logo





وجه سیاه سازمان ملل متحد

نگاهی به شرایط اکنون سوریه و تصمیم برخی از کشورهای غربی برای حمله به این کشور.

چهار شنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۴ سپتامبر ۲۰۱۳

عباس شکری

abbas-shokri.jpg
تصویرهایی که از سوریه و مردم بلازده‌ی آن بر صفحه‌ی تلویزیون به نمایش در می‌آید، حکایت از زوال انسانیت است در همه‌ی جهان. نشان از بی تفاوتی دولت‌های بزرگ و جامعه‌ی جهانی است در برابر این همه نامردمی که بر مردم بی گناه سوریه روا داشته می‌شود. نشان از این است که تصویب قوانین، آئین‌نامه‌ها و حتا کنوانسیون‌های بین‌المللی مگر در محدوده‌ی کاغذ و شفاهی بودن، در عمل بی ارزش‌اند و هرگز از مرز کاغذ، جوهر، و سیاهی شب و سرخی شرم، چیزی باقی نمی‌گذارد. چشم دوختن و دل خوش داشتن به این همه حرف شفاهی و نوشته شده بر کاغذ، تنها مجوز حمله و تجاوز به حقوق انسانی را صادر می‌کند که باید طرحی دیگر ریخت. اکنون دو سال است که دولت سوریه، با حمایت ایران، روسیه و چین، جنایت می‌کند و بیش از صدهزار نفر را به هلاکت رسانده و رقم کسانی که مجبور به ترک خانه و کاشانه‌ی خود شده‌اند و در خاک سوریه به دنبال سرپناه و جان‌پناهی هستند، از مرز پنج میلیون نفر گذشته و تعداد کسانی که از جور حکومت، مام وطن را ترک کرده و راهی سرزمین‌های دیگری شده‌اند تا یک کف دست آزادی و امنیت به دست آورند از مرز دو میلیون گذشته است. گویا جان صدهزار نفری که تا کنون و پیش از حمله شیمیایی به هلاکت رسیده‌اند، بی‌ارزش بوده که کشته شدن تعدادی بی گناه در حمله‌ی شیمیایی، خط قرمز دولت‌های غربی و به ویژه دولت اوباما می‌شود و به ناگاه همه از خواب زمستانی بیدار می‌شوند که باید کاری کرد و پارلمان‌ کشورهای مختلف را قانع کرد که باید حمله نظامی انجام شود. باز هم صلح در سایه‌ی شمشیر، تفنگ و کشتار. چه کسی از این همه مرگ و میر سود می‌برد؟ ایران، آمریکا، بشار اسد، ... یا روسیه و چین؟ هیچ‌کس انگار در یاد ندارد که هنوز عراق و افغانستان، هر روزه ده‌ها کشته می‌دهند. حافظه‌ی سیاست‌مدارن به عمد به فراموشی سپرده شده، وجدان بیش از شش میلیارد انسانی که کاری مگر تماشا نمی‌کنند را چه شده؟

جنبش ضد جنگ را چه شده که بار دیگر به طور فعال دست سیاست‌مداران حیله‌گر را رو کنند و اجازه ندهند که تنها بر اریکه‌ی قدرت بنشینند و بر طبل جنگ بکوبند. باور کنید، صلح مگر از راه عدالت به هدف نمی‌رسد. در مورد سوریه که وارد سهمگین‌ترین درگیری داخلی و خارجی شده، اگر یک راه به یقین نادرست باشد، حمله نظامی و کاربرد سلاح است برای به کرسی نشاندن «صلح». در صورت به کارگیری حمله نظامی، شاید مترسک «صلح»، آن هم برای مدتی نه چندان دراز کاربرد خواهد داشت و در ادامه، راه تجربه شده‌ی تلخ عراق و افغانستان در پیش خواهد بود. این را نه برای دفاع از حکومت سوریه، که برای برقراری عدالت و حقوق بشر می‌گویم. این که دولت سوریه، مانند اربابان‌اش دستانش به خون آغشته است، تردیدی نیست. اما جنگ راه حل رسیدن به عدالت و صلح نیست. جنگ هرگز راه‌گشای بحران انسانی در سوریه نیست. شروع جنگ، شاید مسایلی را حل کند، ولی بی تردید به همان اندازه و شاید بیشتر، مشکل‌ می‌آفریند و راه را بر هر گونه راه حل دیپلماتیک و سیاسی می‌بندد. به یقین راه حل‌های سیاسی و دیپلماتیک برای پایان دادن به این بحران وجود دارد. اما رسیدن به این راه حل‌ها زمانی ممکن است که قدرت‌های بزرگ به جای کوبیدن بر طبل جنگ، به طور هماهنگ بر همه‌ی طرف‌های درگیر این بحران انسانی، فشار وارد کنند و آنها را ناگزیر به پذیرش گفتگو نمایند. اگر چنین شود، حقوق بشر رعایت می‌شود و جان هزاران انسان غیرنظامی، از مهلکه‌ی مرگ نجات می‌یابد. اما آیا چنین خواهد شد؟ آیا منافع اقتصادی و ژئوپولیتیکی قدرت‌های بزرگ، این اجازه را می‌دهد که میز گفتگو را بر میدان‌های جنگ ترجیح دهند؟

در سال 2005، سازمان ملل قطع‌نامه‌ای صادر کرد که بر اساس آن همه‌ی دولت‌ها مسؤلیت دارند که از صلح پشتیبانی کنند. یعنی، همه‌ی دولت‌ها باید از جان غیرنظامیان دفاغ کنند. در این معنا دورانی که می‌شود بر لبه‌ی بام نشست و شاهد خشونت علیه مردم بی‌گناه، کشتار جمعی، تبعیض، نقض حقوق بشر، جنایت در زمان جنگ یا پاک‌سازی قومی، دینی و عقیدتی بود به پایان رسیده است. برای اجرای مصوبه‌های سازمان ملل، این نهاد، نیروهای بین‌المللی که سربازان کشورهای عضو را در بردارد، به منطقه‌های مختلف می‌فرستد تا از صلح و جان انسان‌ها دفاع کنند. از این منظر، تنها کشورهای غربی هستند که امکان شرکت و دفاع و اجرای مصوبه‌های سازمان ملل را دارند؛ هم مالی و هم حضور فیزیکی. از سوی دیگر همین کشورها، نسبت به حاکمان منطقه‌ای که قرار است مردمان‌اش از مرگ نجات پیدا کنند، بی باور هستند و به همین دلیل، نقش تماشاگر را بازی می‌کنند. سازمان ملل هم که نه پول دارد و نه سرباز که خود بتواند برای اجرای مصوبه‌هایش دست به کار شود. بنابراین اگر قدرت‌های غربی و به ویژه دولت‌های پرقدرت نخواهند، جان‌ مردم بی گناه، فدای نقش تماشاگری آنها می‌شود که نامی مگر بی‌عملی برایش پیدا نمی‌شود.

در چنین شرایطی است که گاه، ساز این اندیشه در ذهن شروع به نواختن می‌کند که ای‌کاش، سازمان ملل خود نیز به طور مستقل، سربازانی داشت که بتوانند از صلح و جان مردم غیرنظامی و غیرمسلح، دفاع کنند. ای‌کاش، نهادهای غیردولتی در هر منطقه، این توان را داشتند که پاسداری صلح را نه در حرف که در عمل بر عهده می‌گرفتند.

براساس آنچه مبنای راه‌اندازی سازمان ملل بوده، می‌بایست این نهاد از صلح و جان مردم جهان در برابر خشونت بی‌رحمانه دفاع کند. اما اکنون چنین می‌نماید که این نهاد بین‌المللی توان این کار را ندارد. در مورد سوریه، حتا این سازمان نتوانست میز گفتگو را بین طرفین دعوا چه در عرصه‌ی داخلی و چه در عرصه‌ی منطقه‌ای، سرپرستی و هدایت کند. این ناتوانی را می‌توان صفحه‌ای سیاه در عملکرد سازمان ملل نامید. کشورهای روسیه و چین، از پذیرش فشار بر اسد و رژیم دیکتاتوری او برای پایان دادن به کشتار مردم، سر باز ردند و از سوی دیگر، کشورهای دیگر غربی هم با رساندن مداوم اسلحه به نیروهای اسلام‌گرا که گاه افراطی‌اند و به القاعده مربوط می‌شوند، آتش این ستیز و مردم‌کُشی را بیشتر شعله‌ور کردند. این در حالی است که بی تردید، می‌شد این بحران را به نحوی دیگر نیز حل کرد.

فشارهای اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک از یک سو و بایکوت فروش اسلحه به دو طرف درگیر، می‌توانست کارساز باشد و از این موج سهمگین کشتار جلوگیری کند. اما موضوع این است که قدرت‌های بزرگ کاری نکرده و نمی‌کنند. نه آنهایی که بر اسد و دولت او احاطه داشتند و نه آنانی که با نیروی مخالف اسد در ارتباط بودند، کاری نکردند که از این کشتار جلوگیری شود. بنابراین، راه حل اکنون این است که دولت‌های غربی، به جای کوس جنگ، بر طبل کمک‌های انسانی بکوبند. کمک به میلیون‌ها انسانی که ناخواسته خانه و کاشانه‌ی خود را ترک کرده و در بیدرکجای عالم سرگردان گشته. باید در راه‌های دیپلماتیک را نبست و موجب شادی کسانی که خواهان جنگ در سوریه هستند، نشد. تجربه نشان داده است که جنگ، محدود به آنچه در آغاز اعلام می‌شود، نمی‌گردد. دامنه‌ی جنگ بی تردید، فراخ‌تر، عمیق‌تر و سهمگین‌تر از آنچه به تصور می‌آید، خواهد شد. در این شرایط است که باید گفت، جنگ شرایط امروز که بد است را بدتر خواهد کرد و بحران ژرف‌تر خواهد شد و موقعیت مردم عادی هر روز بدتر از امروز خواهد بود. جنگ که اقدامی است نامهربانانه از سوی غربی‌ها علیه مردم سوریه، نمی‌تواند درد و نابسامانی امروز آنها را مرهمی باشد. جنگ، تنها ماشین فروش اسلحه را گرم خواهد کرد که امروز هم توسط دولت‌های بزرگ، با فروش به دو طرف دعوا، رونق دارد. اگر آنها به جای فروش اسلحه به طرف‌های درگیر، میز گفتگو را برپا می‌کردند، هم از درد مردم کاسته می‌شد و هم این که به احتمال، راه حلی غیر از فرو ریختن بمب و موشک بر سر مردم بی‌گناه که تا امروز حتا بمب‌های شیمیایی را هم تجربه کرده‌اند.

تصویر کودکانی که بر اثر حمله شیمیایی به هلاکت رسیده‌اند باید عرق شرم را بر پیشانی ایران، چین و روسیه از یک طرف بنشاند و از طرف دیگر هم این شرم بر پیشانی اتحادیه اروپا که بایکوت فروش اسلحه به دولت سوریه را لغو کرد تا ماشین فروش اسلحه، اقتصاد زبون و به زوال افتاده‌ی کشورهای غریی را سامان دهد.

بنابراین زنده باد «صلح» بدون جنگ.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد