logo





نقدی بر یک جانبه نگری در نامه زندانیان سیاسی به اوباما

شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۰ اوت ۲۰۱۳

بهروز ستوده

Behrouz-Sotoudeh.jpg
اخیراً تعدادی از زندانیان سیاسی ایران در ارتباط با لزوم حل بحران مسئله هسته ای ، نامه ای به آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا نوشته اند و در آن نامه ضمن برشمردن آثار مخرب تحریم ها بر اقتصاد و زندگی مردم ایران ، از ایشان درخواست کرده اند که دولت امریکا تحریم ها را علیه ایران لغو نماید . از آنجائی که در این نامه فقط نیمی از واقعیت بیان گردیده و امضا کنندگان نامه ، از بیان نیمه دیگر واقعیت که درحقیقت علت اصلی بوجود آمدن بحران هسته ای است امتناع ورزیده اند ، و همین امر میتواند باعث سوء تعبیرهائی در میان مردم ایران و بویژه نسل جوان کشور گردد ، وجدانهای آگاه و بیدار جامعه مدنی ایران موظف اند که به قسمت مسکوت مانده در این نامه که همانا افشای سیاست های ضدملی جمهوری اسلامی ، اعم از داخلی و خارجی که سرچشمه تمام بحران ها و ازجمله بحران هسته ای ایران است بپردازند .

در نامه جمعی از زندانیان سیاسی به رئیس جمهور امریکا فقط به "معلول" ، یعنی نتایج تحریم ها پرداخته شده است و "علت" که اعمال و رفتار و جمهوری اسلامی در جامعه جهانی است فراموش شده است . نگارنده این سطور ضمن اعلام همدردی و ادای احترام به تمام زنان و مردان ایرانی و از جمله امضا کنندگان نامه مذکور که به جرم آزادیخواهی و عدالت جوئی به اسارت رهبر ولایت مطلقه فقیه در آمده اند ، به این 55 زندانی سیاسی که به رئیس جمهور امریکا نامه نوشته اند و بنظر میرسد که همگی هوادار سیاست تعادل و تعامل آقای روحانی برای حل مناقشه پرونده اتمی ایران هستند پیشنهاد میکنم برای اینکه تعادلی در نامه نگاری آنان بشود ، چنین نامه ای هم به رهبر ولایت مطلقه اسلامی که کلید بحران هسته ایران در دست اوست بنویسند و نتیجه سیاست های مخرب جمهوری اسلامی را به او یاد آور شوند تا نیمه مسکوت مانده ی واقعیت درنامه بیان شده و تعادل در نامه نگاری زندانیان سیاسی نیز حفظ گردد .

اینکه نخستین قربانیان تحریم ها ، فلج شدن اقتصاد بحران زده ایران و مردم این کشور اند ، اینکه با تشدید تحریم ها ، گرانی ، کمبودها و فقر و فساد و تهی دست تر شدن اقشار میانی جامعه سرعت بیشتری بخود خواهد گرفت و اینکه ادامه و تشدید تحریم ها به روند جنبش دمکراسی خواهی درایران کمک نخواهد کرد و نکات دیگری که در نامه جمعی از زندانیان سیاسی به اوباما بدرستی مطرح شده است ، با راهکاری که در این نامه پیشنهاد میشود هم از منظر سیاست و رزی و دیپلماسی حل بحران و هم از منظر روش شناسی سیاسی فاقد ارائه راه حلی است که بتواند طرف های مقابل جمهوری اسلامی را متقاعد سازد که تحریم ها را لغو کنند . ساده لوحانه خواهد بود که تصور شود با انتخاب آقای حسن روحانی بریاست جمهوری ایران ، کشورهای جهان یک شبه در برابر رژیمی که بیش از سه دهه بجز دروغ و آدمکشی و صدور جنگ و تروریسم به کشورهای منطقه چیزی از او ندیده اند ، سیاست خود را تغییر دهند ! مگر آنها نمیدانند که درایران ، حرف اول و آخر را نه تنها در مورد پرونده هسته ای بلکه درمورد مسائلی از قبیل دستگیری و آزادی زندانیان سیاسی ، بیت رهبری و شخص خامنه ای میزند ؟ مگر آنها نمی دانند که جمهوری اسلامی ادامه حیات اش در بحران سازی و دشمن سازی نهفته است ؟ دنیا میداند که جمهوری اسلامی بدون دشمن ، حتی یک روز نمیتواند به حیات خود ادامه دهد ، موجودیت ولایت مطلقه و "مقدس" فقیه در دشمن تراشی و بسیج تمامی سرمایه های مادی و معنوی کشور برای مبارزه با این "دشمن" خلاصه میشود !

خانمها ها و آقایان زندانی سیاسی و امضا کننده نامه به رئیس جمهور امریکا ، آیا بهتر نیست که نامه ای هم به مردم ایران بنویسند و آنانرا به مبارزه با سیاست های مخرب و ایران برباد ده خامنه ای فرا خوانند تا مگر از این طریق جانیان حاکم برایران را مجبور به ترک این سیاست های ضدملی سازند ، و راهی برای تعامل جهان با ایران هموار سازند . دست بدامن آقای اوباما شدن و از دولت امریکا خواستن که تحریم ها را بردارد ، ساده دیدن مسئله بحران هسته ای و عدم آگاهی به عمق فاجعه ای است که در کمین ایران نشسته است ! فاجعه ای که مسبب ایجاد آن سران تهی مغز و ماجراجوی جمهوری اسلامی اند .

مبنای سیاست خارجی همه کشورها در دنیا ، بر حفظ منافع ملی هر کشور تنظیم شده است و تمام دولت ها در ارتباط با یکدیگر سعی مینمایند که حداکثر منافع ملی را برای کشور خود تأمین نمایند ، تنها حکومتی که از ابتدا ، مبنای سیاست خارجی اش برضد منافع ملی مردم خود تنظیم کرده است ، حکومت جمهوری اسلامی است ، حکومتی که منافع حزب الله لبنان و بشار اسد و جهاد اسلامی فلسطین و جیش المهدی عراق و دهها گروه ریز و درشت تروریست دیگر را برمنافع ملی کشور خود مقدم میداند! رژیم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی طی 34 سال گذشته بوضوح نشان داده است که صدور انقلاب اسلامی (بخوانید صدور اسلحه و پول و نیروی انسانی به کشورهای خاورمیانه) در صدر سیاست خارجی این حکومت قرار داشته است . بازگشت به خانواده جهانی کشورهای پیج قاره روی زمین در ظرفیت حکومتی که بنیادش بر تخاصم با دنیا نهاده شده است نمیباشد ، مگر اینکه تصور کنیم معجزه ای اتفاق افتاده و بیت رهبری و ولایت مطلقه ،از حجره های قرون وسطائی خود به دنیای مدرن و قرن 21 پرتاب شده اند !

در بخشی از نامه جمعی از زندانیان سیاسی ایران به رئیس جمهور امریکا باراک اوباما ، تبلغی هم برای دولت اصلاحات آقای خاتمی شده و چنین وانمود گردیده است که گویا دولت آقای خاتمی مشغول حل و فصل بحران هسته ای بوده است ولی امریکا کار شکنی کرده است ! در نامه ، از جمله چنین میخوانیم :

« ما فکر می کنیم مناسب است به نتیجه سیاست اشتباهی که یک دهه قبل از سوی دولت وقت آمریکا در قبال دولت رئیس جمهور خاتمی در پیش گرفته شد هم توجه شود . حاصل آن سیاست علاوه بر پیچیده شدن مسئله هسته ای که حل آن در آن زمان بسیار ساده تر بود ، باعث تقویت جریانی افراطی در ایران شد که سهم مهمی در ایجاد شرایط بغرنج امروز داشته است . امروز به خوبی می توان قضاوت کرد که آن رویکرد هیچ نتیجه مثبتی به بار نیاورد.تکرار این سیاستی که در گذشته هم تجربه شده است وضع را از شرایط امروز پیچیده تر و حل آن را به مراتب مشکل تر خواهد ساخت .»

با مروری بر اسامی امضا کنندگان نامه به رئیس جمهور امریکا متوجه میشویم که اکثر امضا کنندگان این نامه ، پیشینه ای اصلاح طلبی دارند و یا اینکه در دولت آقای خاتمی دارای پُست و مقامی بوده اند ولی ایکاش وقتی پای منافع ملی ایرانیان در میان است ، خانم ها و آقایان امضا کننده نامه مذکور ، منافع ملی ایران را فدای مصالح و منافع گروهی خود نمیکردند و واقعیت را آنچنان که بوده و هست با مردم ایران و جهان در میان میگذاشتند . واقعیت این است که رئیس جمهور دولت اصلاحات ، بواسطه محافظه کاری بیش از حد و عدم استفاده از نیروی ملیونی مردم برای خارج ساختن پرونده هسته ای از بیت رهبری و سپردن آن به دولت ، و ترس بیش از حد از خامنه ای و دار و دسته های پیرامون او ، آقای خاتمی درآن دوران ، خود را در شرایطی قرار داده بود که مجبور بود درمقابل بیت فاسد رهبری پی در پی عقب نشینی نماید و در این عقب نشینی ها ، ریزش نیروهای حامی اصلاحات هر روز بیشتر و بیشتر شد . دولت آقای خاتمی هرگز به نیرو وقدرت مردم ایران برای حل بحران هسته ای اهمیت نداد .

به گواهی تمام اسناد و مدارک بجا مانده از دوران دولت اصلاحات ، علت عدم پیشرفت در مذاکرات هسته در آن دوران ، ضعف و ناتوانی آقای خاتمی بوده نه کار شکنی کشورهای خارجی و از جمله امریکا ، در سال 2000 میلادی و در جریان سفر آقای خاتمی به سازمان ملل متحد ، رئیس جمهور وقت امریکا (بیل کلینتون ) تلاش فراوان نمود تا با سلام و احوال پرسی سرپائی و دست دادن با آقای خاتمی ، یخ روابط ایران و امریکا را بشکند و روزنه ای بازکند برای گفتگوهای مستقیم و حل اختلافات دو طرف و از جمله یافتن راه حلی برای پرونده هسته ای ایران ، امضا کنندگان نامه فوق الذکر و همه مردم دنیا میدانند که آقای خاتمی از ترس رهبر و اراذل و اوباش پیرامون او ، برای احتراز از دست دادن با رئیس جمهور امریکا ، خود را پنهان ساخت تا مبادا در بازگشت از امریکا ، توسط اوباشانی از قماش حسین شریعتمداری مورد مؤاخذه قرار گیرد ! این یک شایعه نیست ، واقعیتی است که برخی از اصلاخ طلبان نیز به شرح آن ماجرا پرداخته اند . در اینجا بد نیست که داستان دست ندادن آقای خاتمی با رئیس جمهور امریکا از زبان آقای محسن امین زاده ، معاون وزارت خارجه در دولت آقای خاتمی نقل شود تا مشخص شود چه کسانی در گذشته فرصت سوزی کرده اند ؟

روزنامه اعتماد ملي: محسن امين زاده، معاون وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات در نشست ماهانه حزب جوانان ايران اسلامي، روايتي از سفر سيدمحمد خاتمي، رئيس جمهور سابق به نيويورك و اجتناب وي از مواجهه با بيل كلينتون رئيس جمهور وقت آمريكا نقل كرد.به گزارش سايت نوانديش ، امين زاده گفته است: علاقه مندم موقعيت و رفتار دو رئيس جمهور ايران را درخصوص گفت وگو با آمريكا مطرح مي كنم . يكي از جدي ترين انتقادهايي كه دوستان آقاي خاتمي به ايشان در زمينه سياست خارجي وارد مي كردند ، پرهيز آقاي خاتمي از مواجهه با كلينتون و عكس نگرفتن با رهبران جهان در سال 2000 ميلادي در اجلاس هزاره در نيويورك بود. شايد انتقاد بجايي هم بود اما واقعيت اين بود كه ايشان نگران از فشارهاي داخلي و مشكلاتي كه ممكن است با آن در داخل مواجه شود از مواجهه با كلينتون و حتي يك تماس كوتاه و تشريفاتي نيز گريزان بود. بعد از سخنراني آقاي خاتمي در سازمان ملل كه با حضور كلينتون انجام شد، وقتي ايشان شنيد كه ممكن است كلينتون به طرف محل استراحت او درسازمان ملل برود محل را ترك كرد. كلينتون راهروهاي مسير حركت آقاي خاتمي را طي كرده بود تا شايد به صورت اتفاقي با ايشان مواجه شده و گفت وگويي بكند. او وقتي آقاي خاتمي را پيدا نكرده بود حتي به اتاق استراحت ايشان در سازمان ملل هم سر زده بود كه به جاي ايشان با محافظ ايشان مواجه شده بود و با وي دست داده بود. امين زاده ادامه داد: در زمان دولت خاتمي آمريكا درخواست كرد كه در ايران دفتر كنسولگري بزند ولي ايران پاسخ نداد. اما اين بار بدون درخواست رسمي دولت آمريكا، دولت ايران به دنبال گشايش دفتري با پرچم آمريكا با هر نام و در هر سطحي مي دود، حتي گاه مسوولان اين دولت مذاكره و ارتباط با آمريكا را گدايي مي كنند . وي با اشاره به اختلاف ديرينه ايران و آمريكا گفت: اختلاف ايران و آمريكا بايد به سمتي برود كه تمام شود.>
روزنامه اعتماد ملي، شماره 785 به تاريخ 20/8/87، صفحه 4 (ديپلماسي)

آری رئیس جمهور اصلاحات که جرأت نمیکرده است با رئیس جمهور امریکا دست دهد ! چگونه می توانسته است که در آن زمان مذاکرات هسته ای به سرانجام مطلوب برساند ؟! پس از گذشت 8 سال فاجعه بار از دولت دست نشانده احمدی نژاد که با کودتای انتخاباتی و دزدی آرای مردم به ریاست جمهوری رسیده بود و در این اواخر نشان داد که حتی رئیس جمهور ی در قد و قواره او ، اگر کمی جرأت داشته باشد میتواند در مقابل رهبر قد علم کند ، امروزه اصلاح طلبان و از جمله خانم ها و آقایان امضا کننده نامه به رئیس جمهور امریکا ، بهتر است کمی در مورد خطاها و عدم جسارت آقای رهبری اصلاحات اندیشه کنند نه اینکه امریکا را مسئول عدم پیشرفت مذاکرات در دوران دولت اصلاحات بدانند !

حرف آخر اینکه اگر دولت اعتدال آقای روحانی قبل از ورود به پرونده بغرنج اتمی ایران قادر شود فضای سیاسی و اجتماعی ایران را باز نماید و زندانیان سیاسی و از جمله خانمها و آقایان امضا کننده نامه به اوباما را آزادکند ، آنوقت میتوان امیداوار بود که این دولت اراده و توانائی حل بحران هسته ای ایران را هم دارد .

18 مرداد 1392
9 آگوست 2013

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد