بندگی اجتماعی و روحی زن بوده است. مسلم است که آیات و احکام و سنتها همیشه یکدست نبوده وبا خود جنبه های متضاد در بردارد، ولی خط مسلط دین با آزادی زن خوانائی ندارد. کسانی هستند که روشنفکران نقاد اسلام را به سکوت فرامیخوانند و یا نقد دین را غیر لازم تلقی میکنند، حال آنکه من فکر میکنم یکی از شروط رهائی اندیشه و توسعه خردگرائی همین نقد قرآن و اسلام است.

دیدگاهها و مسئله زنان

در دوران اخیردستگاه ایدئولوژیک اسلامی درجامعه ایران مقولات گوناگونی چون "انقلاب اسلامی"، "اقتصاد اسلامی"و "انقلاب فرهنگی اسلامی"، "جامعه توحیدی"، "اقتصاد امام زمانی"، "اخلاق اسلامی"، "مدل اسلامی زن"، "فمینیسم اسلامی" وغیره را ساخته و تبلیغ وترویج نموده است. نظریه انقلاب اسلامی بر آن بود که مدل جامعه بر اساس موازین قرآنی باید استوار باشد و احکام موجود در قرآن و احادیث پیغمبر خط مشی حاکمان را تشکیل میدهد. به بیان دیگر جامعه امروزی باید در چهارچوب دگم های قرآنی، حرفهای ضد و نقیض آن و پیام خشونت پرورآن به بند کشیده شود. مقوله گنگ اقتصاد اسلامی که در ابتدا از خمس و ذکات و ربح بعنوان اصول قرآنی اقتصاداسلامی صحبت میکرد در عملکرد خود به یک اقتصاد دولتی بوروکراتیک متمرکز و سرشار از فساد مافیائی تبدیل شد. انقلاب فرهنگی اسلامی که معتقد به برتری ایدئولوژی اسلامی بود چیزی جز یک کارزار ارتجاعی و استبدادی علیه دانشگاه و اندیشه و اندیشه مند نبود. اقتصاد امام زمانی جز یک اقتصاد رانتی و وفاسد ورشوه خوار چیز دیگری نمی توانست باشد. اخلاق اسلامی با تسلیم طلبی و نفی شخصیت فردی و عدم احترام به تمامی انسانها و دو روئی و دغلکاری مشخص میشد و مدل اسلامی زن نیز جز یک زن در اسارت و خرافه و با حجاب نمی توانست معنای دیگری داشته باشد. دستگاه اعتقادی دینی مدام اسطوره سازی میکند تا تارهای بندگی را در جامعه ودر اعماق ذهن انسانها بگستراند.

یکی از برجسته ترین ویژه گیهای انقلاب در ایران ضدیت آن با زنان بود. در قرآن و در تاریخ اسلام و همچنین در جوامع کنونی مسلمان یک خط قدرتمند علیه زن و حقوق آن موجود بوده و زن علیرغم برخی کلی گوئیهای گفتاری برخی مبلغین دینی، پیوسته مورد تعرض شخصیتی و حقوقی قرار داشته است. مبارزات زنان در ایران علیه استبداد ونیز اجحافات و زورگوئیهای مذهبی و مردسالارانه بوده اند. در تاریخ ایران فشار جمهوری اسلامی علیه زنان بیسابقه بوده است، و علیرغم آن واکنش و مبارزه زنان علیه این حکومت و احکام واپسگرا و اختناق روزمره اش چشمگیر بوده است. حجاب اجباری، چند همسری، خشونت علیه زن، سنگسار، پایمال شدن حقوق زنان در زمینه طلاق وقضاوت و در زمینه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، همه و همه زنان راپیوسته به نارضایتی و اعتراض کشانده است. زنان آگاه در یافته اند که آنان قربانی منش مردسالارانه همسرانشان ومبانی اسلامی قرآنی موجود در جامعه میباشند. در چنین روندی روشن است که کسب حقوق آنان در تناقض با قوانین اسلامی قرار دارد. افزایش آگاهی در اجتماع این تناقض را آشکارتر ساخته و بیش از پیش طبیعت ضد زن در اسلام را بنمایش میگذارد.

از نظر جامعه شناسی روند آگاهی یابی در اجتماع بسیار پیچیده بوده و اینکه افراد در بستری از تناقضات از یک نظام بسته درآیند و یا دستخوش تحولات فکری شوند امری کاملا قابل درک است و طبعا در ایران شرایط آماده است تا نقد اسلام رشد نماید. تمام "نواندیشان مذهبی" که در گیرودار تناقضات و بن بست میباشند میدانند که دگمهای مذهبی را نمیتوان مانند گذشته تکرار کرد، اینان دستخوش بحران فکری اند. درباره حقوق زن در اسلام اینان یا به ابهام گوئی دست زده زیرا فاقد شجاعت میباشند ویا سکوت میکنند زیرا براحتی نمی توانند از مواضع ضد زن موجود در اسلام دفاع کنند. برخی از این نخبگان دینی بطور مستقیم از حقوق برابر زن و مرد سخن میگویند. این گفتار در مورد برابری نتیجه کار اینان نیست بلکه محصول مبارزات زنان و تحولات اندیشه در سطح جهانی است و نخبگان دینی خیلی دیر به این امر اعتراف میکنند. عده ای در جنش سیاسی و روشنفکری، ما را وامیدارند تا برای نخبگان دینی دست بزنیم. این نخبگان با اقدامهای اساسی اصلاح در دین عمل نکرده اند، گفتار آنان بیشتر یک نقد سیاسی نسبت به قدرت سیاسی در ایران است. اینان باید شجاعت داشته باشند و آیات خشونت گرای قرآن و فرهنگ ضد زن آنرا نقد کنند. طرح بحث درباره خلق قرآن یا ازلی بودن آن بحث جدیدی نیست. اینان در عرصه سیاسی از زنان و مبارزه آنان حمایت میکنند ولی به قرآن انتقادی ندارند و با تردستی از کنار آن رد میشوند. آنها ادعا میکنند که درک مدرن از اسلام دارند و البته از قوانینی مانند چند همسری دفاع نمی کنند ولی انتقادی هم به قرآن وارد نمیدانند و سفسطه گری شگرد همیشگی آنانست. این امر بیان بن بست روشنفکر مذهبی و همساز نمودنش با فضای امروزی میباشد. تناقضات و تغییرات فکری این دسته از روشنفکران را باید بحساب درماندگی های درون مذهبی گذاشت. ادعای حمایت اسلام از حقوق زن وفمینیسم اسلامی بیان تلاش برای نجات اسلام و یا در بهترین حالت توهم زیان آوری بیش نیست. اسلام در برابر آزادی اندیشه و حقوق بشر قرار دارد و بعنوان یک دکترین ایدئولوژیک مردسالارو تبعیض گرا و مخالف آزادی زن و حقوق او میباشد.

در نزد کنشگران زن در ایران وموضع آنان نسبت به دین، گرایش ها سه گانه اند. دسته یکم، امروز بخشی از فعالین جنبش زنان بطور قاطع و روشن مدافع حقوق بشر بوده و در دفاع از مطالبات و حقوق زنان خواهان طرد کل قوانین اسلامی و شرعی موجود میباشد. این نظر طرفدار سیاستی لائیک بوده و احکام مذهبی را در تضاد با آزادی و رهائی زنان میداند. دسته دوم فاقد رادیکالیسم فوق بوده، دارای مطالبات معتدل و اصلاح طلبانه میباشد و خواهان یک سری تغییرات در سیستم حقوقی موجود است. درمیان طرفداران نظر دوم کسانی هستند که بنحوی ادعای فمینیسم اسلامی دارند. البته این اصطلاح همیشه بوضوح بکار گرفته نمی شود، ولی یک ایده مرکزی مطرح میگردد و آن اینکه منافع و مطالبات زنان در گرو قرائت مجدد قرآن و اسلام است. دسته سومی وجود دارد که بطور کامل وفادار به دیگاه قرآنی است و برآنست درک قرآن حمایت از زن است، در سنت اسلامی بیان شده که بهشت زیر پای مادران است و در اسلام کرامت زن رعایت شده و اشخاصی مانند فاطمه مظهر نقش و ارزش زن در اسلام است. در ارزیابی این سه دیدگاه آنچه معقول و مدرن است همانا دیدگاه یکم است زیرا دودیدگاه دیگر واپسگرا بوده و متکی بر اصل برابری زن و مرد نیستند. درخواست اصل برابری مستلزم برسمیت شناختن همه حقوق برای زن و مرد بطور مساوی و نیز رد ونفی تمام ایدئولوژیها و دگمها و سیاستهائی است که منافع زنان را نفی کرده و یا شروطی میگذارد که برای دوران نامعلومی زنان را در شرایط وابستگی و نیمه وابستگی نگاه میدارد.

آیات زن ستیز

در قرآن آیاتی حمایت آمیزاز زن بعنوان مادر و همسر و خواهر وجود دارد، ولی نگاه بنیادی قرآن در طلب بازتولید سلطه مرد بر زن است. از نگاه دین، زن چون تولید کننده و در خدمت مرد قرار دارد، دارای اهمیت میباشد. ارزیابی دین در مورد زن بعنوان شخصی دارای تمامی حقوق و صاحب جسم و روح خود، بشدت منفی است. دین به فونکسیون تولید کننده توجه دارد، به فردی که در خدمت نیاز جنسی و راحتی مرد میباشد معتقد است. به همین خاطر برای مرد چهار زن میسر میداند و پیامبر اسلام که باید از امتیازات همه جانبه برخوردار باشد میتواند زنان بسیاری را در تصاحب درآورد. بعلاوه زنان برده متعدد در خدمت امیال و عقدی های جنسی پیامبر و پیروان او قرار میگیرند. قرآن زن را به برده جنسی مرد تبدیل میکند و حتا در این راه مرد رامجاز میداند تا زنان را بیازارد و کتک بزند. تسلط جنسیتی مرد بر زن در سنتها و رسوم اجتماعی دیگر نیز وجود داشته است و اسلام این تمایل را ادامه میدهد.

در قرآن آمده است : "مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است. به واسطه آن برتری ( نیرو و عقل) که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع آنهایند که در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارند و زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچ گونه ستم ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشان است."( آیه ٣۴ سوره نساء، ترجمه دکترحسین الهی قمشه ای)

تحلیل از این گفتار نمی تواند بموقعیت تاریخی آن بی توجه باشد. این نگاه بازتاب اجتماع و فرهنگی است مردسالار که زن را ضعیف و زیردست میداند و زن باید زندگی اش را مدیون رحمت و لطف مرد بداند. قرآن مرد را از آنجا که دارای برتری نیرو و عقل است بر زن مسلط میکند و زن از دیدگاه قرآنی باید مطیع و زیردست مرد باشد در غیر اینصورت مرد حق دارد نسبت به زن خشونت روا داشته و او را تنبیه نماید. آن زنی محترم است که زیر سلطه مرد باشد.

از آنجا که طبق قرآن زن همپای مرد ارزیابی نمیشود و فاقد ارزش مردانه میباشد بنابراین در زمینه تقسیم ارث نیز هم حقوق مرد نمیتواند باشد. پیامبر میگوید "حکم خدا در حق فرزندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث برند" (سوره نساء آیه ١١). در ادامه این سلطه گری، مرد مجاز است که چند همسر داشته باشد: "پس آن کس از زنان را به نکاح خود آریدکه شما را نیکو و مناسب با عدالت است دو، یا سه، یا چهار" (سوره نساء آیه ٢ ) چرا مردان میتوانند چهار زن بگیرند؟ این امتیاز اجتماعی ناشی از سلطه گری مردانه است که قرآن مدافع آنست. در اینجا حق مرد برسمیت شمرده میشود که میتواند با حفظ "عدالت" در رابطه با همسران چند زن بگیرد. خواست مرد برتری دارد زیرا در فرهنگ مردسالارانه قبل از هر چیز تحقق امیال ونیازهای جنسی و روحی جنس نر اولویت دارد. بعلاوه اگر منظور ازاین "عدالت" فراهم کردن شرائط مادی یکسان و تنظیم روابط همخوابگی برای همه همسران و یا آنچنانکه در همین سوره میاید "حب قلبی" است(آیه ١٢٩ ) هر مردی که چند زن دارد مدعی این "عدالت" خواهدبود. بعلاوه چرا پیغمبر میتواند ازاین صفات برخوردار باشد و دارای زنان متعدد باشد ولی مردان دیگر به این امر قادر نباشند؟ این تبعیض یا بیان ضد و نقیض گوئی است و یا پیغمبراسلام را از سرشت دیگر دانستن است. امتیازهای گسترده ای که در زمینه روابط جنسی، زناشوئی و چند همسری برای پیغمبردر نظر گرفته شده ثابت میکند که ما با یک سلسله مراتب ارزشی مردسالارانه مواجه بوده و پیامبر در راس آنست و به همین خاطر برای خود "هیچ حرج و زحمتی" و یا محدودیتی نمی بیند.

مورخین اسلام میدانند که ازدواجهای محمد یا به دلایل سیاسی، اجتماعی و یا احساسی و عاشقانه بوده واز میان تمام زنان رسمی اش نسبت به عایشه بالاترین علاقه داشته است. تا زمانی که خدیجه زنده بود محمد تک همسر بود ولی پس از مرگ خدیجه در ٦١٩ میلادی و ورودپیغمبر به مدینه و تحکیم قدرتش دوران چند همسری اش آغاز شد وازمیان یازده زن پیغمبر، عایشه دختر ابوبکرکه از شش سالگی برای محمد در نظر گرفته شده بود بالاخره در سن ٩ سالگی بعنوان سومین زن به ازدواج محمد که بیش از پنجاه سال داشت درآمد. این امر نیز نشان میدهد که حب قلبی مورد نظر قرآن حداقل در دوران اولیه بین این دو فرد بیانگر مناسبات عاشقانه متقابل نبوده است و ملاحظات سیاسی وخانوادگی و قومی و تمایلات جنسی محمد نقش مهمی داشته اند (منبع "محمد، زندگی پیامبر" روژه کاراتینی، چاپ ارشیپل، پاریس، ٢٠٠٢). در مورد امتیازات محمد در قرآن چنین میآید: "ای پیغمبر ما زنانی را که مهرشان را ادا کردی بر تو حلال کردیم و کنیزانی که به غنیمت ، خدا تو را نصیب کرد و ملک تو شد و نیز دختران عمه و دختران خالو و دختران خاله آنها که با تو از وطن خود هجرت کردند و نیز زن مومنه ای که خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد و رسول هم به نکاحش مایل باشد که این حکم ( هبه و بخشیدن زن و حلال شدن او) مخصوص تو است...این زنان همه را که بر تو حلال کردیم و ترا مانند مومنان امتت به احکام نکاح مقید نکردیم بدین سبب بود که بر وجود عزیز تو در امر نکاح، هیچ حرج و زحمتی نباشد."( سوره احزاب آیه ٥٠ )

در زمان پیدایش اسلام در جامعه عرب، زنده بگور کردن دختران، روسپیگری، حرمسرا، چند همسری و زنان و دختران یتیم بسیار فراوان است. این جامعه بسیار عقب افتاده وخشن ووحشیگری نسبت به زن قاعده اساسی است. از یاد نبریم که در همین زمان تمدنهائی مانند تمدن روم و تمدن ایرانی وجوددارند که از یک نظام برجسته دولتی سیاسی وفرهنگی برخوردار بوده وعلیرغم اینکه سنت مردسالارانه چند زنی در بعضی موارد موجود بوده دارای مناسبات اجتماعی بازترو تکامل یافته تری بوده است. در تاریخ تمدن ایران قبل ازهجوم اسلام زنان نقش مهم داشته و در همان زمان که در شبه جزیره عربستان دختران را زنده بگور میکردند در ایران در اواخر دوره ساسانی دو زن پوراندخت و آذرمیدخت بر تخت سلطنت می نشینند (منبع "تاریخ کامل ایران" دکترعبدالله رازی، تهران). در شاهنامه فردوسی بیش از بیست شخصیت زن اساطیری و تاریخی که نقش بارز و مثبت داشته اند حضور دارند. آنچه که پیغمبر اسلام میآورد تا حدودی با برخی از جنبه های وحشیگری جامعه قبیله ای عربستان مخالفت دارد وقواعد جدیدی را برای امت خود مطرح مینماید. مخالفت بازنده بگور کردن ویا حمایت کردن از یتیم هائی که شوهران شان در جنگ میان قبیله ای از بین رفته اند بیان این خواست جدید است. ولی فراموش نشودکه احکام قرآنی در همان زمان نیز نسبت به وضعیت زن در ایران و یا بعضی جوامع دیگر عقب مانده و زن ستیز بود.

مدافعان اسلام میگویند اسلام طرفدار حقوق زنان است و اولين حق زن مهریه است، مهریه وامی است بر گردن شوهر وباید آن را به زن پرداخت نماید. در برابر این استدلال باید بیان کرد زمانیکه مناسبات زن ومرد برپایه برابر باشد و امکانات مادی و اقتصادی و اجتماعی با توزیع عادلانه همراه باشد، دیگر زن و امرمهریه در ترازوی سوداگرانه ویا وابستگی مادی قرار نمیگیرد. یا گفته میشود که در اسلام پرداخت نفقه زن حقی برای مخارج زندگی است، یعنی تهيه غذا، لباس، مسكن و مداوای همسر بر عهده شوهر است . در این زمینه باید مطرح کرد در جامعه ای که زن نقش فعال اجتماعی نداشته باشد ودر تقسیم کار اجتماعی در وابستگی به مرد باشد، بناگزیر در موضع فرعی و تابعیت فردی قرارمیگیرد. هنگامیکه مناسبات عاطفی بر پایه عشق و علاقه صادقانه نیست و عدالت جنسییتی برقرار نیست و سلطه مرد واقعیتی سنگین است، بناگزیر نیازهای زیستی زن به کمک و مداخله مرد وابسته است. بنابراین راه جوئی اسلامی در درون مناسبات وابستگی است، حال آنکه ما میگوئیم از دایره باید خارج شد.

نگاه اساسی اسلام نسبت به زن اینستکه مرد در مناسبات اجتماعی و سیاسی باید حاکم باقی بماند و ضابطه ها و قراردادهای اجتماعی باید ناشی از آن باشد. البته این قواعد پیوسته توسط خود محمد رعایت نشد زیرا نارسیسیم و اتوریتاریسم او طالب میدان عمل گسترده تری میبود. در سوره احزاب آیه قرآن در باره امتیازهای مشروع محمد در زمینه زناشوئی و مناسبات جنسی صحبت میکند. این آیه بر چند همسری تاکید داشته و بعلاوه کنیزان به غنیمت گرفته شده را ملک محمد تلقی نموده و به این ترتیب قواعدی را که خود تنظیم کرده زیرپا میگذارد.

در جای دیگرخطاب به مردان چنین می آید " زنان شما کشتزار شمایند پس برای کشت بدانها نزدیک شوید هرگاه مباشرت آنان خواهید"( سوره بقره آیه ٢٢٣ ) و یا در جای دیگر چنین گفته میشود "مردان را بر زنان افزونی و برتری است"( سوره بقره آیه ٢٢۸) در اینجا به آشکار زنان به کشتزاری میمانند که مردان در آنها تخم ودانه می پاشند. هر گاه مرد تمایل داشته باشدوبخواهد زن وسیله ای برای عمل جنسی و تولیدمثل بشمار می آید. بعلاوه بر خودکامگی مردسالارانه تاکید میشود، او هر وقت میل داشته باشد میتواند زن بگیرد، مناسبات جنسی داشته باشد، میتواند چند زن داشته باشد، زنان کنیز را به تصاحب درآورد و آنها را ملک خود کند. نقطه آغاز از مرد است، اراده او تعیین کننده است، وزن بعنوان یک جنس دست دوم پائین آورده میشود. در قضاوت نیز میدانیم که نظر قرآن تابع برابری عقل زن و مرد نیست: "دو تن از مردان گواه آوريد و اگر دو مرد نيابيد يک تن مرد و دو زن گواه گيرند که اگر يک نفر آنها را فراموش کند ديگری را بخاطر باشد." ( سوره بقره آيه 282 ). بی سبب نیست که در هرجا احزاب و گروهای اسلامی بر سر کار میایند اولین اقدامشان محدود نمودن حقوق زن، حاشیه ای نمودن زن و اجرای حجاب اجباری است. آنها زن را محصول خود و ملک خود میدانند و اورا در انحصار مطلق خود باید درآورند.

قرآن از آنجا که پی حفظ مالکیت مرد بر زن است و این مالکیت را کامل میخواهد، بنابراین برای حمایت از مرد جسم زن را انحصار مرد میداند و هرگونه نگاه به این "متاع" باید دور گردد. در واقع در عرصه اجتماعی جسم زن و حضور آشکاراو باید پنهان باشد تا خطری مالکیت مرد را تهدید نکند. زن باید گم شود، باید پنهان شود، باید از مناسبات اجتماعی دور شود تا در امنیت باشد و عفاف داشته باشد و مورد توجه الله ویا مردش قرارگیرد.

"قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[نور/30] به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ كنند این براى آنان پاكیزه ‏تر است خداوند از آنچه انجام مى ‏دهید آگاه است."

"یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[احزاب/59] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى ‏هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است."

اسلام زن را میپوشاند، برای او قواعد محدود کننده میگذارد، او را دعوت به عفاف میکند، اورا فتنه گرووسوسه گر میداند، اورا قادر میداند تا مرد را به کجراه میکشاند، اورا خطرناک میداند. در مورد مرد چنین مقرارات خشک و چنین هشدارهائی وجود ندارد. قضاوت قرآن مبتنی به طبیعت خطرناک زن است. با این زاویه نگرش، در یک داوری سخت نیمی از بشریت برای همیشه "گناهکار" تلقی شده و بمثابه نیروی فساد در زمین ارزیابی میگردد. احساس خطاکاری سرشتی در زن، سدها و محدودیت ها در پیرامون زن، سرزنش ها و سرکوب تمایلات عاطفی و عشقی و جنسی و اجتماعی و روانی در نزد زن دونتیجه بزرگ دارد: احساس حقارت در بستر نیازهای سرکوب شده و هنجارهای بیمارگونه درنفی شخصیت مستقل از یکسو واز سوی دیگر احساسی خفگی زن و تمایل به اعتراض و شورشگری علیه مناسبات ستمگرانه در خانواده و در اجتماع.

امروز گفته میشود که در باره زنان قرائت و بازخوانی مجدد قرآن باید در دستور قرارگیرد. منظور چیست؟ اگر منظور اینستکه حرف قرآن خوب فهمیده نشده و قرآن راستین را باید دریافت، این نظر کاملا قابل رد است. نظر قرآن خیلی روشن است، در زمان پیامبر اسلام ودر مقابل وحشیگریهای آن جامعه این کتاب در پی تعدیل بعضی جنبه های خشونت بارجامعه عشیره ای عرب بود ولی در مقایسه با شرایط اجتماعی و موقعیت زن در ایران آن زمان، گفتار قرآن کاملا عقبگرا بود وبعلاوه امروز چهارده قرن بجلو آمده ایم و در جامعه ای مدرن و با معیارهای جدید جهانی وارزشهای حقوق بشری مواجه هستیم. ما هیچ انتظاری نداریم که دینی که محصول 1400 سال پیش است برای ما آزادی بیاورد؛ حرف اصلی ما رد تبلیغات افسانها و گاه دروغ نمایندگان این دین است که اسلام را نجات دهنده جامعه معرفی میکنند و آنرا بیان اخلاق برتر میدانند و بعلاوه حرف ما با روشنفکران فرصت طلب غیر مذهبی است که تلاش در خاموش کردن انتقاد به اسلام را دارند. خواست دمکراسی و برابری زن و مرد خارج از تسلط اسلام میسر است، بنابراین باتوجه به مضمون پیشرفته مبارزات زنان در جهان و در ایران ودر مقایسه با ارزشهای اخلاقی و انسانی کنونی و منشور حقوق بشر، آنچه در آیات ذکر شده آمده کاملن ارتجاعی و عقب مانده و خشونت بار میباشد وهیچ قرائت مجددی نمیتواند نه این احکام را نجات دهدونه زنان را به مطالبات حقوقی مدرن و آزادی برساند. یادآوری کنیم که ایدئولوگ های "نواندیش مسلمان" در این زمینه در سکوت سنگینی فرو رفته اند وجسارت آن را نیافته تا نگاه انتقادی روشنی از خودبروزدهند. بهر حال دراینکه برخی فعالین مسلمان دیدگاه بازتری نسبت به زن نشان میدهند تردیدی نیست و این امرقابل تشویق است. ولی اینکه گفته شود که در قرآن آزادی و مطالبات اساسی زن رعایت شده یک جعل و دروغ آشکار است. خشونت این احکام نسبت به زن و نظر مردسالارانه و استبدادی اسلام درقرآن نه یک استنباط بلکه یک واقعیت نظری است. فمینیسم اسلامی سرابی بیش نیست زیرا اسلام، مانند دین یهود و مسیحیت، خواهان حاکمیت زن بر بدن و تفکر او و آزادی کامل وپیشرفت همه جانبه او نبوده و پیوسته توجیه گر نقش حاشیه ای زن در جامعه و اسارت اودر فرهنگ مردسالارانه میباشد.

جلال ایجادی جامعه شناس، استاد دانشگاه در پاریس
29/09/2013
idjadi@free.fr

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد